مقدمهچینی از هرکاری وقتگیرتر٬ سختتر و حوصلهسربرتر است٬ اما (خوشبختانه: نه همیشه) لازم است.
کوتاه سخن٬ از امروز شما میتوانید٬ مشروط بر این که عضو فیسبوک/توییتر باشید٬ وبلاگ برتر را از میان وبلاگهایی که آرش کمانگیر انتخاب کرده است٬ انتخاب کنید.
به زبان خودمانی فرناز سیفی در گودر: «دوستمون آرش آقا کمانگیر کاندیداهای بخش فارسی مسابقه وبلاگی دویچهوله را به شرح زیر انتخاب و اعلام کرده:
بهترین وبلاگ زبان فارسی:
مجمع دیوانگان
باران [مهدی خزعلی]
دستنوشتهها
ندای امروز
هفت
در قند قزلآلا
یادداشتهای توپ سرگردان
آهو نمیشوی به این جست و خیز گوسپند
راز سر به مهر، یادداشتهای محمد معینی
مریماینا
خارخاسک هفت دنده
[آرش کمانگیر در مصاحبه با دویچهوله:
من دیروز توییت کردم «کدوم وبلاگها رو میشناسید که خوندنی هستند اما در وبلاگستان شناختهشده نیستند؟» و ظرف نیمساعت در فیسبوک و گوگلریدر و فرندفید بچهها هفت-هشتتا وبلاگ معرفی کردند که من نمیشناختمشان و خوب هم بودند.
به گفته آرش مسابقه دویچهوله هم بایستی مخاطبان را با وبلاگهایی که خواندنی هستند٬ اما در وبلاگستان شناختهشده نیستند٬ آشنا کند.
برای من اکثر این وبلاگها ناآشنا نبودند. برای شما چطور؟]
همین اعلام شدن لیست کاندیداها برای مخاطبان محرکی است برای اینکه به این وبلاگها سربزنند تا با افکار آنها (در صورت وجود!) بیشتر آشنا شوند. رجوع من به شمارنده برخی از این وبلاگها افزایش چشمگیر تعداد مراجعین را تأیید میکند.
این٬ نه یکی از تأثیرات٬ بلکه تأثیر اصلی اینجور مسابقات است. همچنین انگیزه اصلی کسی که در چنین مسابقهای شرکت میکند٬ نیز همین است.
در عصر رسانهها زندگی میکنیم٬ به عنوان وبلاگ نویس در عرصه افکار عمومی فعال هستیم٬ و در عرصه افکار عمومی آنچه که وزن دارد «مخاطب» است. این همانقدر برای سیانان و بیبیسی مهم است که برای وبلاگ «گیسطلا»٬ و رادیوزمانه.
خب٬ این مثلا مقدمه بود. اما آنچه توجه مرا جلب کرد این بود که وبلاگهای منتخب آرش کمانگیر٬ کاندیداتوری خود را چگونه در وبلاگهایشان اعلام میکنند. و به عنوان انتخابشونده نحوه «تبلیغات انتخاباتی» آنها چگونه است.
وبلاگهای «باران» (وبلاگ مهدی خزعلی) و «آهو نمیشوی به این جستوخیز گوسپند» هیچگونه اطلاعرسانی نکردهاند.
مجمع دیوانگان به این منظور مقالهای نوشته است. آرمان تنها در انتهای این مقاله (که در آن وجاهت این مسابقه و اعتماد به داور آن آرش کمانگیر در مقابل با مسابقهای که در ایران در جریان است٬ برجسته شده است) یک جمله را به اطلاعرسانی در مورد کاندیداتوری وبلاگ خود اختصاص داده است:
«مجمع دیوانگان» نیز در جمع ۱۱ وبلاگی است که میتوانید به آن رأی دهید».
