۱۰ اسفند ۱۳۹۰

آن بالا چه حالی داد ایرانی بودن

پیمان معادی: «برای همین امید، اشتیاق و افتخار است که می‌خواهم با صدایی صدبار بلندتر از آن فریادی که بعد از جایزه‌گرفتن‌ات در جشنواره برلین در سالن برلیناله پالاس برآوردم فریاد بزنم: اصغر! خیلی چاکریم»!

۳۰ بهمن ۱۳۹۰

مسابقه وبلاگی دویچه‌وله

کدام نوع بازی را می‌پسندید؟ آن را که همه شرایط و قواعدش از پیش توسط دیگران تعیین شده باشد، یا بازی‌ای را که خود نیز در تعیین شرایط آن شریک بوده‌اید؟ اولی مثل پیراهنی است که از مغازه‌ای می‌خرید و دومی مثل وقتی که پارچه‌‌ی مورد پسندی را انتخاب کرده و آن را نزد خیاط می‌برید ...
این مقدمه‌ای بود برای این‌که شما را از خبری مطلع کنم: به زودی دوباره شاهد برگزاری مسابقه وبلاگی دویچه‌وله خواهیم بود. اگر مایل به شرکت در مسابقه به عنوان تعاملی دمکراتیک هستید، باید همین الان که هنوز موضوع مسابقه، و داور فارسی‌زبان مسابقه تعیین نشده، وارد میدان شوید. در غیر این صورت دیگر انتقادهای پارسال شما که «چرا بدون در نظر گرفتن رأی ما موضوع تعیین کرده‌اند» یا «چطور و بر اساس چه منطقی آرش آبادپور داور مسابقه شده است» یا «چرا آرش وبلاگ پرتی‌ناناز را رد صلاحیت کرده و به جای آن صلاحیت وبلاگ جوجوآنلاین را تأیید کرده است» به هیچ وجه وارد نیست. بفرمایید. این گوی و این میدان!



 پ.ن.: جدی نگیرید. شوخی دوستانه بود. واقعیت این است که نظر ما برای همکاران دویچه‌وله اهمیت بخصوصی ندارد. نقشی که آن‌ها برای ما در نظر گرفته‌اند چیزی شبیه به «نخود آش» است. هم موضوع مسابقه مشخص شده است، و هم داور مسابقه.
موضوع: «فرهنگ آموزش و پرورش».
داور: کاوه آهنگر. نه نه، اشتباه شد، داور کمافی‌السابق آرش کمانگیر (+).

۲۷ بهمن ۱۳۹۰

آبنبات چوبی

رفته بودم آبنبات‌چوبی بخرم. می‌خواستم سیگار رو کم کنم. حکمت‌ش رو حتما شنیدید. اساس کار همکاری بین دست‌ودهان اه. چوب باید جای عادت سیگار بین انگشتا رو بگیره، و تماس آبنبات با لب‌ها هم جانشین حس فیلتر رو لب‌ها بشه.
بار اول که رفتم سوپرمارکت تو قفسه صدنوع آبنبات چوبی بود. همین‌طوری چندتا خریدم. ولی بعد دیدم خیلی زود چوباشون از آبنبات جدا می شه و این اختلال تکنیکی کل تئوری روانشناسی رو به هم می ریزه. این دفعه همین‌طور که هاج و واج با حالت آدمایی که با پرسش بی‌جوابی مواجه شدن جلو قفسه آبنباتا وایساده بودم، دیدم دوتا دختربچه دبستانی خندان با بلیزدامنایی که همه دختربچه‌های ‌دبستانی دنیا می‌پوشن، دست انداختن گردن هم دارن میان طرف من. نزدیک‌تر که شدن، گفتم:
سلام دخترکا! اینا، کدومشون چوبش سفته کنده نمیشه؟
بعد این که به عادت دختربچه‌دبستانی‌یا سراشونو بردن نزدیک همدیگه، یه چیزی به هم گفتن و پقی زدند زیر خنده، یکی‌شون که از قیافه‌ش شرارت می‌بارید، انگشت‌شو دراز کرد و گفت:
«این، و ... این ... اینم خوبه ولی مزه‌ش خوب نیس ... اما این از همه بهتره، چوبش‌ام تا آخر می مونه».
و مثل دوتا گنجیشک جیک‌جیک‌کنان راهشونو ادامه دادن.

