پرداختن به آنچه در سوریه میگذرد آسان نیست. سلطه بلندگوهای بزرگ رسانهای که با جملههایی تقریبا یکسان اذهان را به طور مستمر بمباران میکنند تقریبا مطلق است. من پیشترها اینجا به باور و اعتماد بیدلیل بسیاری از ایرانیها به بلندگوهای قدرتمند اشاره کرده بودم. غربیها در این زمینه، در اثر تعلیماتی که از کودکستان و مدرسه شروع میشود، با ما فرق میکنند. کثرت و لزوم چندصدایی برای غربیها، حداقل برای آنهایی که اهل بحث و گفتگو هستند «طبیعی» است. صاحبان این ذهنیت هنگامی که به تکصدایی برمیخورند، متوجه میشوند که یک جای کار ایراد دارد. این تقریبا خلاف ذهنیت ماست که چیزی را که «همه» میگویند، به عنوان حقیقت میپذیریم.
در میان سروصدای کرکننده رسانههای بزرگ که از قیام مردم آزادیخواه سوریه علیه رژیم خونریز اسد که تظاهرات آرام را به گلوله میبندد و زن و بچه/ پیر و جوان را قتل عام میکند حرف میزنند، صداهای آهستهتری نیز شنیده میشود. «صدای خِرَدآهسته است». این را فروید گفته است، و برای شنیدن صداهای آهسته باید تلاش کرد.
هدف من از ترجمه سه مطلب در پستهای اخیر ۴دیواری همین بود که با تقویت چند صدای آهستهتر آنها را برای خواننده فارسیزبان قابل شنیدن کنم.
یکی از آنها صدای یکی از چهرههای شاخص و مورد اعتماد آلمان است که در بحثها و مجادلات تلوزیونی به عنوان متخصص دعوت میشود. یورگن تودنهوفر از سنین جوانی نزدیک بیستسال نماینده پارلمان بوده است. ولی نه از آن نمایندگان سربهراهی که مسائل را از دریچه منافع حزبی میبینند. تا به امروز او همانقدر از سوی چپها مورد حمله قرار گرفته است که از جانب همحزبیهای دمکرات مسیحی خودش. اضافه بر این او نویسنده هم هست، و از این نیز ابایی ندارد که برای سردرآوردن از واقعیت و تهیه گزارش عینی شخصا به کانونهای بحران سفر کند. از افغانستان تحت اشغال شوروی گرفته تا عراق، لیبی و این بار سوریه.
اطلاعاتی که تودنهوفر از سوریه میدهد با اخبار و تصاویری که رسانههای بزرگ در اختیار ما میگذارند ناسازگار است. آنچه در آن تردیدی نیست، وجود یک اپوزیسیون بزرگ آزادیخواه متشکل از طرفداران و مخالفان اسد در سوریه است. او از تظاهرات میلیونی در پشتیبانی از اسد حرف میزند که تصاویر آن را در رسانهها ندیدهایم. او از اکثریتی حرف میزند که مخالف دخالت بشردوستانه خارجی هستند و از تغییر مسالمتآمیز حمایت میکنند. از جمله کسانی که دهها سال در زندانهای سوریه بودهاند [مثل همین آدمهای خودمان که از زندان اوین اعلام میکنند که با دخالت خارجی و اعمال خشونت به عنوان وسیله رسیدن به مناسبات بهتر مخالف هستند]. تودنهوفر موفق میشود در طی اقامت خود در سوریه عدم انطباق چندین «خبر» منتشرشده از سوی رسانههای بزرگ را با واقعیت نشان دهد. او همچنین از شورشیان مسلحی نام میبرد که از سوی عربستان و قطر پشتیبانی میشوند و مانند نیروهای امنیتی سوریه از آدمکشی و ریختن خون غیرنظامیان ابایی ندارند (+).
یکی دیگر از مطالبی که ترجمه کردم، بیانیه شاخه آلمانی یک «NGO»ی معتبر جهانی بود به نام «انجمن پزشکان برای پیشگیری از جنگ اتمی». سازمانی نسبتا قدیمی، خوش نام و قابل اعتماد که در سال ۱۹۸۵ به خاطر کوشش در جهت رسیدن به جهانی صلحآمیز، متناسب با کرامت انسان و خالی از تکنولوژی اتمی، جایزه نوبل صلح را دریافت کرده است.