وبلاگ «هفت» و وبلاگ «راز سر به مهر»
نویسنده هردوی این وبلاگها با پرهیز از تبلیغات انتخاباتی٬ و تنها با به کار گیری حداقل کلمات به یک اطلاعرسانی ساده اکتفا کرده٬ و از علاقهمندان به وبلاگ خود خواستهاند که به آن رأی بدهند.
مشکل امین ثابتی٬ کارشناس رسانهای وبسایت مردمک و نویسنده وبلاگ ندای امروز یک چیز دیگر است:
«خیاط در کوزه افتاد!»
او در پستی که به منظور اطلاعرسانی نوشته است میگوید که از کاندیداتوری خود توسط ایمیل مطلع شده است. و ادامه میدهد: «ایمیلی که تا قبل از خواندن آن به هیچ وجه به ذهن من نمیرسید که زمانی این وبلاگ در رقابتی شرکت کند، هر چند که در مورد خوب و بد بودن اینگونه مسابقات در گذشته صحبتها کردهام و در برخی موارد مخالفتم را با آن اعلام کردهام و حالا خیاط در کوزه افتاده است!». [در یک کامنت از امین درخواست کردهام که لینک مطالبی را که در گذشته در مورد «خوب و بد بودن اینگونه مسابقات» و مخالفت با آنها نوشته است در اختیار من بگذارد] .
امین ثابتی از مخاطبان میخواهد که در مسابقه شرکت کرده و وبلاگ مورد نظر خود را انتخاب کنند. «این وبلاگ میتواند "ندای امروز" باشد و یا سایر نامزدهای بخش وبلاگهای فارسی».
و در پایان:
«اگر از وبلاگ "ندای امروز" چیزی یاد گرفتهاید و یا مطالب آن را آنچنان دیدهاید که وقت گرانبهای خود را برای خواندن آن صرف کردهاید، من، امین ثابتی از شما درخواست میکنم که به این وبلاگ رای بدهید و اگر این وبلاگ را لایق چنین چیزی نمیدانید، دستکم به دیگر نامزدها رای بدهید».
اما وبلاگهای دیگر در کنار اطلاعرسانی برای خود به نحوی تبلیغ هم کردهاند. هیچ رسانهای٬ از جمله وبلاگها به تبلیغ بینیاز نیستند. تبلیغات ابزار شناختهشده و موجه کار رسانهای به حساب میآید. اما وقتی با فروتنی ایرانی مخلوط میشود٬ به شترسواری سهلاسهلا تغییر ماهیت میدهد. میبینید ضرورت تبلیغ را حس میکند٬ دلش میخواهد برای خود تبلیغ کند٬ اما تبلیغ را «تعریف از خود» و مذموم میپندارد و یا خود را واقعا لایق تعریف احساس نمیکند. مثل دخترهایی که از قرکمر به خود میپیچند اما خجالتی هستند٬ نمیداند چکار کند. گیر میافتد. طریقه برونرفت آنها از این مخمصه٬ همان طریقی است که دخترکهای خجالتی را به رقص وامیدارد: ایجاد فضای شوخی و خنده و خودمانی!
وبلاگ «قند قزلآلا» (در وبلاگ دیگر خود به نام مونولوگ) طنز را انتخاب کرده است. طنزی سطحی٬ از نویسندهای که با گشت کوتاهی در مطالب وبلاگش میبینید توانایی غواصیهای عمیقتری را نیز دارد:
«یه روز یه پسره کاندید شد توی مسابقه دویچهوله ، فلذا از تمام امکاناتش استفاده کرد که برنده شه. یکی از امکاناتش اونیکی بلاگش - یعنی همین این مونولوگ- بود، که اولا دو نفره بود، بعد شد یه نفره. اولا مینیمال بود و بعدش معلوم نیس چه گهی شد. اما چون این وبلاگ خواننده داشت اون از خوانندههاش دعوت کرد که برن اینجا و بعد بزنن قند قزلالا بعد اون ازشون تشکر کرد و خوانندههاش هم گفتن قابلی نداشت پسر جون. پسر جون باز هم از اونا تشکر کرد. گفت متشکرم رفقا. رفقا گفتن ای بابا میگیم قابلی نداشت پسر جون. اما پسر جون اصرار کرد که به خدا تشکر. بعدها پسرجون چن نفرو جمع کرد و به افتخار رفقا با اون چن نفر هی داد زدن: بچهها متشکریم، بچهها متشکریم. به خّدا».
