۱۱ فروردین ۱۳۹۰

سوار موج آلمانی (دویچه وله)

پست اخیر وبلاگ راز سر به مهر را چطور باید فهمید؟
- ظاهرا مسابقه دویچه‌وله نتوانسته است آن شوروهیجانی را ایجاد کند که عده‌ای تصور می‌کردند. ظاهرا بعضی‌ها٬ از جمله محمد معینی نویسنده این وبلاگ که خود یکی از کاندیداهای مسابقه است٬ کمبود «نشاط انتخاباتی» دلخواه را در این رقابت حس کرده است. می‌گوید: «در مسابقه دویچه وله وضعیت کنونی، یعنی دو هفته مانده به پایان رای گیری آنلاین، رضایت بخش نیست». پست اخیر او به نظر من تلاشی است برای دمیدن در اجاق سرد تبلیغاتی. نوعی گرم کردن بازار/ یا همان بازارگرمی.
- بازارگرمی مگر چه اشکالی دارد؟
- این رفتار از سوی نویسنده وبلاگی که خود یکی از کاندیداهای مسابقه است٬ قابل فهم است. شما ممکن است به خاطر انتقادهای جدی این مسابقه را دارای وجاهت ندانید٬ این حرف دیگری‌ست. اما رفتار یادشده از کسی که این مسابقه را پذیرفته است و در آن شرکت دارد قابل فهم و منطقی‌ست.
­- ئه ...  ما که نمی‌خواهیم حالا نیم ساعت در مورد رفتارهای درست٬ حرف‌های خسته‌کننده و ملال‌آور بزنیم؟
- ­ نه اصلا. خواننده‌های این‌جا به این جور حرف‌ها عادت ندارند. به نظر من٬ راهی را که محمد معینی برای بازارگرمی انتخاب کرده است٬ اشتباه است٬ و گیر قضیه در این است.
­- ­ آها ... «گیر قضیه». این شد یه چیزی!

۰۵ فروردین ۱۳۹۰

موج آلمانی (دویچه وله)

مقدمه‌چینی از هرکاری وقت‌گیرتر٬ سخت‌تر و حوصله‌سربرتر است٬ اما (خوشبختانه: نه همیشه) لازم است.
کوتاه سخن٬ از امروز شما می‌توانید٬ مشروط بر این که عضو فیس‌بوک/توییتر باشید٬ وبلاگ برتر را از میان وبلاگ‌هایی که آرش کمانگیر انتخاب کرده است٬ انتخاب کنید.
به زبان خودمانی فرناز سیفی در گودر: «دوستمون آرش آقا کمانگیر کاندیداهای بخش فارسی مسابقه وبلاگی دویچه‌وله را به شرح زیر انتخاب و اعلام کرده:

۰۳ فروردین ۱۳۹۰

سیر وقایع

عیدتون مبارک. امیدوارم سال جدید برای شما سال بهتری باشه. اینو فقط برا شما نمی‌گم٬ یعنی خودم هم در این امیدواری بدون «نفع» شخصی‌ نیستم. سالی که برای شما بهتر باشه٬ حتما حتما برای من هم بهتره.

*

­­-­ پیاده شو با هم بریم!
- نمیشه! برات متاسفم!

مثل دیالوگ بین گاوچرونای آمریکاییه. اما دنیا فیلم وسترن نیست. یا هست؟
اگه اونی رو که سواره بهش بگیم «سیر وقایع»٬ اونی که متأسفانه باز کنار جاده می‌مونه ماییم. جهان سوم یعنی این. یعنی جایی که آدم‌ها در وقت لزوم اون توانایی‌ای رو که باید داشته باشند ندارند٬ و سر تصمیم‌گیری‌های نهایی دیر می‌رسند. غایب‌اند. جهان سوم یعنی جهانی که برای آن تصمیم گرفته می‌شود.