در بیانیه آنها نسبت به خطر مداخله نظامی غرب هشدار داده شده است. غربیها میکوشند با تشدید درگیریها زمینه دخالت خود را فراهم آورند. انجمن پزشکان از مخالفان تندرویی نیز حرف میزنند که با تشدید درگیریها از مبارزات آزادیخواهانه مردم سوریه به نفع خویش سؤاستفاده میکنند. آنها همچنین از حضور مزدوران خارجی در میان آنان و تقویت آنها از طریق پایگاه نظامی آمریکا در ترکیه سخن میگویند. آنها از اپوزیسیون صلحطلبی حرف میزنند که تشدید درگیریهای نظامی را باعث نابودی روند اصلاحاتی می دانند که از چند سال گذشته شروع شده است. میگویند: «کسی که تشدید تعارضهای داخلی سوریه را ابزار موجهی برا یک "تغییر رژیم" دلخواه غرب در سوریه میداند ... بایستی اتهام آماده سازی یک جنگ نیابتی و در نتیجه شرکت در جنایت علیه بشریت را بپذیرد» (+). روی سخن پزشکان صلحگرا در جملات بالا، با همهی مخاطبان، از جمله با شما و من است.
مطلب سومی که ترجمه آن را میتوانید در پست پیش بخوانید از پدر ژانبارت رهبر دینی مسیحیان کاتولیک شهر حلب سوریه است. ژان بارت صدای خود را علیه رسانههای قدرتمند بلند میکند. آنها را متهم میکند که نه تنها در گزارش خود از اوضاع سوریه صادق نیستند، بلکه نفت در آتش میریزند. او از مزدوران تندرویی حرف میزند که از عراق، اردن، لیبی و پاکستان از طریق ترکیه در سوریه نفوذ کردهاند، و کشور را به سمت فاجعه میبرند. آنها تخم نفرت و ترور میکارند و هنوز به قدرت نرسیده به کشتار مسیحیان پرداختهاند، طوری که برخی از محلههای مسیحینشین شهر خالی شده است. پدر ژانبارت نیز تنها گفتگو و تغییرات مسالمتآمیز را راه برونرفت از بحران میداند.
یک مطلبی هم بامدادی در مورد گزارش ناظران عرب نوشته است که آن نیز در این رابطه جالب است. هیئت ناظران اتحادیه عرب از پشتیبانی نهادهای بینالمللی برخوردار بود که پس اقامت چندماهه در سوریه، بازدیدهای بیشمار از مراکز بحرانی و گفتگو با تعداد کثیری از سوریها گزارش خود را تهیه کرد. گزارشی که به مذاق قدرتهای بزرگ نساخت و طوری که باید نیز در رسانهها منتشر و مورد بحث و گفتگو قرار نگرفت. در این گزارش آمده است که مخالفان مسلح در تشدید خشونتهایی که بدوا از سوی دولت سوریه اعمال شده بود دست دارند. همچنین در این گزارش از «همکاری رژیم سوریه در اعمال خواستههای مطرح شده در پروتکل شورای عرب» سخن رفته است، و از همه مهمتر: «مخالفت شهروندان عادی سوریه با هر گونه بینالمللی شدن و نظامی شدن درگیریها» (+). این مزدورهای مسلح، در مقابل اکثریت اصلاحطلب سوریها اقلیت کوچکی هستند. و درک آنها از آزادی و دمکراسی را زمانی که در برابر دوربین دشنه در مقعد قذافی فرو میکردند، به عینه شاهد بودیم. آنها هنوز هم (در لیبی) مشغول شکنجه، قتل، کشتار سیاهان و مثلهکردن مخالفان خود هستند، طوری که سروصدای نهادهای حقوقبشری هم درآمده است. قصد آنها راهاندازی حاکمیت شریعت اعلام شده است و یکی از رهبران آنها کسی است که به جرم عضویت در القاعده تحت تعقیب (و به گمانم در زندان) بوده است. رسانهها این جماعت را به جای مردم سوریه معرفی میکنند. چند روز پیش خبری حاکی از این بود که در میان آنها مأموران امنیتی انگلیسی نیز حضور دارند. و آخرین خبر این که رهبر القاعده در پیام ویدئویی خود از مخالفان سوریه حمایت خود را اعلام کرد (+).