در مقایسه٬ وبلاگ «دستنوشتهها» نیز به طنز پناه میبرد٬ اما طنز او حداقل به نظر من مناسبتر میرسد.
«انتخابات یک "تکلیف" است».
«دیروز از روی آمار وبلاگ و لینکهای ورودی متوجه شدم که دستنوشتهها در هفتمین مسابقه وبلاگ دویچهوله آلمان یکی از ۱۱ کاندیدای بهترین وبلاگ فارسی شده است. انتخاب از طریق رأیگیری آنلاین انجام خواهد گرفت و رأیگیری که از دیروز شروع شده تا ۱۱ آوریل (۲۲ فروردین) ادامه خواهد داشت و روز بعد هم اسامی برندگان اعلام خواهد شد». ...
و در ادامه: «از آنجا که شرکت در انتخابات یک "تکلیف" است و مردم هم باید "اصلح" را انتخاب کنند! پس بشتابید و اگر دستنوشتهها را دوست دارید از طریق این لینک وارد سایت مسابقه شوید. ... و بعد از منوی شماره ۲ بخش وبلاگهای فارسی را انتخاب کنید و سپس از منوی شماره ۲ نام وبلاگ مورد نظر خود (همان وبلاگ اصلح!) را انتخاب کنید ... در صورت تمایل رأی خود را روی فیسبوک و یا توئیتر هم منتشر کنید».
«خارخاسک هفت دنده» وبلاگ پرخوانندهای است (میانگین لایک به هر پست: ۱۲۷). نویسنده این وبلاگ نیز از طنز یاری گرفته است. و ماجرای کاندیداتوری وبلاگش را از قول فرزند خود «بیزبیز» نقل میکند:
«بچه های ول شدهاتان را دریابید - بیزبیز جیمیلم را باز کرده و در میان نامههایم یک پیغام خوانده است . دواندوان میآید توی آشپزخانه ، من را که مشغول پخت و پز هستم غافلگیر میکند . میگوید مامان باور کن راست میگم تو رو در مسابقه «دو بچه ی ول» شرکت دادن رفتی تو مرحله نهایی . مامان باورت میشه بالاخره مشهور شدی».
لایک برای دستپخت!
یادداشتهای توپ سرگردان یک وبلاگ ورزشیست. من اگر مجبور باشم در تنهایی دقمرگ شوم٬ یا وبلاگ ورزشی بخوانم٬ انتخاب برایم اصلا دشوار نیست. به همین دلیل تا به حال این وبلاگ را ندیده بودم. (یقینا نظر آرش کمانگیر نسبت به ورزش با من متفاوت است)
عنوان پستی که نویسنده برای اطلاعرسانی و تبلیغ استفاده کرده است این است:
«دویچه وله یادداشتهای توپ سرگردان را به نامزدی بهترین وبلاگ فارسی سال برگزید».
و: «وبلاگ یادداشتهای توپ سرگردان٬ به تایید کاربلدهای وبلاگستان فارسی از جمله وبلاگهای منحصر بفرد در حوضه ادبیات ان لاین فارسی است [منظور او «حوزه» است]. نحوه ارتباط ویژه این وبلاگ به مخاطب و فضای منحصر بفرد آن توجه داوران مسابقه دویچهوله را به خود جلب کرد و باعث شد این وبلاگ به عنوان یکی از بهترین وبلاگ های فارسی برای رقابت در مرحله نهایی برگزیده شود». «وبلاگ یادداشتهای توپ سرگردان در این مرحله به عنوان یکی از یازده وبلاگ برتر فارسی زبان انتخاب شده است و اکنون نیاز به رای شما برای برگزیدن آن به عنوان بهترین وبلاگ سال دارد».
