- پست اخیر وبلاگ راز سر به مهر را چطور باید فهمید؟
- ظاهرا مسابقه دویچهوله نتوانسته است آن شوروهیجانی را ایجاد کند که عدهای تصور میکردند. ظاهرا بعضیها٬ از جمله محمد معینی نویسنده این وبلاگ که خود یکی از کاندیداهای مسابقه است٬ کمبود «نشاط انتخاباتی» دلخواه را در این رقابت حس کرده است. میگوید: «در مسابقه دویچه وله وضعیت کنونی، یعنی دو هفته مانده به پایان رای گیری آنلاین، رضایت بخش نیست». پست اخیر او به نظر من تلاشی است برای دمیدن در اجاق سرد تبلیغاتی. نوعی گرم کردن بازار/ یا همان بازارگرمی.
- بازارگرمی مگر چه اشکالی دارد؟
- این رفتار از سوی نویسنده وبلاگی که خود یکی از کاندیداهای مسابقه است٬ قابل فهم است. شما ممکن است به خاطر انتقادهای جدی این مسابقه را دارای وجاهت ندانید٬ این حرف دیگریست. اما رفتار یادشده از کسی که این مسابقه را پذیرفته است و در آن شرکت دارد قابل فهم و منطقیست.
- ئه ... ما که نمیخواهیم حالا نیم ساعت در مورد رفتارهای درست٬ حرفهای خستهکننده و ملالآور بزنیم؟
- نه اصلا. خوانندههای اینجا به این جور حرفها عادت ندارند. به نظر من٬ راهی را که محمد معینی برای بازارگرمی انتخاب کرده است٬ اشتباه است٬ و گیر قضیه در این است.
- آها ... «گیر قضیه». این شد یه چیزی!
- نویسنده وبلاگ سر به مهر [که از او مطالب خوب هم کم نخواندهام] در این پست مرتکب دو اشتباه میشود که تأمل بیشتری را میطلبد. پیشتر گفتم که قصد او افزایش شوروهیجان در برگزاری این مسابقه است. میخواهد مخاطبان بیشتری را برای شرکت در این مسابقه به حرکت درآورد.
خطای اول این است که او شرکت در این مسابقه را «حیثیتی» میکند. این مفهوم «حیثیتی کردن» را دفعه اولی است که به کار میبرم و آن را از یکی از نوشتههای آرمان امیری در ارتباط با معرکه سینمایی اخیر (که از من خیلی دور است) برداشتهام. موضوعات حیثیتی موضوعات محرکی هستند که عرق آدمها را درمیآورند. در جدلهای حیثیتی عقل و منطق و به قول آلمانیها «سر سرد» کارآیی خود را از دست میدهد. تأکید روی آگاهی و رویکرد عقلانی به پدیدهها از جمله ویژگیهای جنبش مدنی سبز به شمار می رود. این یعنی: «ما» برای ایجاد مناسبات بهتر استدلالهای بهتری داریم. و جایی که احساسها بر جمعی غلبه کرد٬ امکان استدلال تضعیف میشود.
جالب است بدانید که خیلیها این مسابقه را یک سرگرمی «دورهمی» میدانند. آرمان امیری که وبلاگ او «مجمع دیوانگان» نیز یکی از کاندیداهاست٬ آن را «جشنواره خودمانی» مینامد. خود آرش کمانگیر داور مسابقه میگوید٬ همینکه شماره بازدید یکی دو وبلاگ کاندیدشده بالا برود٬ از برگزاری مسابقه راضی است. اما محمد معینی نویسنده وبلاگ رازسربهمهر شرکت در انتخاب وبلاگهای برتر مسابقه دویچهوله را اقدامی در کارزار مبارزاتی علیه حکومت معرفی میکند. پاراگراف اول نوشته او را برایتان نقل میکنم: «اینترنت در ایران ما روزهای سیاهی را سپری می کند. یک دشمنی و کینه نظام مند علیه این پدیده نوین ارتباطی سال هاست در ایران در حال اعمال است؛ چه در قالب پهنای باند، سرعت بسیار پایین و قیمت بسیار بالای اینترنت کشور و چه در شکل فیلترینگ فوق العاده گسترده سایت ها و وبلاگ ها. این مساله بعد از انتخابات دو سال قبل، شکل وخیم تری به خود گرفته و عملا اینترنت مجاز و رسمی کشور، در حوزه مسائل و اخبار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، در حد سایت های ثنا و دروغ گو و گرفتار خودسانسوری های محیرالعقول متوقف نگاه داشته شده [است]». در ادامه رویکرد او آشکارتر میشود: « مسابقه دویچه وله یک کارزار برای نمایش شکست این عداوت است». او این مسابقه را «عرصه پربازتاب کارزار با دشمنی نظام مند علیه اینترنت در ایران» معرفی میکند.
شرکت در مسابقه دویچهوله آیا میتواند سرعت اینترنت ایران را بالا ببرد/ پهنای باند آن را افزایش دهد٬ یا جلوی فیلترینگ و مسدود شدن وبلاگهای ما را بگیرد؟ نه. نمیتواند. کاری که این مسابقه میتواند انجام دهد جابهجایی شمار مخاطبان این یا آن وبلاگ است. عده بیشتری لینک وبلاگ راز سربه مهر را در لیست فاووریتهای خود قرار میدهند. به این ترتیب افکار محمد معینی از این شانس برخوردار میگردد که وسیعتر منتشر شود. این امکان هم کمافیالسابق برای دولت ایران میماند که هر وبلاگی٬ از جمله وبلاگ او را فیلتر کند. تأثیر این رفتار در تغییر این واقعیت که اینترنت رسمی کشور ... در حد سایتهای ثنا و دروغ ... گرفتار خودسانسوری متوقف نگاه داشته شده است٬ چقدر است؟ این را هم نباید فراموش کرد که یک وبلاگ ورزشی هم در کنار وبلاگ راز سر به مهر کاندید این مسابقه است. رأی دادن به این وبلاگ هم شرکت در کارزار پربازتاب مبارزه علیه دشمنی نظاممند دولت ایران علیه اینترنت به حساب میآید؟
من مخالفتی نمیداشتم اگر محمد معینی محتوای کلی وبلاگهای کاندید شده را برای مخاطبان کمی باز میکرد٬ و ضرورت شرکت در رأیگیری را مثلا از اهمیت رویکرد آنها نتیجه میگرفت. یک چنین بازارگرمی به نظر من منطقی میبود. رقابت٬ چه در محدوده وبلاگستان فارسی و چه در عرصه بینالمللی رقابت بین افکار٬ محتواها٬ رویکردها و ایدههاست. اما نه٬ محمد میگوید چون قدرت حاکمه با اینترنت «دشمنی و کینه نظاممند» دارد٬ «ما» باید در این رأیگیری شرکت کنیم. اشاره او به وخیمترشدن اوضاع پس از «انتخابات دوسال قبل» ارتباطی بین شرکت در رأیگیری مسابقه دویچهوله و جنبشی که پس از انتخابات دوسال قبل زاده شده برقرار میکند. تلویحا میگوید٬ شرکت در رأیگیری این مسابقه فعالیتی در راستای مبارزه علیه مناسبات حاکم است. [کلیک شما نشانه اعتراض شماست!]. و این به نظر من ناموجه است.