راست می‌گفت. این نوع آخری با این که تأثیر محسوسی در توفیق پروژه کم کردن سیگار نداشت، واقعا عالیه!

الان یاد دختر بچه‌های مدرسه‌ای ایران افتادم. خیلی با هم دوستند. دیدید چقدر با هم دوستند؟ دختربچه‌های دبستانی این‌جاها هم همین‌طورین. از همین بلیزدامنا می‌پوشن و تو راه مدرسه، یا هرجای دیگه دست میندازن گردن هم. گاهی‌‌ام درگوشی به هم یه چیزی میگن، بعد میزنن زیر خنده. خیلی از دورهم بودن خوششون میاد. وقتی سه‌چارتاشون یه‌جا جم میشن، اونجا پر از شادی میشه. فرقی نمی‌کنه تو کدوم فصل، هرجا دختربچه‌دبستانیا جمع باشن، اونجا بهاره. جواهرن. اگه به من بگن مظهر شادی چیه، بی این‌که لازم باشه فکر کنم، می‌گم، جمع دختربچه‌دبستانیا. پنجره اتاق رویایی‌ای من، به یه حیاط وامیشه که دختربچه‌های مدرسه‌ای توش صب تا غروب لیله بازی می‌کنند. یا به یه کوچه خلوت، که حتی وقتی نیستند خطای گچی‌ رو آسفالت میگه یه جایی همین دوروبران. یه جایی همین نزدیکیا.

۲۴ بهمن ۱۳۹۰

سوریه/ و «ما»

پرداختن به آن‌چه در سوریه می‌گذرد آسان نیست. سلطه بلندگوهای بزرگ رسانه‌ای که با جمله‌هایی تقریبا یک‌سان اذهان را به طور مستمر بمباران می‌کنند تقریبا مطلق است. من پیش‌ترها این‌جا به باور و اعتماد بی‌دلیل بسیاری از ایرانی‌ها به بلندگوهای قدرتمند اشاره کرده بودم. غربی‌ها در این زمینه، در اثر تعلیماتی که از کودکستان و مدرسه شروع می‌شود، با ما فرق می‌کنند. کثرت و لزوم چندصدایی برای غربی‌ها، حداقل برای آن‌هایی که اهل بحث و گفتگو هستند «طبیعی» است. صاحبان این ذهنیت هنگامی که به تک‌صدایی برمی‌خورند، متوجه می‌شوند که یک جای کار ایراد دارد. این تقریبا خلاف ذهنیت ماست که چیزی را که «همه» می‌گویند، به عنوان حقیقت می‌پذیریم.

در میان سروصدای کرکننده رسانه‌های بزرگ که از قیام مردم آزادی‌خواه سوریه علیه رژیم خونریز اسد که تظاهرات آرام را به گلوله می‌بندد و زن و بچه/ پیر و جوان را قتل عام می‌کند حرف می‌زنند، صداهای آهسته‌تری نیز شنیده می‌شود. «صدای خِرَدآهسته است». این را فروید گفته است، و برای شنیدن صداهای آهسته باید تلاش کرد.