در برخی از تبلیغات تجاری تلوزیونی برای «خمیردندان» اشخاصی با روپوش سفید در یک آزمایشگاه دیده میشوند. وجود آنها به عنوان متخصص میبایستی که اعتماد مخاطب را به کالای مورد تبلیغ جلب کند. نویسنده این وبلاگ از همین تکنیک استفاده میکند. نقش محققین لولهآزمایشبهدست را «کاربلدهای وبلاگستان فارسی» گرفتهاند.
گذشته از این توضیح که این کار کار"کاربلدها" نیست٬ بلکه کار یک "کاربلد" واحد است٬ باید توجه داشت که این تکنیک تبلیغاتی بسیار فراگیر است. بنیاد نظری این تکنیک بر یک تئوری ساده قرار دارد: عوام از استقلال رأی برخوردار نیستند. سطح درک و شعور آنها پایین است. آنها یا به کلی از تشخیص مستقل عاجز و درماندهاند٬ یا به تشخیصهای خود اعتماد ندارند. وجود یک «کاربلد» خیال آنها را راحت میکند.
[الان یادم افتاد که مهدی جامی هم در دوران خوشخوشانی که مدیر رادیوزمانه بود٬ یک بار از این تکنیک استفاده کرده بود. در نظر من٬ به قصد تقویت اعتبار رادیوزمانه نوشته بود٬ استادی در آمریکا به او گفته است٬ شما با رادیوزمانه تاریخ میسازید (چیزی شبیه به این). و خود را ملزم ندیده بود که اسم و تخصص «استاد» را به مخاطب واگذار کند. او برای ایجاد تأثیر مورد نظر خود در مخاطب همین را که گوینده این جمله «استاد»ی است در آمریکا کافی دانسته بود].
از نظر کارکرد تبلیغاتی وظیفه این استاد و «کاربلد وبلاگستان» یکی است: وجود خلاصه آنها به ایجاد اعتبار نزد مخاطب عام کمک میکند.
تکنیک تبلیغاتی٬ جملهبندی و مفاهیم مورد استفادهی نویسندهی وبلاگ ورزشی «توپ سرگردان» به خوبی سطح این وبلاگ را در «حوضه» ادبیات انلاین نشان میدهد٬ حتی اگر طنز ایرانی او را در نظر نگیریم:
«جایزه این مسابقه سی هزار بستنی قیفی پاک است که قول میدهم در صورت برنده شده همه آنها را با شما تقسیم کنیم. ... نه بابا شوخی کردم، جایزه مسابقه یک دستگاه اودی ای ایت دوازده سیلندر است که اگر من آنرا برنده شوم بهتون قول میدم چنان چوسی براتون بیام که حد نداشته باشه
رای گیری یازده اوریل تموم میشه و بدوید کل برو بچ تیم رو جمع کنید و به وبلاگ یادداشتهایی توپ سرگردان رای بدهید».
_________
وبالاخره وبلاگ «مریماینا» که بدون اینکه دویچهوله زحمت بکشد٬ شهره خاص و عام است. در گشتی که در وبلاگهای کاندیدشده زدم٬ نحوه اطلاعرسانی مریم اقدمی از همه جالبتر بود. یک چیزی در متنی که او به همین مناسبت نوشته است وجود دارد که آدم را تکان میدهد. مریم خودآگاهی حیرتانگیز٬ و نوعی عجز "لاعلاج" را٬ پیچیده در زرورق صداقت و صراحتی مجروحکننده در اختیار مخاطب قرار میدهد. حداقل اینکه من آن را اینطور حس کردم. شما هم اگر مایل هستید٬ خودتان بخوانید. این خاصیت «صداقت و صراحت» در متن است که آن را به بازکردن بینیاز میکند:
خودزنی برای رأیجمعکردن در مسابقه وبلاگی دویچهوله
مرتبط: در انتظار معرفی وبلاگ برتر
کوتاه سخن٬ از امروز شما میتوانید٬ مشروط بر این که عضو فیسبوک/توییتر باشید٬ وبلاگ برتر را از میان وبلاگهایی که آرش کمانگیر انتخاب کرده است٬ انتخاب کنید.