قرار است ۲۵ بهمن تظاهراتی برپا شود، و دیدهام که برخی شعارهایی در ارتباط با سوریه مطرح کردهاند. به نظر من ما میتوانیم با مردم سوریه همراه باشیم و با هرگونه سرکوب مردم از سوی نیروهای امنیتی این کشور که در اعمال خشونت کمتر از مخالفین مسلح وحشی نیستند، مخالفت بورزیم. و از حل بحران از طریق مسالمتآمیز حمایت کنیم، اما به هیچ وجه نمیتوانیم همراه اسلامیستها، القاعده و آدمکشهای لیبیایی، عراقی، انگلیسی، پاکستانی و ... باشیم.
یکی از وبلاگ نویسها در رابطه با تظاهرات ۲۵ بهمن میگوید: «به نظر من تو این شرایط، مهمتر از خودمون، مردم سوریه هستن ... این رسمش نیست که برای اونایی که به جای ما دارن با جمهوری اسلامی مبارزه میکنن، حداقل یه شعار ندیم. زنده باد سوریه، مرگ بر روسیه، یا مرگ بر بشار اسد، یا اگه خیلی با شعار مرگدار مشکل دارین، میتونید همون حیا کن رها کن و از این چیزا بگین!» (+).
من از ایران دور هستم و بر من نیست که برای کسانی که در میدان هستند نسخه بپیچم. اما به نظر من امثال این شعارها شبیه شعار «نه غزه نه لبنان» است که عدهای از سبزها نظیر سبزهای «سازگارا»یی، یا «مخالفین فعال جنگ» از آن استقبال خواهند کرد. اما به قول ژورنالسیت آلمانی جنز برگر «وقتی دیکتاتورهای مستبد عربستان سعودی و قطر در همنوازی با ناتو قصد می کنند به کشورهای دیگری جهت رسیدن به دمکراسی "کمک" کنند، آدم باید حواس خود را جمع کند». و کسی که حواس خود را جمع کند متوجه میشود که مزدوران یاد شده به کمک گانگسترهای صاحب قدرت در عربستان، قطر، انگلیس و آمریکا هرگز «به جای ما با جمهوری اسلامی مبارزه نمیکنند» و اگر هم با آن ضدیت میورزند هدف آنها نه خدمت به اهداف ما به عنوان اپوزیسیون ایران، بلکه نابودی ایران است.
پ.ن.:
بامدادی برای راحتی کار سه پست اخیر ۴دیواری را که از آن ها صحبت شد در یک فایل pdf گذاشته است.
در میان سروصدای کرکننده رسانههای بزرگ که از قیام مردم آزادیخواه سوریه علیه رژیم خونریز اسد که تظاهرات آرام را به گلوله میبندد و زن و بچه/ پیر و جوان را قتل عام میکند حرف میزنند، صداهای آهستهتری نیز شنیده میشود. «صدای خِرَدآهسته است». این را فروید گفته است، و برای شنیدن صداهای آهسته باید تلاش کرد.
هدف من از ترجمه سه مطلب در پستهای اخیر ۴دیواری همین بود که با تقویت چند صدای آهستهتر آنها را برای خواننده فارسیزبان قابل شنیدن کنم.
یکی از آنها صدای یکی از چهرههای شاخص و مورد اعتماد آلمان است که در بحثها و مجادلات تلوزیونی به عنوان متخصص دعوت میشود. یورگن تودنهوفر از سنین جوانی نزدیک بیستسال نماینده پارلمان بوده است. ولی نه از آن نمایندگان سربهراهی که مسائل را از دریچه منافع حزبی میبینند. تا به امروز او همانقدر از سوی چپها مورد حمله قرار گرفته است که از جانب همحزبیهای دمکرات مسیحی خودش. اضافه بر این او نویسنده هم هست، و از این نیز ابایی ندارد که برای سردرآوردن از واقعیت و تهیه گزارش عینی شخصا به کانونهای بحران سفر کند. از افغانستان تحت اشغال شوروی گرفته تا عراق، لیبی و این بار سوریه.