هدف من از ترجمه سه مطلب در پست‌های اخیر ۴دیواری همین بود که با تقویت چند صدای آهسته‌تر آن‌ها را برای خواننده فارسی‌زبان قابل شنیدن کنم.
یکی از آن‌ها صدای یکی از چهره‌های شاخص و مورد اعتماد آلمان است که در بحث‌ها و مجادلات تلوزیونی به عنوان متخصص دعوت می‌شود. یورگن تودن‌هوفر از سنین جوانی نزدیک بیست‌سال نماینده پارلمان بوده است. ولی نه از آن نمایندگان سربه‌راهی که مسائل را از دریچه منافع حزبی می‌بینند. تا به امروز او همان‌قدر از سوی چپ‌ها مورد حمله قرار گرفته است که از جانب هم‌حزبی‌های دمکرات مسیحی خودش. اضافه بر این او نویسنده هم هست، و از این نیز ابایی ندارد که برای سردرآوردن از واقعیت و تهیه گزارش عینی شخصا به کانون‌های بحران سفر کند. از افغانستان تحت اشغال شوروی گرفته تا عراق، لیبی و این بار سوریه.
 اطلاعاتی که تودن‌‌هوفر از سوریه می‌دهد با اخبار و تصاویری که رسانه‌های بزرگ در اختیار ما می‌گذارند ناسازگار است. آن‌چه در آن تردیدی نیست، وجود یک اپوزیسیون بزرگ آزادی‌خواه متشکل از طرفداران و مخالفان اسد در سوریه است. او از تظاهرات میلیونی در پشتیبانی از اسد حرف می‌زند که تصاویر آن را در رسانه‌ها ندیده‌ایم. او از اکثریتی حرف می‌زند که مخالف دخالت بشردوستانه خارجی هستند و از تغییر مسالمت‌آمیز حمایت می‌کنند. از جمله کسانی که ده‌ها سال در زندان‌های سوریه بوده‌اند [مثل همین آدم‌های خودمان که از زندان اوین اعلام می‌کنند که با دخالت خارجی و اعمال خشونت به عنوان وسیله رسیدن به مناسبات بهتر مخالف هستند]. تودن‌هوفر موفق می‌شود در طی اقامت خود در سوریه عدم انطباق چندین «خبر» منتشرشده از سوی رسانه‌های بزرگ را با واقعیت نشان دهد. او هم‌چنین از شورشیان مسلحی نام می‌برد که از سوی عربستان و قطر پشتیبانی می‌شوند و مانند نیروهای امنیتی سوریه از آدم‌کشی و ریختن خون غیرنظامیان ابایی ندارند (+).

یکی دیگر از مطالبی که ترجمه کردم، بیانیه شاخه آلمانی یک «NGO»ی معتبر جهانی بود به نام «انجمن پزشکان برای پیشگیری از جنگ اتمی». سازمانی نسبتا قدیمی، خوش نام و قابل اعتماد که در سال ۱۹۸۵ به خاطر کوشش‌ در جهت رسیدن به جهانی صلح‌آمیز، متناسب با کرامت انسان و خالی از تکنولوژی اتمی، جایزه نوبل صلح را دریافت کرده است.
در بیانیه آن‌ها نسبت به خطر مداخله نظامی غرب هشدار داده شده است. غربی‌ها می‌کوشند با تشدید درگیری‌ها زمینه دخالت خود را فراهم آورند. انجمن پزشکان از مخالفان تندرویی نیز حرف می‌زنند که با تشدید درگیری‌ها از مبارزات آزادی‌خواهانه مردم سوریه به نفع خویش سؤاستفاده می‌کنند. آن‌ها هم‌چنین از حضور مزدوران خارجی در میان آنان و تقویت آن‌ها از طریق پایگاه نظامی آمریکا در ترکیه سخن می‌گویند. آن‌ها از اپوزیسیون صلح‌طلبی حرف می‌زنند که تشدید درگیری‌های نظامی را باعث نابودی روند اصلاحاتی می دانند که از چند سال گذشته شروع شده است. می‌گویند: «کسی که تشدید تعارض‌های داخلی سوریه را ابزار موجه‌ی برا یک "تغییر رژیم" دلخواه غرب در سوریه می‌داند ... بایستی اتهام آماده سازی یک جنگ نیابتی و در نتیجه شرکت در جنایت علیه بشریت را بپذیرد» (+). روی سخن پزشکان صلح‌گرا در جملات بالا، با همه‌ی مخاطبان، از جمله با شما و من است.