[پریروز بین اسپمها یکی بود که عنوان جالبی داشت: «موسیقی اعتراضی ایران». این «اعتراضی» اینجا یک مارک تبلیغاتی است که نزد عدهای از هنرمندان ایران محبوب بود و هنوز هم هست. بخصوص دستبهقلمها٬ که سالهای سال/ تا به امروز از آن به نا حق و مزورانه استفاده زیادی کردهاند. اشکال هنر اعتراضی این است که شما نمیتوانید در کیفیت هنری این کالا زیاد چندوچون کنید. این کار همیشه «حیثیت» عدهای را تهدید میکند. عدهای داغ میکنند/ جوش میآورند٬ و سگهای خود را به جان شما میاندازند].
- مثل این میماند که یک شرکت تولید کاندوم به ما بگوید٬ خرید و مصرف محصولات ما تودهنی به کسانی است که میگویند «دو بچه کافی نیست»! :دی
- بله٬ به این میگویند نوعی ماهیگیری در آبهای کمعمق فضای قطبیشده ... اما خطای دوم به نظر من اختلالزاتر از اولیست٬ با این تفاوت که باید پیش از پرداختن به آن کمی مقدمهچینی کنیم [لعنت! همش مقدمهچینی!]. نمیدانم هنوز در ایران اینطور است٬ یا نه. اما در دورانی که ما دبیرستانی بودیم٬ یک «مقدمه»هایی بین بچهها دست به دست میچرخید که خاصیت آنها این بود که با کمی تغییر میتوانستید از آنها به عنوان مقدمه انشای خود استفاده کنید. من یک همکلاسی داشتم که کلکسیونر این مقدمهها بود٬ میگفتند چهلتا از این مقدمهها را در دفترچهای جمع کرده است! همینکه یک جمله به پایان یکی از این مقدمهها اضافه میکردید٬ مستقل از این که موضوع انشای شما احساسات بهاری میبود٬ یا فواید گوناگون گوسفند! [از شاخ آن دستهی چاقو درست میکنند!]٬ میتوانستید هر انشایی را به یک انشای مقدمهدار لوکس تبدیل کنید. من خودم٬ هم از این مقدمهها استفاده کرده بودم (به عنوان کاربر!) هم چندتایی ساخته بودم. ولی از بخت بد برای پستهای وبلاگی از اینجور مقدمهها هنوز اختراع نشده است
میدانید که مسابقه دویچهوله گذشته از رقابت بین کاندیداها در حوزه انتخاباتی وبلاگستان فارسی٬ یک مسابقهی جهانی هم دارد که در آن وبلاگهایی از کشورهای مختلف جهان با یکدیگر به رقابت میپردازند. در شش بخش. یکی از اینبخشها٬ بخش بهترین وبلاگ است که وبلاگ «هفت» (وحید نیکگو) نیز در آن کاندید شده است. رقبای وحید وبلاگهایی هستند به زبانهای اسپانیایی٬ اندونزیایی٬ چینی انگلیسی٬ فارسی٬ پرتقالی٬ روسی٬ بنگالی٬ فرانسوی و عربی. طبققوائد قواعد بازی کسانی که صاحب رأی هستند٬ یعنی مخاطبان جهانی٬ بایستی که در بین این وبلاگها یکی را انتخاب کنند. واضح است که مقایسه واقعی محتواهای این وبلاگها مستلزم آشنایی با زبانهایی غیر از زبان فارسی است. و این برای خیلی از فارسیزبانها راحت نیست.
اما دویچهوله که ظاهرا به این مشکل آگاه است تلاش کرده است اطلاعات مختصری را در مورد این وبلاگها در اختیار مخاطب بگذارد [ فکر می کنم این یکی از جنبههای این مسابقه است که بعدها حتما به این سمت تغییر خواهد کرد که محتواهایی از وبلاگهای کاندید شده به زبانهای انگلیسی٬ آلمانی و فرانسه ترجمه شوند٬ تا کسانی که در این انتخابات شرکت میکنند٬ بتوانند بهتر تصمیم بگیرند]. فعلا کل تلاش آنها برای مرتفعساختن این مانع٬ گزارشهایی چند سطری است که به صورت فشرده نویسنده این وبلاگها٬ و فعالیتهای آنها را معرفی میکند.
وبلاگی که فعلا با ۳۶درصد آرا در صدر جدول است٬ یک بلاگر تونسی است که اکثر مطالب وبلاگ او به زبان فرانسوی است. پستهای عربی هم دارد٬ اما اغلب به فرانسوی نوشته است. به نقل از دویچهوله٬ این وبلاگ در طول انقلاب تونس تصاویر٬ ویدئوها و آخرین اخبار را در اختیار مخاطبان قرار میداده است. این وبلاگ همچنین پیش از سقوط بنعلی مرجع همه تونسیهایی بود که از سانسور و محدودیت آزادی بیان بیستوسهساله در رنج بودند.
وبلاگ دیگری که به عنوان وبلاگ فرانسوی زبان معرفی شده است٬ نیز یک خانم اهل تونس و استاد دانشگاه تونس است و از سال ۲۰۰۷ به سه زبان وبلاگ مینویسد: به فرانسوی٬ انگلیسی و عربی. با این که وبلاگنویسی در تونس ریسک داشت او سعی میکرد مخاطبان را در مورد ظلم و سانسور رژیم بنعلی آگاه کند. حتی در سال ۲۰۱۰ به شهرهای ... رفت تا از سرکوب و آدمکشی گزارش تهیه کند.
وبلاگ بعدی یک وبلاگ روسی است. صاحب وبلاگ کاریکاتور٬ کارتون و انیمیشنهای خود را که به وقایع سیاسی روز در روسیه میپردازند در وبلاگ خود منتشر میکند. منقد پوتین٬ مدودف/ و وضعیت موجود در روسیه است.