اطلاعاتی که تودنهوفر از سوریه میدهد با اخبار و تصاویری که رسانههای بزرگ در اختیار ما میگذارند ناسازگار است. آنچه در آن تردیدی نیست، وجود یک اپوزیسیون بزرگ آزادیخواه متشکل از طرفداران و مخالفان اسد در سوریه است. او از تظاهرات میلیونی در پشتیبانی از اسد حرف میزند که تصاویر آن را در رسانهها ندیدهایم. او از اکثریتی حرف میزند که مخالف دخالت بشردوستانه خارجی هستند و از تغییر مسالمتآمیز حمایت میکنند. از جمله کسانی که دهها سال در زندانهای سوریه بودهاند [مثل همین آدمهای خودمان که از زندان اوین اعلام میکنند که با دخالت خارجی و اعمال خشونت به عنوان وسیله رسیدن به مناسبات بهتر مخالف هستند]. تودنهوفر موفق میشود در طی اقامت خود در سوریه عدم انطباق چندین «خبر» منتشرشده از سوی رسانههای بزرگ را با واقعیت نشان دهد. او همچنین از شورشیان مسلحی نام میبرد که از سوی عربستان و قطر پشتیبانی میشوند و مانند نیروهای امنیتی سوریه از آدمکشی و ریختن خون غیرنظامیان ابایی ندارند (+).
یکی دیگر از مطالبی که ترجمه کردم، بیانیه شاخه آلمانی یک «NGO»ی معتبر جهانی بود به نام «انجمن پزشکان برای پیشگیری از جنگ اتمی». سازمانی نسبتا قدیمی، خوش نام و قابل اعتماد که در سال ۱۹۸۵ به خاطر کوشش در جهت رسیدن به جهانی صلحآمیز، متناسب با کرامت انسان و خالی از تکنولوژی اتمی، جایزه نوبل صلح را دریافت کرده است.
در بیانیه آنها نسبت به خطر مداخله نظامی غرب هشدار داده شده است. غربیها میکوشند با تشدید درگیریها زمینه دخالت خود را فراهم آورند. انجمن پزشکان از مخالفان تندرویی نیز حرف میزنند که با تشدید درگیریها از مبارزات آزادیخواهانه مردم سوریه به نفع خویش سؤاستفاده میکنند. آنها همچنین از حضور مزدوران خارجی در میان آنان و تقویت آنها از طریق پایگاه نظامی آمریکا در ترکیه سخن میگویند. آنها از اپوزیسیون صلحطلبی حرف میزنند که تشدید درگیریهای نظامی را باعث نابودی روند اصلاحاتی می دانند که از چند سال گذشته شروع شده است. میگویند: «کسی که تشدید تعارضهای داخلی سوریه را ابزار موجهی برا یک "تغییر رژیم" دلخواه غرب در سوریه میداند ... بایستی اتهام آماده سازی یک جنگ نیابتی و در نتیجه شرکت در جنایت علیه بشریت را بپذیرد» (+). روی سخن پزشکان صلحگرا در جملات بالا، با همهی مخاطبان، از جمله با شما و من است.
مطلب سومی که ترجمه آن را میتوانید در پست پیش بخوانید از پدر ژانبارت رهبر دینی مسیحیان کاتولیک شهر حلب سوریه است. ژان بارت صدای خود را علیه رسانههای قدرتمند بلند میکند. آنها را متهم میکند که نه تنها در گزارش خود از اوضاع سوریه صادق نیستند، بلکه نفت در آتش میریزند. او از مزدوران تندرویی حرف میزند که از عراق، اردن، لیبی و پاکستان از طریق ترکیه در سوریه نفوذ کردهاند، و کشور را به سمت فاجعه میبرند. آنها تخم نفرت و ترور میکارند و هنوز به قدرت نرسیده به کشتار مسیحیان پرداختهاند، طوری که برخی از محلههای مسیحینشین شهر خالی شده است. پدر ژانبارت نیز تنها گفتگو و تغییرات مسالمتآمیز را راه برونرفت از بحران میداند.