مطلب سومی که ترجمه آن را می‌توانید در پست پیش بخوانید از پدر ژان‌بارت رهبر دینی مسیحیان کاتولیک شهر حلب سوریه است. ژان بارت صدای خود را علیه رسانه‌های قدرتمند بلند می‌کند. آن‌ها را متهم می‌کند که نه تنها در گزارش خود از اوضاع سوریه صادق نیستند، بلکه نفت در آتش می‌ریزند. او از مزدوران تندرویی حرف میزند که از عراق، اردن، لیبی و پاکستان از طریق ترکیه در سوریه نفوذ کرده‌اند، و کشور را به سمت فاجعه می‌برند. آن‌ها تخم نفرت و ترور می‌کارند و هنوز به قدرت نرسیده به کشتار مسیحیان پرداخته‌اند، طوری که برخی از محله‌های مسیحی‌نشین شهر خالی شده است. پدر ژان‌بارت نیز تنها گفتگو و تغییرات مسالمت‌آمیز را راه برون‌رفت از بحران می‌داند.

یک مطلبی هم بامدادی در مورد گزارش ناظران عرب نوشته است که آن نیز در این رابطه جالب است. هیئت ناظران اتحادیه عرب از پشتیبانی نهادهای بین‌المللی برخوردار بود که پس اقامت چندماهه در سوریه، بازدیدهای بیشمار از مراکز بحرانی و گفتگو با تعداد کثیری از سوری‌ها گزارش خود را تهیه کرد. گزارشی که به مذاق قدرت‌های بزرگ نساخت و طوری که باید نیز در رسانه‌ها منتشر و مورد بحث و گفتگو قرار نگرفت. در این گزارش آمده است که مخالفان مسلح در تشدید خشونت‌هایی که بدوا از سوی دولت سوریه اعمال شده بود دست دارند. هم‌چنین در این گزارش از «همکاری رژیم سوریه در اعمال خواسته‌های مطرح شده در پروتکل شورای عرب» سخن رفته است، و از همه مهمتر: «مخالفت شهروندان عادی سوریه با هر گونه بین‌المللی شدن و نظامی شدن درگیری‌ها» (+). این مزدورهای مسلح، در مقابل اکثریت اصلاح‌طلب سوری‌ها اقلیت کوچکی هستند. و درک آن‌ها از آزادی و دمکراسی را زمانی که در برابر دوربین دشنه در مقعد قذافی فرو می‌کردند، به عینه شاهد بودیم. آن‌ها هنوز هم (در لیبی) مشغول شکنجه، قتل، کشتار سیاهان و مثله‌کردن مخالفان خود هستند، طوری که سروصدای نهادهای حقوق‌بشری هم درآمده است. قصد آن‌ها راه‌اندازی حاکمیت شریعت اعلام شده است و یکی از رهبران آن‌ها کسی است که به جرم عضویت در القاعده تحت تعقیب (و به گمانم در زندان) بوده است. رسانه‌ها این جماعت را به جای مردم سوریه معرفی می‌کنند. چند روز پیش خبری حاکی از این بود که در میان آن‌ها مأموران امنیتی انگلیسی نیز حضور دارند. و آخرین خبر این که رهبر القاعده در پیام ویدئویی خود از مخالفان سوریه حمایت خود را اعلام کرد (+).