- امیدوارم حوصله شما سر نره. مایل هستید با چندنفر دیگر هم آشنا بشید؟
اتفاقا بد نیست. اینکه آدمهای دیگه٬ از فرهنگها و کشورهای دیگه با چه مشکلاتی روبرو هستند٬ جالبه.
- دقیقا همینطوره. مسابقهی «جهانی» یعنی امکانی برای عبور از مرزهای ملی و آشنایی با واقعیتهای دیگر. این را مدیون تکنولوژی جدید هستیم.
یکی دیگر از بلاگرها که با ۲۵درصد آرا فعلا در مقام دوم قراردارد٬ زن معلولی است از بنگالدش . بیماری او ظاهرا در بنگالدش زیاد است. این بلاگر از طریق شرح تجربیات خود از این بیماری به دیگر بیماران قوت قلب میدهد. او با تمام نیرو برای حقوق معلولان فعالیت میکند. اغلب معلولان در روستاهای بنگالدش زندگی میکنند و شمار کودکان و زنان در بین آنها به طور غیرعادی بالاست. نویسنده این وبلاگ به هدف بهبود وضع زندگی آنها٬ میکوشد توجه عمومی را به تنگناها و نیازهای این انسانها جلب کند.
وبلاگ دیگری که زبان آن انگلیسی است٬ متعلق به یک خانم مصری است به نام مونا. در توضیح دویچهوله آمده است که او «به عنوان زنی که مصر را به غربیان توضیح میدهد» شهرت دارد. «اما این عنوان برای آنالیزهای او در زمینه سیاست و فرهنگ در خاور میانه کم است. پستها٬ مقالهها٬ توییتهای بیشمار و مصاحبه با رسانههای دنیا او را به جایگاه یک ناظر و پشتیبان فعال و تأثیرگذار جنبش اصلاحات دنیای عرب رساند».
بعدی یک فعال اینترنتی٬ نویسنده و بلاگر چینی است به نام ران. «نیروهای پلیس چین برای جلوگیری از تظاهراتی با الگوی "انقلاب یاسمین" (تونس) از اواسط فوریه ۲۰۱۱ بیش از صد تن از فعالین را بازداشت کردند». آقای ران یکی از آنهاست که در نیمهشب ۱۹ آوریل دستگیر شده است. خانواده ران پنج روز بعد ورقهای دریافت کردند که در آن دلیل دستگیری ران (چیزی شبیه) «تضعیف نظام» ذکر شده بود.
بعدی٬ وبلاگی است به زبان پرتقالی که متعلق به یک برزیلی است.
وبلاگ دیگری که آن نیز به زبان انگلیسی مینویسد٬ از اندونزی است.
وبلاگ وحید نیکگو هم که معرف حضورتان هست.
- راستی که آدم از آشنا شدن با اینهمه آدم که برای اصلاح جامعه تلاش میکنند لذت میبرد!
- البته وجود آدمهایی که برای بهبود مناسبات اجتماعی میکوشند٬ آدم را امیدوار میکند. اما توجه کنید که من این اطلاعات را فقط ترجمه کردم٬ مسئولیت اینکه اطلاعات بالا چقدر با واقعیت مطابقت دارد/ ندارد٬ با دویچهوله است. منظور اینکه ممکن است اگر از یک تونسی در مورد خانمی که وبلاگ او کاندیدای مسابقه است بپرسید٬ به شما بگوید که او خبرنگار بیبیسی در تونس است٬ یا همکار امآی۶ است٬ یا در بنگاه خیریه فریدامهاوس کار میکند!
خب٬ این مقدمهای بود که گفتم برای پرداختن به خطای دوم نویسنده وبلاگ رازسربهمهر لازم است. آنچه که از این مقدمه نتیجه میگیریم این است که اولا این یک مسابقه جهانی است٬ یعنی ورای مرزهای فرهنگی/ دینی/ زبانی و نژادی اتفاق میافتد٬ و ثانیا این مسابقه رقابتی بین ملتها و زبانها نیست. کما اینکه زبان وبلاگ عربی فرانسه است٬ وبلاگی که تحت زبان « فرانسوی» معرفی شده است متعلق به یک تونسی است. وبلاگی که زبان آن «پرتقالی» عنوان شده است٬ متعلق به یک برزیلی است. زبان وبلاگ اندونزیایی انگلیسی است.
محمد معینی این مسابقه را اینچنین تعریف میکند: «یک نامزد از هر زبان در کنار رقبایی از سایر زبان ها».
با این تعریف وظیفه «ما» که کاربران فارسیزبان هستیم دیگر معلوم است٬ بخصوص اینکه به قول معینی: «وبلاگ وحید نیکگو به عنوان نماینده وبلاگ های فارسی در بین بهترین وبلاگ ها با ۹ درصد آرا، در جایگاه چهارم است در حالی که یک وبلاگ عربی با ۴۳ درصد آرا در صدر قرار دارد».
حضور یا عدم حضور در این جبهه جدیدی که محمد معینی باز میکند٬ مانند حضور در جبهه اولی مسئلهای «حیثیت»ی است.
مینویسد:
«در بین زبان های یازده گاه حاضر در این مسابقه، ما به یُمن همان عداوتی که [جمهوری اسلامی با اینترنت دارد]، محدودترین اینترنت را در اختیار داریم. مسابقه دویچه وله یک کارزار برای نمایش شکست این عداوت است؛ آن چنان که با رای به نمایندگان ایرانی حاضر در این مسابقه، حضور پررنگ کاربران فارسی زبان نمود پیدا کند. کاربران ایرانی اینترنت، چندین بار این قدرت خود را در جریان رای گیری های آنلاین نشان داده اند».
ناگفته نماند که آرمان امیری نیز در مورد رأیدادن به وبلاگ «هفت» در همین بخش از مسابقه٬ مرتکب اشتباه مشابهی میشود. میگوید:
«نماینده وبلاگستان فارسی در این فهرست وبلاگ وحید نیکگو است. گمان میکنم وبلاگستان فارسی با حمایت از این نماینده خود٬ میتواند از اعتبار وبلاگنویسی به زبان فارسی در سطح جهان دفاع کند». [آرمان توجه نکرده است که وحید نیکگو «نماینده» ما نیست٬ چون ما او را انتخاب نکردهایم/ بلکه او را کس یا کسان دیگری «کاندید» کردهاند].
محمد معینی میخواهد با حضور پررنگ کاربران فارسیزبان٬ سیاست اینترنتی جمهوری اسلامی را شکست بدهد٬ آرمان میخواهد «از اعتبار وبلاگنویسی به زبان فارسی در سطح جهان دفاع کند».