به زبان خودمانی فرناز سیفی در گودر: «دوستمون آرش آقا کمانگیر کاندیداهای بخش فارسی مسابقه وبلاگی دویچهوله را به شرح زیر انتخاب و اعلام کرده:
بهترین وبلاگ زبان فارسی:
مجمع دیوانگان
باران [مهدی خزعلی]
دستنوشتهها
ندای امروز
هفت
در قند قزلآلا
یادداشتهای توپ سرگردان
آهو نمیشوی به این جست و خیز گوسپند
راز سر به مهر، یادداشتهای محمد معینی
مریماینا
خارخاسک هفت دنده
[آرش کمانگیر در مصاحبه با دویچهوله:
من دیروز توییت کردم «کدوم وبلاگها رو میشناسید که خوندنی هستند اما در وبلاگستان شناختهشده نیستند؟» و ظرف نیمساعت در فیسبوک و گوگلریدر و فرندفید بچهها هفت-هشتتا وبلاگ معرفی کردند که من نمیشناختمشان و خوب هم بودند.
به گفته آرش مسابقه دویچهوله هم بایستی مخاطبان را با وبلاگهایی که خواندنی هستند٬ اما در وبلاگستان شناختهشده نیستند٬ آشنا کند.
برای من اکثر این وبلاگها ناآشنا نبودند. برای شما چطور؟]
همین اعلام شدن لیست کاندیداها برای مخاطبان محرکی است برای اینکه به این وبلاگها سربزنند تا با افکار آنها (در صورت وجود!) بیشتر آشنا شوند. رجوع من به شمارنده برخی از این وبلاگها افزایش چشمگیر تعداد مراجعین را تأیید میکند.
این٬ نه یکی از تأثیرات٬ بلکه تأثیر اصلی اینجور مسابقات است. همچنین انگیزه اصلی کسی که در چنین مسابقهای شرکت میکند٬ نیز همین است.
در عصر رسانهها زندگی میکنیم٬ به عنوان وبلاگ نویس در عرصه افکار عمومی فعال هستیم٬ و در عرصه افکار عمومی آنچه که وزن دارد «مخاطب» است. این همانقدر برای سیانان و بیبیسی مهم است که برای وبلاگ «گیسطلا»٬ و رادیوزمانه.
خب٬ این مثلا مقدمه بود. اما آنچه توجه مرا جلب کرد این بود که وبلاگهای منتخب آرش کمانگیر٬ کاندیداتوری خود را چگونه در وبلاگهایشان اعلام میکنند. و به عنوان انتخابشونده نحوه «تبلیغات انتخاباتی» آنها چگونه است.
وبلاگهای «باران» (وبلاگ مهدی خزعلی) و «آهو نمیشوی به این جستوخیز گوسپند» هیچگونه اطلاعرسانی نکردهاند.
مجمع دیوانگان به این منظور مقالهای نوشته است. آرمان تنها در انتهای این مقاله (که در آن وجاهت این مسابقه و اعتماد به داور آن آرش کمانگیر در مقابل با مسابقهای که در ایران در جریان است٬ برجسته شده است) یک جمله را به اطلاعرسانی در مورد کاندیداتوری وبلاگ خود اختصاص داده است:
«مجمع دیوانگان» نیز در جمع ۱۱ وبلاگی است که میتوانید به آن رأی دهید».
وبلاگ «هفت» و وبلاگ «راز سر به مهر»
نویسنده هردوی این وبلاگها با پرهیز از تبلیغات انتخاباتی٬ و تنها با به کار گیری حداقل کلمات به یک اطلاعرسانی ساده اکتفا کرده٬ و از علاقهمندان به وبلاگ خود خواستهاند که به آن رأی بدهند.