قرار است ۲۵ بهمن تظاهراتی برپا شود، و دیده‌ام که برخی شعارهایی در ارتباط با سوریه مطرح کرده‌اند. به نظر من ما می‌توانیم با مردم سوریه همراه باشیم و با هرگونه سرکوب مردم از سوی نیروهای امنیتی این کشور که در اعمال خشونت کمتر از مخالفین مسلح وحشی نیستند، مخالفت بورزیم. و از حل بحران از طریق مسالمت‌آمیز حمایت کنیم، اما به هیچ وجه نمی‌توانیم همراه اسلامیست‌ها، القاعده و آدمکش‌های لیبیایی، عراقی، انگلیسی، پاکستانی و ... باشیم.
یکی از وبلاگ نویس‌ها در رابطه با تظاهرات ۲۵ بهمن می‌گوید: «به نظر من تو این شرایط، مهم‌تر از خودمون، مردم سوریه هستن ... این رسمش نیست که برای اونایی که به جای ما دارن با جمهوری اسلامی مبارزه می‌کنن، حداقل یه شعار ندیم. زنده باد سوریه، مرگ بر روسیه، یا مرگ بر بشار اسد، یا اگه خیلی با شعار مرگ‌دار مشکل دارین، می‌تونید همون حیا کن رها کن و از این چیزا بگین!» (+).

من از ایران دور هستم و بر من نیست که برای کسانی که در میدان هستند نسخه بپیچم. اما به نظر من امثال این شعارها شبیه شعار «نه غزه نه لبنان» است که عده‌ای از سبزها نظیر سبزهای «سازگارا»یی، یا «مخالفین فعال جنگ» از آن استقبال خواهند کرد. اما به قول ژورنالسیت آلمانی جنز برگر «وقتی دیکتاتورهای مستبد عربستان سعودی و قطر در همنوازی با ناتو قصد می کنند به کشورهای دیگری جهت رسیدن به دمکراسی "کمک" کنند، آدم باید حواس خود را جمع کند». و کسی که حواس خود را جمع کند متوجه می‌شود که مزدوران یاد شده به کمک گانگسترهای صاحب قدرت در عربستان، قطر، انگلیس و آمریکا هرگز «به جای ما با جمهوری اسلامی مبارزه نمی‌کنند» و اگر هم با آن ضدیت می‌ورزند هدف آن‌ها نه خدمت به اهداف ما به عنوان اپوزیسیون ایران، بلکه نابودی ایران است.


پ.ن.:
بامدادی برای راحتی کار سه پست اخیر ۴دیواری را که از آن ها صحبت شد در یک فایل pdf گذاشته است.

۲۲ بهمن ۱۳۹۰

مسیحیان در سوریه

نوشته زیر برگردان مصاحبه‌ی رادیو واتیکان با کشیش اعظم مسیحیان پیرو کلیسای کاتولیک یونانی در استان حلب سوریه است. مسیحیان سوریه که ده درصد جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند غالبا پیرو کلیسای ارتدوکس یونانی یا کلیسای کاتولیک یونانی هستند.

۲۰ بهمن ۱۳۹۰

سوریه/ یک نگاه دیگر (۲)

نوشته زیر آخرین بیانیه «شاخه آلمانی انجمن جهانی پزشکان برای ممانعت از جنگ اتمی» است. این انجمن که در سراسر جهان فعال است، در سال ۱۹۸۵به خاطر کوشش‌ در جهت رسیدن به جهانی صلح‌آمیز، متناسب با کرامت انسان و خالی از تنکولوژی اتمی جایزه نوبل صلح را دریافت کرده است.

۱۹ بهمن ۱۳۹۰

سوریه/ یک نگاه دیگر

آن‌چه در زیر می‌آید برگردان مصاحبه‌ای است که وبسایت روزنامه «دی‌ولت» با یورگن تودن‌هوفر، عضو حزب دمکرات مسیحی و نماینده سابق پارلمان آلمان انجام داده است.

نیروهای خارجی از ناراضیان حمایت می‌کنند

یورگن تودن‌هوفر نویسنده‌ای است که بارها به سوریه سفر کرده است. او هم‌چنین با بشار اسد ملاقات داشته است، و از نگاه بی‌طرفانه به معضل سوریه جانبداری می‌کند. تودن‌هوفر شیفته سوریه است. این، از همبستگی عمیق او با این کشورعربی، هنگامی که از مردمان سوریه، از رسوم آن‌ها، از فرهنگ چندهزارساله و سنت قصه‌گویی (الحكواتي) آن‌ها حرف می‌زند، پیداست.