بیتوجهی به دیگرانی که با استفاده از تکنولوژی مدرن میتوانیم با آنها و مشکلاتشان آشنا شویم٬ بیتوجهی به رقابت ایدهها و محتواها/ و تبدیل این مسابقه به ابزاری برای دفاع از زبان فارسی/ یا جدال علیه کینه و دشمنی نظاممند جمهوری اسلامی نسبت به اینترنت٬ ما را که هر کدام آدم دیگری هستیم و برای استقلال خود ارزش قایلایم٬ موقتا به اعضای یک "ارتش سایبری" تبدیل میکند٬ که چیزهایی نظیر «محتوا» و «ایده» نزد آنها اصولا بیمعنیاست.
رقیب این هموطن فارسیزبان کیست؟ آیا ممکن است او شایستهتر یا لایقتر از وحید نیکگو باشد؟ این مرد عربی که از وحید نیکگو جلو افتاده است٬ چکار میکند٬ چه مینویسد٬ آیا برای حرکت به سوی جهانی بهتر٬ فعالیتهای این مرد عرب ارزشمندتر است یا فعالیت وحید نیکگو؟
این سؤال را از اعضای یک چنین ارتشی نمیتوان پرسید. آنها به این کارها کار ندارند. یک چیز بیشتر در کله آنها نیست: چکار کنیم که کاندید فارسی زبان ایرانی رأی بیاورد! حال آن که آنچه به تقویت و «دفاع» نیازدارد٬ نه «اعتبار زبان فارسی»٬ بلکه استقلال رأی کاربران است. و اگر بایستی کاربران را به رفتاری فراخواند٬ بهتر است آنها را به تأمل در محتواها و مراجعه به فکر فراخواند٬ تا به شرکت در کارزاری حیثیتی که در صورت تکرار ممکن است به یک الگوی رفتاری ناهنجار تبدیل شود.
اگر ملتهای دیگر هم بخواهند مانند «ما» ایرانیها فکر و عمل کنند٬ اصولا برگزاری این نوع مسابقات معنای خود را از دست میدهد٬ زیرا در چنین صورتی میشود جایزه را یکسال درمیان به یک چینی و سال بعد به یک هندی داد.
توصیه محمد معینی این است که در همه بخشها به کاندیداهای ایرانی رأی بدهیم. این البته کمی با توصیه آرمان امیری فرق میکند. آرمان در عین حال که وبلاگها را معرفی میکند٬ سنجیده و به طور مستقیم یا غیر مستقیم به انتخاب این یا آن کاندیدا توصیه میکند. مثلا در باره یکی میگوید: شاید برای ما گزینه مناسبی باشد. درباره دیگری: « من به این گزینه رای دادم» ... یا وبلاگ راز سربه مهر را انتخاب میکنم و ...
آرمان در موارد اندکی بدون توصیه و ارزشگذاری فقط به معرفی این یا آن کاندیدا اکتفا کرده است. جالب اینکه «وبسایت توانا» کاندیدای بخش حقوقبشر این مسابقه یکی از این موارد است. به سخن او توجه کنید: «نامزد ایرانی حاضر در این زمینه، وبسایت توانا است که خود را "آموزشکده الکترونیکی برای جامعه مدنی ایران" معرفی می کند».
[خیلی دلم میخواهد معرفینامههای وبلاگهای این بخش٬ یعنی رقبای وبسایت توانا را هم ترجمه کنم٬ ولی از ترس این که حوصله شما تمام شود از این کار میگذرم].
سایت توانا در ارتباط با مؤسسه فریدامهاوس است. بودجه خانه آزادی را وزارت امور خارجه آمریکا تأمین میکند.
سایت توانا پایگاه پشتیبانی فکری جریان محسن سازگارا است.
با این تفاصیل نتیجه نهایی این بخش از مسابقه بسیار جالب خواهد بود. من پیشتر در این پست٬ در مورد اهمیت اینکه چه وبلاگی برنده شود نوشتهام. برنده شدن در چنین مسابقهای موجب افزایش شمار مخاطبان٬ نشر وسیعتر تصورات و افکار نویسنده و افزایش اعتبار رسانهای آن خواهد شد. منظور اینکه٬ این فرق میکند که وبلاگی که خواهان تغییرات اجتماعی از طریق رفرم است در مسابقه دویچهوله برنده شود٬ یا وبلاگی که شرکت هلیکوپترهای آمریکایی را برای ایجاد دمکراسی در جامعه ما لازم میداند!
محسن سازگارا ۹۵درصد از مردم ایران را همنظر خود و طرفدار براندازی رژیم ایران معرفی میکند. هر تظاهرات خیابانی برای او بالقوه امکان تسخیر نهادهای رژیم٬ از رادیوتلوزیون گرفته تا بیت رهبری را در خود دارد. او همچنین یک گروه «اکتیویست سبز» (سبز سازگارایی) با تعداد اعضای نامعلوم تأسیس کرده است که در ارتباط با هم٬ در سازماندهی تظاهرات٬ تهیه گزارش٬ عکس و فیلم/ و تعیین شعارها و تاکتیکهای "مناسب" شرکت میکنند.
میخواهم بگویم٬ اگر محمد معینی باید با دمیدن در بوق حیثیت (!) از ما ارتش سایبری بسازد٬ محسن سازگارا فرماندهی یک گروهان آماده به خدمت را در دست دارد. وجود این ویژگیها کنجکاوی آدم را/ و آدم های کنجکاو را تحریک میکند٬ زیرا هم برنده شدن و هم برنده نشدن وبسایت توانا بالقوه حاوی اطلاعات جالبی است.
رقبای سایت محسن توانا (!) در این بخش از مسابقه افرادی هستند از مراکش٬ بنگالدش٬ روسیه٬ آنگولا٬ مکزیک٬ چین٬ اندونزی و ساحل عاج. همینطور وبسایتی به نام «تعامل اینترنتی آفریقا/اروپایی» برای کمک به پناهندهای آفریقایی در اروپا٬ و یک پایگاه اینترنتی به نام «حقوق پناهندگان در خاور میانه» که به وضع اسفبار پناهندگان در خاورمیانه میرسد.
- چطور کشورهای اروپایی توی این مسابقه نیستند؟ اینها که تقریبا همه از جهان سوم بودند!
- این منطقیست. مسائل حقوقبشری در "جهان سوم" حادتر هستند. اما در وب آلمانیزبان فعالان حقوقبشری٬ و گروههای صلحطلب٬ انساندوستان یهودی/فلسطینی که در راه رسیدن به همزیستی مسالمتآمیز تلاش میکنند هستند.