مشکل امین ثابتی٬ کارشناس رسانهای وبسایت مردمک و نویسنده وبلاگ ندای امروز یک چیز دیگر است:
«خیاط در کوزه افتاد!»
او در پستی که به منظور اطلاعرسانی نوشته است میگوید که از کاندیداتوری خود توسط ایمیل مطلع شده است. و ادامه میدهد: «ایمیلی که تا قبل از خواندن آن به هیچ وجه به ذهن من نمیرسید که زمانی این وبلاگ در رقابتی شرکت کند، هر چند که در مورد خوب و بد بودن اینگونه مسابقات در گذشته صحبتها کردهام و در برخی موارد مخالفتم را با آن اعلام کردهام و حالا خیاط در کوزه افتاده است!». [در یک کامنت از امین درخواست کردهام که لینک مطالبی را که در گذشته در مورد «خوب و بد بودن اینگونه مسابقات» و مخالفت با آنها نوشته است در اختیار من بگذارد] .
امین ثابتی از مخاطبان میخواهد که در مسابقه شرکت کرده و وبلاگ مورد نظر خود را انتخاب کنند. «این وبلاگ میتواند "ندای امروز" باشد و یا سایر نامزدهای بخش وبلاگهای فارسی».
و در پایان:
«اگر از وبلاگ "ندای امروز" چیزی یاد گرفتهاید و یا مطالب آن را آنچنان دیدهاید که وقت گرانبهای خود را برای خواندن آن صرف کردهاید، من، امین ثابتی از شما درخواست میکنم که به این وبلاگ رای بدهید و اگر این وبلاگ را لایق چنین چیزی نمیدانید، دستکم به دیگر نامزدها رای بدهید».
اما وبلاگهای دیگر در کنار اطلاعرسانی برای خود به نحوی تبلیغ هم کردهاند. هیچ رسانهای٬ از جمله وبلاگها به تبلیغ بینیاز نیستند. تبلیغات ابزار شناختهشده و موجه کار رسانهای به حساب میآید. اما وقتی با فروتنی ایرانی مخلوط میشود٬ به شترسواری سهلاسهلا تغییر ماهیت میدهد. میبینید ضرورت تبلیغ را حس میکند٬ دلش میخواهد برای خود تبلیغ کند٬ اما تبلیغ را «تعریف از خود» و مذموم میپندارد و یا خود را واقعا لایق تعریف احساس نمیکند. مثل دخترهایی که از قرکمر به خود میپیچند اما خجالتی هستند٬ نمیداند چکار کند. گیر میافتد. طریقه برونرفت آنها از این مخمصه٬ همان طریقی است که دخترکهای خجالتی را به رقص وامیدارد: ایجاد فضای شوخی و خنده و خودمانی!
وبلاگ «قند قزلآلا» (در وبلاگ دیگر خود به نام مونولوگ) طنز را انتخاب کرده است. طنزی سطحی٬ از نویسندهای که با گشت کوتاهی در مطالب وبلاگش میبینید توانایی غواصیهای عمیقتری را نیز دارد:
«یه روز یه پسره کاندید شد توی مسابقه دویچهوله ، فلذا از تمام امکاناتش استفاده کرد که برنده شه. یکی از امکاناتش اونیکی بلاگش - یعنی همین این مونولوگ- بود، که اولا دو نفره بود، بعد شد یه نفره. اولا مینیمال بود و بعدش معلوم نیس چه گهی شد. اما چون این وبلاگ خواننده داشت اون از خوانندههاش دعوت کرد که برن اینجا و بعد بزنن قند قزلالا بعد اون ازشون تشکر کرد و خوانندههاش هم گفتن قابلی نداشت پسر جون. پسر جون باز هم از اونا تشکر کرد. گفت متشکرم رفقا. رفقا گفتن ای بابا میگیم قابلی نداشت پسر جون. اما پسر جون اصرار کرد که به خدا تشکر. بعدها پسرجون چن نفرو جمع کرد و به افتخار رفقا با اون چن نفر هی داد زدن: بچهها متشکریم، بچهها متشکریم. به خّدا».