یه عده‌ایی هم جای «سیروقایع» میگن «سیل وقایع» یا «سیل بنیان‌کن وقایع»٬ و دلشون خوشه: چون تورا نوح است کشتیبان٬ راحت باش!
یه منظر دیگه هم هست: بعضیا به «سیروقایع» میگن «چرخ». بله ... بله درسته! ... همون بدکردار بی‌دین بی‌آیین که سر کین داره با ما! و شجریان نازنین به نمایندگی ما دایما نفرینش می‌کنه.
من سر این حرفم هستم: وظیفه بحث‌های دقیق در مورد وقایع امروز٬ که «چی شد که این‌طوری شد»/ «اگه چیکار می‌کردیم این‌طوری نمی‌شد» پنجاه‌سال دیگه به عهده‌ی نسل‌های بعدی ماست. فرهیختگان ما که قرار است در کتاب‌های ارزشمند خود با تیزهوشی ویژه ایرانی وقایع امروز را شناسایی کنند الان احتمالا در حال مکیدن پستونک هستند.
فعلا بهترین کاری که از ما برمیاد همون کار شجریانه. پس بیاید هم‌صدا نفرین کنیم: الهی پنچر شی ای چرخ!

۳ فروردین ۹۰

۲۵ اسفند ۱۳۸۹

پریشان‌نویسی ۱


بهترین راه این است که آدم ناتوانی خود را به متد تبدیل کند. منظورم این است٬ حالا که فکر از پس ردیف‌کردن معلوماتی/ عناصر معلومی که اگر در یک چهارچوب منطقی درست پشت سر هم بیایند٬ احیانا به شناخت مجهولاتی راه می‌برند٬ برنمی‌آید٬ بهتر است آدم به جای این‌که سعی کند فکر را مطیع خود سازد٬ افسار خود را به دست فکر بدهد و مطیع شود. حاصل کار می‌شود یک نوع نوشتن جدید ٬ یک ژانر نویسش به نام مثلا «پریشان‌نویسی». اجی مجی لاترجی٬ ناتوانی او به توانایی تبدیل می‌شود.

اخیرا نیروی جدیدی وارد عرصه واقعیت اجتماعی و افکار عمومی شده است که از آن‌ها با عنوان «جوانانی که با تکنولوژی‌های جدید آشنا هستند» یاد می‌شود. اگر فکر کنید حتما به این مفهوم «جوانانی که با تکنولوژی‌های مدرن آشنا هستند» برخورده‌اید. و حتما مثل من دیده‌اید که این‌جا و آن‌جا هم اشخاصی از این «جوانان آشنا با تکنولوژی‌های جدید» تعریف و تمجید می‌کنند٬ لی‌لی به لالا/ و هندوانه زیر بغل آن‌ها می‌گذارند و آستین آن‌ها را باد می‌کنند.

۲۴ اسفند ۱۳۸۹

معطل چی هستید؟ نوبت شماست

بی‌بی‌سی:
چهارشنبه سوری در محل زندگی شما چطور برگزار می شود؟
فرارسیدن چهارشنبه پایانی سال و برگزاری مراسم "چهارشنبه سوری"، در سال های اخیر با اظهارنظرهای گوناگونی رو به رو بوده است. از یک سو، برخی از مراجع مذهبی و مقام های حکومتی در ایران، این مراسم را "نشانه خرافه و فساد" یا "خلاف شرع و عقل" و حتی "مستلزم ضرر و فساد" دانسته اند. از سوی دیگر، همچنان تعداد قابل توجهی از مردم ایران مراسم چهارشنبه سوری را به جا می آورند. شما برای مراسم "چهارشنبه سوری" چه می کنید؟

من به عنون یکی از «تعداد قابل توجهی از مردم ایران» قصد دارم برای خاطر همه انگلیسی‌هایی که به فرهنگ وطن آریایی من عشق می‌ورزند٬ برای خاطر گل روی صادق صبا و به خاطر رضایت دل نازک فرن‌جان٬ آرش‌جان و پونه‌جان٬ یک جوان بسیجی را با موتورش آتش بزنم و از روی او بپرم.