اگر میبینید ساکنان غزه در بازداشتگاههایی زندانی شدهاند که برخی از آزادیخواهان و شخصیتهای جهانی آن را با بازداشتگاههای نازیها مقایسه کردهاند٬ اما در این مسابقه از وبسایت انجمنها و گروههایی که برای اجازه ورود داروی کودکان به غزه فعالیت میکنند٬ خبری نیست٬ به این خاطر است که هیچکدام از آلمانیهایی که در دویچهوله کار میکنند٬ از شغل خود سیر نشده است که یکی از این گروهها را برای شرکت در بخش حقوق بشر این مسابقه پیشنهاد کند.
- بازارگرمی مگر چه اشکالی دارد؟
- این رفتار از سوی نویسنده وبلاگی که خود یکی از کاندیداهای مسابقه است٬ قابل فهم است. شما ممکن است به خاطر انتقادهای جدی این مسابقه را دارای وجاهت ندانید٬ این حرف دیگریست. اما رفتار یادشده از کسی که این مسابقه را پذیرفته است و در آن شرکت دارد قابل فهم و منطقیست.
- ئه ... ما که نمیخواهیم حالا نیم ساعت در مورد رفتارهای درست٬ حرفهای خستهکننده و ملالآور بزنیم؟
- نه اصلا. خوانندههای اینجا به این جور حرفها عادت ندارند. به نظر من٬ راهی را که محمد معینی برای بازارگرمی انتخاب کرده است٬ اشتباه است٬ و گیر قضیه در این است.
- آها ... «گیر قضیه». این شد یه چیزی!
- نویسنده وبلاگ سر به مهر [که از او مطالب خوب هم کم نخواندهام] در این پست مرتکب دو اشتباه میشود که تأمل بیشتری را میطلبد. پیشتر گفتم که قصد او افزایش شوروهیجان در برگزاری این مسابقه است. میخواهد مخاطبان بیشتری را برای شرکت در این مسابقه به حرکت درآورد.
خطای اول این است که او شرکت در این مسابقه را «حیثیتی» میکند. این مفهوم «حیثیتی کردن» را دفعه اولی است که به کار میبرم و آن را از یکی از نوشتههای آرمان امیری در ارتباط با معرکه سینمایی اخیر (که از من خیلی دور است) برداشتهام. موضوعات حیثیتی موضوعات محرکی هستند که عرق آدمها را درمیآورند. در جدلهای حیثیتی عقل و منطق و به قول آلمانیها «سر سرد» کارآیی خود را از دست میدهد. تأکید روی آگاهی و رویکرد عقلانی به پدیدهها از جمله ویژگیهای جنبش مدنی سبز به شمار می رود. این یعنی: «ما» برای ایجاد مناسبات بهتر استدلالهای بهتری داریم. و جایی که احساسها بر جمعی غلبه کرد٬ امکان استدلال تضعیف میشود.
جالب است بدانید که خیلیها این مسابقه را یک سرگرمی «دورهمی» میدانند. آرمان امیری که وبلاگ او «مجمع دیوانگان» نیز یکی از کاندیداهاست٬ آن را «جشنواره خودمانی» مینامد. خود آرش کمانگیر داور مسابقه میگوید٬ همینکه شماره بازدید یکی دو وبلاگ کاندیدشده بالا برود٬ از برگزاری مسابقه راضی است. اما محمد معینی نویسنده وبلاگ رازسربهمهر شرکت در انتخاب وبلاگهای برتر مسابقه دویچهوله را اقدامی در کارزار مبارزاتی علیه حکومت معرفی میکند. پاراگراف اول نوشته او را برایتان نقل میکنم: «اینترنت در ایران ما روزهای سیاهی را سپری می کند. یک دشمنی و کینه نظام مند علیه این پدیده نوین ارتباطی سال هاست در ایران در حال اعمال است؛ چه در قالب پهنای باند، سرعت بسیار پایین و قیمت بسیار بالای اینترنت کشور و چه در شکل فیلترینگ فوق العاده گسترده سایت ها و وبلاگ ها. این مساله بعد از انتخابات دو سال قبل، شکل وخیم تری به خود گرفته و عملا اینترنت مجاز و رسمی کشور، در حوزه مسائل و اخبار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، در حد سایت های ثنا و دروغ گو و گرفتار خودسانسوری های محیرالعقول متوقف نگاه داشته شده [است]». در ادامه رویکرد او آشکارتر میشود: « مسابقه دویچه وله یک کارزار برای نمایش شکست این عداوت است». او این مسابقه را «عرصه پربازتاب کارزار با دشمنی نظام مند علیه اینترنت در ایران» معرفی میکند.
شرکت در مسابقه دویچهوله آیا میتواند سرعت اینترنت ایران را بالا ببرد/ پهنای باند آن را افزایش دهد٬ یا جلوی فیلترینگ و مسدود شدن وبلاگهای ما را بگیرد؟ نه. نمیتواند. کاری که این مسابقه میتواند انجام دهد جابهجایی شمار مخاطبان این یا آن وبلاگ است. عده بیشتری لینک وبلاگ راز سربه مهر را در لیست فاووریتهای خود قرار میدهند. به این ترتیب افکار محمد معینی از این شانس برخوردار میگردد که وسیعتر منتشر شود. این امکان هم کمافیالسابق برای دولت ایران میماند که هر وبلاگی٬ از جمله وبلاگ او را فیلتر کند. تأثیر این رفتار در تغییر این واقعیت که اینترنت رسمی کشور ... در حد سایتهای ثنا و دروغ ... گرفتار خودسانسوری متوقف نگاه داشته شده است٬ چقدر است؟ این را هم نباید فراموش کرد که یک وبلاگ ورزشی هم در کنار وبلاگ راز سر به مهر کاندید این مسابقه است. رأی دادن به این وبلاگ هم شرکت در کارزار پربازتاب مبارزه علیه دشمنی نظاممند دولت ایران علیه اینترنت به حساب میآید؟
من مخالفتی نمیداشتم اگر محمد معینی محتوای کلی وبلاگهای کاندید شده را برای مخاطبان کمی باز میکرد٬ و ضرورت شرکت در رأیگیری را مثلا از اهمیت رویکرد آنها نتیجه میگرفت. یک چنین بازارگرمی به نظر من منطقی میبود. رقابت٬ چه در محدوده وبلاگستان فارسی و چه در عرصه بینالمللی رقابت بین افکار٬ محتواها٬ رویکردها و ایدههاست. اما نه٬ محمد میگوید چون قدرت حاکمه با اینترنت «دشمنی و کینه نظاممند» دارد٬ «ما» باید در این رأیگیری شرکت کنیم. اشاره او به وخیمترشدن اوضاع پس از «انتخابات دوسال قبل» ارتباطی بین شرکت در رأیگیری مسابقه دویچهوله و جنبشی که پس از انتخابات دوسال قبل زاده شده برقرار میکند. تلویحا میگوید٬ شرکت در رأیگیری این مسابقه فعالیتی در راستای مبارزه علیه مناسبات حاکم است. [کلیک شما نشانه اعتراض شماست!]. و این به نظر من ناموجه است.