در مقایسه٬ وبلاگ «دستنوشتهها» نیز به طنز پناه میبرد٬ اما طنز او حداقل به نظر من مناسبتر میرسد.
«انتخابات یک "تکلیف" است».
«دیروز از روی آمار وبلاگ و لینکهای ورودی متوجه شدم که دستنوشتهها در هفتمین مسابقه وبلاگ دویچهوله آلمان یکی از ۱۱ کاندیدای بهترین وبلاگ فارسی شده است. انتخاب از طریق رأیگیری آنلاین انجام خواهد گرفت و رأیگیری که از دیروز شروع شده تا ۱۱ آوریل (۲۲ فروردین) ادامه خواهد داشت و روز بعد هم اسامی برندگان اعلام خواهد شد». ...
و در ادامه: «از آنجا که شرکت در انتخابات یک "تکلیف" است و مردم هم باید "اصلح" را انتخاب کنند! پس بشتابید و اگر دستنوشتهها را دوست دارید از طریق این لینک وارد سایت مسابقه شوید. ... و بعد از منوی شماره ۲ بخش وبلاگهای فارسی را انتخاب کنید و سپس از منوی شماره ۲ نام وبلاگ مورد نظر خود (همان وبلاگ اصلح!) را انتخاب کنید ... در صورت تمایل رأی خود را روی فیسبوک و یا توئیتر هم منتشر کنید».
«خارخاسک هفت دنده» وبلاگ پرخوانندهای است (میانگین لایک به هر پست: ۱۲۷). نویسنده این وبلاگ نیز از طنز یاری گرفته است. و ماجرای کاندیداتوری وبلاگش را از قول فرزند خود «بیزبیز» نقل میکند:
«بچه های ول شدهاتان را دریابید - بیزبیز جیمیلم را باز کرده و در میان نامههایم یک پیغام خوانده است . دواندوان میآید توی آشپزخانه ، من را که مشغول پخت و پز هستم غافلگیر میکند . میگوید مامان باور کن راست میگم تو رو در مسابقه «دو بچه ی ول» شرکت دادن رفتی تو مرحله نهایی . مامان باورت میشه بالاخره مشهور شدی».
لایک برای دستپخت!
یادداشتهای توپ سرگردان یک وبلاگ ورزشیست. من اگر مجبور باشم در تنهایی دقمرگ شوم٬ یا وبلاگ ورزشی بخوانم٬ انتخاب برایم اصلا دشوار نیست. به همین دلیل تا به حال این وبلاگ را ندیده بودم. (یقینا نظر آرش کمانگیر نسبت به ورزش با من متفاوت است)
عنوان پستی که نویسنده برای اطلاعرسانی و تبلیغ استفاده کرده است این است:
«دویچه وله یادداشتهای توپ سرگردان را به نامزدی بهترین وبلاگ فارسی سال برگزید».
و: «وبلاگ یادداشتهای توپ سرگردان٬ به تایید کاربلدهای وبلاگستان فارسی از جمله وبلاگهای منحصر بفرد در حوضه ادبیات ان لاین فارسی است [منظور او «حوزه» است]. نحوه ارتباط ویژه این وبلاگ به مخاطب و فضای منحصر بفرد آن توجه داوران مسابقه دویچهوله را به خود جلب کرد و باعث شد این وبلاگ به عنوان یکی از بهترین وبلاگ های فارسی برای رقابت در مرحله نهایی برگزیده شود». «وبلاگ یادداشتهای توپ سرگردان در این مرحله به عنوان یکی از یازده وبلاگ برتر فارسی زبان انتخاب شده است و اکنون نیاز به رای شما برای برگزیدن آن به عنوان بهترین وبلاگ سال دارد».