یک مطلبی هم بامدادی در مورد گزارش ناظران عرب نوشته است که آن نیز در این رابطه جالب است. هیئت ناظران اتحادیه عرب از پشتیبانی نهادهای بینالمللی برخوردار بود که پس اقامت چندماهه در سوریه، بازدیدهای بیشمار از مراکز بحرانی و گفتگو با تعداد کثیری از سوریها گزارش خود را تهیه کرد. گزارشی که به مذاق قدرتهای بزرگ نساخت و طوری که باید نیز در رسانهها منتشر و مورد بحث و گفتگو قرار نگرفت. در این گزارش آمده است که مخالفان مسلح در تشدید خشونتهایی که بدوا از سوی دولت سوریه اعمال شده بود دست دارند. همچنین در این گزارش از «همکاری رژیم سوریه در اعمال خواستههای مطرح شده در پروتکل شورای عرب» سخن رفته است، و از همه مهمتر: «مخالفت شهروندان عادی سوریه با هر گونه بینالمللی شدن و نظامی شدن درگیریها» (+). این مزدورهای مسلح، در مقابل اکثریت اصلاحطلب سوریها اقلیت کوچکی هستند. و درک آنها از آزادی و دمکراسی را زمانی که در برابر دوربین دشنه در مقعد قذافی فرو میکردند، به عینه شاهد بودیم. آنها هنوز هم (در لیبی) مشغول شکنجه، قتل، کشتار سیاهان و مثلهکردن مخالفان خود هستند، طوری که سروصدای نهادهای حقوقبشری هم درآمده است. قصد آنها راهاندازی حاکمیت شریعت اعلام شده است و یکی از رهبران آنها کسی است که به جرم عضویت در القاعده تحت تعقیب (و به گمانم در زندان) بوده است. رسانهها این جماعت را به جای مردم سوریه معرفی میکنند. چند روز پیش خبری حاکی از این بود که در میان آنها مأموران امنیتی انگلیسی نیز حضور دارند. و آخرین خبر این که رهبر القاعده در پیام ویدئویی خود از مخالفان سوریه حمایت خود را اعلام کرد (+).
قرار است ۲۵ بهمن تظاهراتی برپا شود، و دیدهام که برخی شعارهایی در ارتباط با سوریه مطرح کردهاند. به نظر من ما میتوانیم با مردم سوریه همراه باشیم و با هرگونه سرکوب مردم از سوی نیروهای امنیتی این کشور که در اعمال خشونت کمتر از مخالفین مسلح وحشی نیستند، مخالفت بورزیم. و از حل بحران از طریق مسالمتآمیز حمایت کنیم، اما به هیچ وجه نمیتوانیم همراه اسلامیستها، القاعده و آدمکشهای لیبیایی، عراقی، انگلیسی، پاکستانی و ... باشیم.
یکی از وبلاگ نویسها در رابطه با تظاهرات ۲۵ بهمن میگوید: «به نظر من تو این شرایط، مهمتر از خودمون، مردم سوریه هستن ... این رسمش نیست که برای اونایی که به جای ما دارن با جمهوری اسلامی مبارزه میکنن، حداقل یه شعار ندیم. زنده باد سوریه، مرگ بر روسیه، یا مرگ بر بشار اسد، یا اگه خیلی با شعار مرگدار مشکل دارین، میتونید همون حیا کن رها کن و از این چیزا بگین!» (+).
من از ایران دور هستم و بر من نیست که برای کسانی که در میدان هستند نسخه بپیچم. اما به نظر من امثال این شعارها شبیه شعار «نه غزه نه لبنان» است که عدهای از سبزها نظیر سبزهای «سازگارا»یی، یا «مخالفین فعال جنگ» از آن استقبال خواهند کرد. اما به قول ژورنالسیت آلمانی جنز برگر «وقتی دیکتاتورهای مستبد عربستان سعودی و قطر در همنوازی با ناتو قصد می کنند به کشورهای دیگری جهت رسیدن به دمکراسی "کمک" کنند، آدم باید حواس خود را جمع کند». و کسی که حواس خود را جمع کند متوجه میشود که مزدوران یاد شده به کمک گانگسترهای صاحب قدرت در عربستان، قطر، انگلیس و آمریکا هرگز «به جای ما با جمهوری اسلامی مبارزه نمیکنند» و اگر هم با آن ضدیت میورزند هدف آنها نه خدمت به اهداف ما به عنوان اپوزیسیون ایران، بلکه نابودی ایران است.
پ.ن.:
بامدادی برای راحتی کار سه پست اخیر ۴دیواری را که از آن ها صحبت شد در یک فایل pdf گذاشته است.