[پریروز بین اسپمها یکی بود که عنوان جالبی داشت: «موسیقی اعتراضی ایران». این «اعتراضی» اینجا یک مارک تبلیغاتی است که نزد عدهای از هنرمندان ایران محبوب بود و هنوز هم هست. بخصوص دستبهقلمها٬ که سالهای سال/ تا به امروز از آن به نا حق و مزورانه استفاده زیادی کردهاند. اشکال هنر اعتراضی این است که شما نمیتوانید در کیفیت هنری این کالا زیاد چندوچون کنید. این کار همیشه «حیثیت» عدهای را تهدید میکند. عدهای داغ میکنند/ جوش میآورند٬ و سگهای خود را به جان شما میاندازند].
- مثل این میماند که یک شرکت تولید کاندوم به ما بگوید٬ خرید و مصرف محصولات ما تودهنی به کسانی است که میگویند «دو بچه کافی نیست»! :دی
- بله٬ به این میگویند نوعی ماهیگیری در آبهای کمعمق فضای قطبیشده ... اما خطای دوم به نظر من اختلالزاتر از اولیست٬ با این تفاوت که باید پیش از پرداختن به آن کمی مقدمهچینی کنیم [لعنت! همش مقدمهچینی!]. نمیدانم هنوز در ایران اینطور است٬ یا نه. اما در دورانی که ما دبیرستانی بودیم٬ یک «مقدمه»هایی بین بچهها دست به دست میچرخید که خاصیت آنها این بود که با کمی تغییر میتوانستید از آنها به عنوان مقدمه انشای خود استفاده کنید. من یک همکلاسی داشتم که کلکسیونر این مقدمهها بود٬ میگفتند چهلتا از این مقدمهها را در دفترچهای جمع کرده است! همینکه یک جمله به پایان یکی از این مقدمهها اضافه میکردید٬ مستقل از این که موضوع انشای شما احساسات بهاری میبود٬ یا فواید گوناگون گوسفند! [از شاخ آن دستهی چاقو درست میکنند!]٬ میتوانستید هر انشایی را به یک انشای مقدمهدار لوکس تبدیل کنید. من خودم٬ هم از این مقدمهها استفاده کرده بودم (به عنوان کاربر!) هم چندتایی ساخته بودم. ولی از بخت بد برای پستهای وبلاگی از اینجور مقدمهها هنوز اختراع نشده است
میدانید که مسابقه دویچهوله گذشته از رقابت بین کاندیداها در حوزه انتخاباتی وبلاگستان فارسی٬ یک مسابقهی جهانی هم دارد که در آن وبلاگهایی از کشورهای مختلف جهان با یکدیگر به رقابت میپردازند. در شش بخش. یکی از اینبخشها٬ بخش بهترین وبلاگ است که وبلاگ «هفت» (وحید نیکگو) نیز در آن کاندید شده است. رقبای وحید وبلاگهایی هستند به زبانهای اسپانیایی٬ اندونزیایی٬ چینی انگلیسی٬ فارسی٬ پرتقالی٬ روسی٬ بنگالی٬ فرانسوی و عربی. طبق
اما دویچهوله که ظاهرا به این مشکل آگاه است تلاش کرده است اطلاعات مختصری را در مورد این وبلاگها در اختیار مخاطب بگذارد [ فکر می کنم این یکی از جنبههای این مسابقه است که بعدها حتما به این سمت تغییر خواهد کرد که محتواهایی از وبلاگهای کاندید شده به زبانهای انگلیسی٬ آلمانی و فرانسه ترجمه شوند٬ تا کسانی که در این انتخابات شرکت میکنند٬ بتوانند بهتر تصمیم بگیرند]. فعلا کل تلاش آنها برای مرتفعساختن این مانع٬ گزارشهایی چند سطری است که به صورت فشرده نویسنده این وبلاگها٬ و فعالیتهای آنها را معرفی میکند.
وبلاگی که فعلا با ۳۶درصد آرا در صدر جدول است٬ یک بلاگر تونسی است که اکثر مطالب وبلاگ او به زبان فرانسوی است. پستهای عربی هم دارد٬ اما اغلب به فرانسوی نوشته است. به نقل از دویچهوله٬ این وبلاگ در طول انقلاب تونس تصاویر٬ ویدئوها و آخرین اخبار را در اختیار مخاطبان قرار میداده است. این وبلاگ همچنین پیش از سقوط بنعلی مرجع همه تونسیهایی بود که از سانسور و محدودیت آزادی بیان بیستوسهساله در رنج بودند.
وبلاگ دیگری که به عنوان وبلاگ فرانسوی زبان معرفی شده است٬ نیز یک خانم اهل تونس و استاد دانشگاه تونس است و از سال ۲۰۰۷ به سه زبان وبلاگ مینویسد: به فرانسوی٬ انگلیسی و عربی. با این که وبلاگنویسی در تونس ریسک داشت او سعی میکرد مخاطبان را در مورد ظلم و سانسور رژیم بنعلی آگاه کند. حتی در سال ۲۰۱۰ به شهرهای ... رفت تا از سرکوب و آدمکشی گزارش تهیه کند.
وبلاگ بعدی یک وبلاگ روسی است. صاحب وبلاگ کاریکاتور٬ کارتون و انیمیشنهای خود را که به وقایع سیاسی روز در روسیه میپردازند در وبلاگ خود منتشر میکند. منقد پوتین٬ مدودف/ و وضعیت موجود در روسیه است.
- امیدوارم حوصله شما سر نره. مایل هستید با چندنفر دیگر هم آشنا بشید؟
اتفاقا بد نیست. اینکه آدمهای دیگه٬ از فرهنگها و کشورهای دیگه با چه مشکلاتی روبرو هستند٬ جالبه.
- دقیقا همینطوره. مسابقهی «جهانی» یعنی امکانی برای عبور از مرزهای ملی و آشنایی با واقعیتهای دیگر. این را مدیون تکنولوژی جدید هستیم.