۱۹ اسفند ۱۳۸۹

در انتظار معرفی وبلاگ برتر

رادیو دویچه‌وله دوباره «مسابقه‌‌ای بین‌المللی وبلاگ‌‌ها» راه انداخته است. در بیانیه این رادیو آمده است:
«حقوق بشر٬ محور اصلی شش موضوع مشترک در مسابقه دویچه‌وله است. بهترین وبلاگ‌ها و ویدئوبلاگ‌هایی که در زمینه حق آزادی بیان و عقیده٬ آموزی و پرورش و بهداشت فعالیت می‌کنند٬ برگزیده خواهند شد»

- بعضی‌ها این مسابقه را بی‌اهمیت تلقی می‌کنند. اطلاق مفهوم «وبلاگ‌بازی» به این مسابقه نشان‌گر درجه نازل جدیت این مسابقه در ذهنیت آنان است. چیزی شبیه به یک مهمانی٬ یک پارتی دوستانه که دویچه‌وله هرساله به راه می‌اندازد. آیا این مسابقه اصولا دارای اهمیتی است؟

۱۸ اسفند ۱۳۸۹

در وب سروصدای تقلب می‌آید

این نوشته ترجمه‌ی مقاله‌ای است که در پرتال وب آلمان web.de منتشر شده است و دنباله پست قبلی است. اگر آن را نخوانده‌اید٬ این را هم فراموش کنید.

ماجرای گوتنبرگ را شنیدید؟

منظورم مخترع صنعت چاپ نیست٬ بلکه وزیر دفاع آلمان است. همان که در رساله دکترای خود چندین صفحه از آثار علمی دیگران سرقت کرده بود٬ و چند روزی باعث جاروجنجال در رسانه‌های آلمان شده بود. نشنیدید؟
می‌دانم که فضایی که من در آن زندگی می‌کنم با فضای شما مشترک نیست. من این‌جا از فاصله‌ی چندساله/ و چندهزارکیلومتری از پشت پلاستیک مات به واقعیتی که شما در آن زندگی می‌کنید نگاه می‌کنم. و از انتخابات تا به امروز تنها چیزی که در من استمرار داشته و دارد٬ احساس نگرانی‌ست. اما این دوروبرها اتفاقاتی می‌افتد که دانستن آن می‌تواند برای ایرانی‌های داخل کشور مفید باشد. [قصد دارم در این مورد یک پست جدا بنویسم. به نظر من اگر از دست ایرانی‌های خارج کشور یک کار مفید بربیاید٬ ایفای نقش یک پل ارتباطی با داخل کشور است که از طریق آن اطلاعاتی که می‌تواند برای هم‌وطنان داخل کشور مفید باشد منتقل شود]. ماجرای گوتنبرگ هم با این‌که از مهمترین‌ها نیست٬ ماجرای جالبی‌ست که به نظر من دونکته مهم در آن وجود دارد که به درد ما می‌خورد.

۱۶ اسفند ۱۳۸۹

قلم‌دارها زنان را از قلم نیاندازند

«روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی كه كمترین سرود بوسه است
و هر انسان برای هر انسان برادری‌ست».

چیزی که زنا رو اذیت می‌کنه همینه. بهشون اونطور که شایسته‌س نگاه نمی‌شه. همه‌جا کم به حساب میان. خواسته‌ها٬ توانایی‌ها٬ قابلیت‌ها و شخصیت‌شون ندیده گرفته میشه. در این روز نحسی که «کمترین سرود بوسه است» که اصلا کل وجودشون به عنوان انسان ندیده گرفته میشه. حق دارن داد بزنن. یه لحظه خودتونو بذارید جا زنا. همونقدر که شما می‌تونید خواهر من باشید٬ اونام می‌تونن برادر ما باشن.
مرتبط