در برخی از تبلیغات تجاری تلوزیونی برای «خمیردندان» اشخاصی با روپوش سفید در یک آزمایشگاه دیده میشوند. وجود آنها به عنوان متخصص میبایستی که اعتماد مخاطب را به کالای مورد تبلیغ جلب کند. نویسنده این وبلاگ از همین تکنیک استفاده میکند. نقش محققین لولهآزمایشبهدست را «کاربلدهای وبلاگستان فارسی» گرفتهاند.
گذشته از این توضیح که این کار کار"کاربلدها" نیست٬ بلکه کار یک "کاربلد" واحد است٬ باید توجه داشت که این تکنیک تبلیغاتی بسیار فراگیر است. بنیاد نظری این تکنیک بر یک تئوری ساده قرار دارد: عوام از استقلال رأی برخوردار نیستند. سطح درک و شعور آنها پایین است. آنها یا به کلی از تشخیص مستقل عاجز و درماندهاند٬ یا به تشخیصهای خود اعتماد ندارند. وجود یک «کاربلد» خیال آنها را راحت میکند.
[الان یادم افتاد که مهدی جامی هم در دوران خوشخوشانی که مدیر رادیوزمانه بود٬ یک بار از این تکنیک استفاده کرده بود. در نظر من٬ به قصد تقویت اعتبار رادیوزمانه نوشته بود٬ استادی در آمریکا به او گفته است٬ شما با رادیوزمانه تاریخ میسازید (چیزی شبیه به این). و خود را ملزم ندیده بود که اسم و تخصص «استاد» را به مخاطب واگذار کند. او برای ایجاد تأثیر مورد نظر خود در مخاطب همین را که گوینده این جمله «استاد»ی است در آمریکا کافی دانسته بود].
از نظر کارکرد تبلیغاتی وظیفه این استاد و «کاربلد وبلاگستان» یکی است: وجود خلاصه آنها به ایجاد اعتبار نزد مخاطب عام کمک میکند.
تکنیک تبلیغاتی٬ جملهبندی و مفاهیم مورد استفادهی نویسندهی وبلاگ ورزشی «توپ سرگردان» به خوبی سطح این وبلاگ را در «حوضه» ادبیات انلاین نشان میدهد٬ حتی اگر طنز ایرانی او را در نظر نگیریم:
«جایزه این مسابقه سی هزار بستنی قیفی پاک است که قول میدهم در صورت برنده شده همه آنها را با شما تقسیم کنیم. ... نه بابا شوخی کردم، جایزه مسابقه یک دستگاه اودی ای ایت دوازده سیلندر است که اگر من آنرا برنده شوم بهتون قول میدم چنان چوسی براتون بیام که حد نداشته باشه
رای گیری یازده اوریل تموم میشه و بدوید کل برو بچ تیم رو جمع کنید و به وبلاگ یادداشتهایی توپ سرگردان رای بدهید».
_________
وبالاخره وبلاگ «مریماینا» که بدون اینکه دویچهوله زحمت بکشد٬ شهره خاص و عام است. در گشتی که در وبلاگهای کاندیدشده زدم٬ نحوه اطلاعرسانی مریم اقدمی از همه جالبتر بود. یک چیزی در متنی که او به همین مناسبت نوشته است وجود دارد که آدم را تکان میدهد. مریم خودآگاهی حیرتانگیز٬ و نوعی عجز "لاعلاج" را٬ پیچیده در زرورق صداقت و صراحتی مجروحکننده در اختیار مخاطب قرار میدهد. حداقل اینکه من آن را اینطور حس کردم. شما هم اگر مایل هستید٬ خودتان بخوانید. این خاصیت «صداقت و صراحت» در متن است که آن را به بازکردن بینیاز میکند:
خودزنی برای رأیجمعکردن در مسابقه وبلاگی دویچهوله
مرتبط: در انتظار معرفی وبلاگ برتر