یکی دیگر از بلاگرها که با ۲۵درصد آرا فعلا در مقام دوم قراردارد٬ زن معلولی است از بنگالدش . بیماری او ظاهرا در بنگالدش زیاد است. این بلاگر از طریق شرح تجربیات خود از این بیماری به دیگر بیماران قوت قلب میدهد. او با تمام نیرو برای حقوق معلولان فعالیت میکند. اغلب معلولان در روستاهای بنگالدش زندگی میکنند و شمار کودکان و زنان در بین آنها به طور غیرعادی بالاست. نویسنده این وبلاگ به هدف بهبود وضع زندگی آنها٬ میکوشد توجه عمومی را به تنگناها و نیازهای این انسانها جلب کند.
وبلاگ دیگری که زبان آن انگلیسی است٬ متعلق به یک خانم مصری است به نام مونا. در توضیح دویچهوله آمده است که او «به عنوان زنی که مصر را به غربیان توضیح میدهد» شهرت دارد. «اما این عنوان برای آنالیزهای او در زمینه سیاست و فرهنگ در خاور میانه کم است. پستها٬ مقالهها٬ توییتهای بیشمار و مصاحبه با رسانههای دنیا او را به جایگاه یک ناظر و پشتیبان فعال و تأثیرگذار جنبش اصلاحات دنیای عرب رساند».
بعدی یک فعال اینترنتی٬ نویسنده و بلاگر چینی است به نام ران. «نیروهای پلیس چین برای جلوگیری از تظاهراتی با الگوی "انقلاب یاسمین" (تونس) از اواسط فوریه ۲۰۱۱ بیش از صد تن از فعالین را بازداشت کردند». آقای ران یکی از آنهاست که در نیمهشب ۱۹ آوریل دستگیر شده است. خانواده ران پنج روز بعد ورقهای دریافت کردند که در آن دلیل دستگیری ران (چیزی شبیه) «تضعیف نظام» ذکر شده بود.
بعدی٬ وبلاگی است به زبان پرتقالی که متعلق به یک برزیلی است.
وبلاگ دیگری که آن نیز به زبان انگلیسی مینویسد٬ از اندونزی است.
وبلاگ وحید نیکگو هم که معرف حضورتان هست.
- راستی که آدم از آشنا شدن با اینهمه آدم که برای اصلاح جامعه تلاش میکنند لذت میبرد!
- البته وجود آدمهایی که برای بهبود مناسبات اجتماعی میکوشند٬ آدم را امیدوار میکند. اما توجه کنید که من این اطلاعات را فقط ترجمه کردم٬ مسئولیت اینکه اطلاعات بالا چقدر با واقعیت مطابقت دارد/ ندارد٬ با دویچهوله است. منظور اینکه ممکن است اگر از یک تونسی در مورد خانمی که وبلاگ او کاندیدای مسابقه است بپرسید٬ به شما بگوید که او خبرنگار بیبیسی در تونس است٬ یا همکار امآی۶ است٬ یا در بنگاه خیریه فریدامهاوس کار میکند!
خب٬ این مقدمهای بود که گفتم برای پرداختن به خطای دوم نویسنده وبلاگ رازسربهمهر لازم است. آنچه که از این مقدمه نتیجه میگیریم این است که اولا این یک مسابقه جهانی است٬ یعنی ورای مرزهای فرهنگی/ دینی/ زبانی و نژادی اتفاق میافتد٬ و ثانیا این مسابقه رقابتی بین ملتها و زبانها نیست. کما اینکه زبان وبلاگ عربی فرانسه است٬ وبلاگی که تحت زبان « فرانسوی» معرفی شده است متعلق به یک تونسی است. وبلاگی که زبان آن «پرتقالی» عنوان شده است٬ متعلق به یک برزیلی است. زبان وبلاگ اندونزیایی انگلیسی است.
محمد معینی این مسابقه را اینچنین تعریف میکند: «یک نامزد از هر زبان در کنار رقبایی از سایر زبان ها».
با این تعریف وظیفه «ما» که کاربران فارسیزبان هستیم دیگر معلوم است٬ بخصوص اینکه به قول معینی: «وبلاگ وحید نیکگو به عنوان نماینده وبلاگ های فارسی در بین بهترین وبلاگ ها با ۹ درصد آرا، در جایگاه چهارم است در حالی که یک وبلاگ عربی با ۴۳ درصد آرا در صدر قرار دارد».
حضور یا عدم حضور در این جبهه جدیدی که محمد معینی باز میکند٬ مانند حضور در جبهه اولی مسئلهای «حیثیت»ی است.
مینویسد:
«در بین زبان های یازده گاه حاضر در این مسابقه، ما به یُمن همان عداوتی که [جمهوری اسلامی با اینترنت دارد]، محدودترین اینترنت را در اختیار داریم. مسابقه دویچه وله یک کارزار برای نمایش شکست این عداوت است؛ آن چنان که با رای به نمایندگان ایرانی حاضر در این مسابقه، حضور پررنگ کاربران فارسی زبان نمود پیدا کند. کاربران ایرانی اینترنت، چندین بار این قدرت خود را در جریان رای گیری های آنلاین نشان داده اند».
ناگفته نماند که آرمان امیری نیز در مورد رأیدادن به وبلاگ «هفت» در همین بخش از مسابقه٬ مرتکب اشتباه مشابهی میشود. میگوید:
«نماینده وبلاگستان فارسی در این فهرست وبلاگ وحید نیکگو است. گمان میکنم وبلاگستان فارسی با حمایت از این نماینده خود٬ میتواند از اعتبار وبلاگنویسی به زبان فارسی در سطح جهان دفاع کند». [آرمان توجه نکرده است که وحید نیکگو «نماینده» ما نیست٬ چون ما او را انتخاب نکردهایم/ بلکه او را کس یا کسان دیگری «کاندید» کردهاند].
محمد معینی میخواهد با حضور پررنگ کاربران فارسیزبان٬ سیاست اینترنتی جمهوری اسلامی را شکست بدهد٬ آرمان میخواهد «از اعتبار وبلاگنویسی به زبان فارسی در سطح جهان دفاع کند».
بیتوجهی به دیگرانی که با استفاده از تکنولوژی مدرن میتوانیم با آنها و مشکلاتشان آشنا شویم٬ بیتوجهی به رقابت ایدهها و محتواها/ و تبدیل این مسابقه به ابزاری برای دفاع از زبان فارسی/ یا جدال علیه کینه و دشمنی نظاممند جمهوری اسلامی نسبت به اینترنت٬ ما را که هر کدام آدم دیگری هستیم و برای استقلال خود ارزش قایلایم٬ موقتا به اعضای یک "ارتش سایبری" تبدیل میکند٬ که چیزهایی نظیر «محتوا» و «ایده» نزد آنها اصولا بیمعنیاست.
رقیب این هموطن فارسیزبان کیست؟ آیا ممکن است او شایستهتر یا لایقتر از وحید نیکگو باشد؟ این مرد عربی که از وحید نیکگو جلو افتاده است٬ چکار میکند٬ چه مینویسد٬ آیا برای حرکت به سوی جهانی بهتر٬ فعالیتهای این مرد عرب ارزشمندتر است یا فعالیت وحید نیکگو؟
این سؤال را از اعضای یک چنین ارتشی نمیتوان پرسید. آنها به این کارها کار ندارند. یک چیز بیشتر در کله آنها نیست: چکار کنیم که کاندید فارسی زبان ایرانی رأی بیاورد! حال آن که آنچه به تقویت و «دفاع» نیازدارد٬ نه «اعتبار زبان فارسی»٬ بلکه استقلال رأی کاربران است. و اگر بایستی کاربران را به رفتاری فراخواند٬ بهتر است آنها را به تأمل در محتواها و مراجعه به فکر فراخواند٬ تا به شرکت در کارزاری حیثیتی که در صورت تکرار ممکن است به یک الگوی رفتاری ناهنجار تبدیل شود.
اگر ملتهای دیگر هم بخواهند مانند «ما» ایرانیها فکر و عمل کنند٬ اصولا برگزاری این نوع مسابقات معنای خود را از دست میدهد٬ زیرا در چنین صورتی میشود جایزه را یکسال درمیان به یک چینی و سال بعد به یک هندی داد.
توصیه محمد معینی این است که در همه بخشها به کاندیداهای ایرانی رأی بدهیم. این البته کمی با توصیه آرمان امیری فرق میکند. آرمان در عین حال که وبلاگها را معرفی میکند٬ سنجیده و به طور مستقیم یا غیر مستقیم به انتخاب این یا آن کاندیدا توصیه میکند. مثلا در باره یکی میگوید: شاید برای ما گزینه مناسبی باشد. درباره دیگری: « من به این گزینه رای دادم» ... یا وبلاگ راز سربه مهر را انتخاب میکنم و ...
آرمان در موارد اندکی بدون توصیه و ارزشگذاری فقط به معرفی این یا آن کاندیدا اکتفا کرده است. جالب اینکه «وبسایت توانا» کاندیدای بخش حقوقبشر این مسابقه یکی از این موارد است. به سخن او توجه کنید: «نامزد ایرانی حاضر در این زمینه، وبسایت توانا است که خود را "آموزشکده الکترونیکی برای جامعه مدنی ایران" معرفی می کند».
[خیلی دلم میخواهد معرفینامههای وبلاگهای این بخش٬ یعنی رقبای وبسایت توانا را هم ترجمه کنم٬ ولی از ترس این که حوصله شما تمام شود از این کار میگذرم].
سایت توانا در ارتباط با مؤسسه فریدامهاوس است. بودجه خانه آزادی را وزارت امور خارجه آمریکا تأمین میکند.
سایت توانا پایگاه پشتیبانی فکری جریان محسن سازگارا است.
با این تفاصیل نتیجه نهایی این بخش از مسابقه بسیار جالب خواهد بود. من پیشتر در این پست٬ در مورد اهمیت اینکه چه وبلاگی برنده شود نوشتهام. برنده شدن در چنین مسابقهای موجب افزایش شمار مخاطبان٬ نشر وسیعتر تصورات و افکار نویسنده و افزایش اعتبار رسانهای آن خواهد شد. منظور اینکه٬ این فرق میکند که وبلاگی که خواهان تغییرات اجتماعی از طریق رفرم است در مسابقه دویچهوله برنده شود٬ یا وبلاگی که شرکت هلیکوپترهای آمریکایی را برای ایجاد دمکراسی در جامعه ما لازم میداند!
محسن سازگارا ۹۵درصد از مردم ایران را همنظر خود و طرفدار براندازی رژیم ایران معرفی میکند. هر تظاهرات خیابانی برای او بالقوه امکان تسخیر نهادهای رژیم٬ از رادیوتلوزیون گرفته تا بیت رهبری را در خود دارد. او همچنین یک گروه «اکتیویست سبز» (سبز سازگارایی) با تعداد اعضای نامعلوم تأسیس کرده است که در ارتباط با هم٬ در سازماندهی تظاهرات٬ تهیه گزارش٬ عکس و فیلم/ و تعیین شعارها و تاکتیکهای "مناسب" شرکت میکنند.
میخواهم بگویم٬ اگر محمد معینی باید با دمیدن در بوق حیثیت (!) از ما ارتش سایبری بسازد٬ محسن سازگارا فرماندهی یک گروهان آماده به خدمت را در دست دارد. وجود این ویژگیها کنجکاوی آدم را/ و آدم های کنجکاو را تحریک میکند٬ زیرا هم برنده شدن و هم برنده نشدن وبسایت توانا بالقوه حاوی اطلاعات جالبی است.
رقبای سایت محسن توانا (!) در این بخش از مسابقه افرادی هستند از مراکش٬ بنگالدش٬ روسیه٬ آنگولا٬ مکزیک٬ چین٬ اندونزی و ساحل عاج. همینطور وبسایتی به نام «تعامل اینترنتی آفریقا/اروپایی» برای کمک به پناهندهای آفریقایی در اروپا٬ و یک پایگاه اینترنتی به نام «حقوق پناهندگان در خاور میانه» که به وضع اسفبار پناهندگان در خاورمیانه میرسد.
- چطور کشورهای اروپایی توی این مسابقه نیستند؟ اینها که تقریبا همه از جهان سوم بودند!
- این منطقیست. مسائل حقوقبشری در "جهان سوم" حادتر هستند. اما در وب آلمانیزبان فعالان حقوقبشری٬ و گروههای صلحطلب٬ انساندوستان یهودی/فلسطینی که در راه رسیدن به همزیستی مسالمتآمیز تلاش میکنند هستند.
اگر میبینید ساکنان غزه در بازداشتگاههایی زندانی شدهاند که برخی از آزادیخواهان و شخصیتهای جهانی آن را با بازداشتگاههای نازیها مقایسه کردهاند٬ اما در این مسابقه از وبسایت انجمنها و گروههایی که برای اجازه ورود داروی کودکان به غزه فعالیت میکنند٬ خبری نیست٬ به این خاطر است که هیچکدام از آلمانیهایی که در دویچهوله کار میکنند٬ از شغل خود سیر نشده است که یکی از این گروهها را برای شرکت در بخش حقوق بشر این مسابقه پیشنهاد کند.