پیمان معادی: «برای همین امید، اشتیاق و افتخار است که میخواهم با صدایی صدبار بلندتر از آن فریادی که بعد از جایزهگرفتنات در جشنواره برلین در سالن برلیناله پالاس برآوردم فریاد بزنم: اصغر! خیلی چاکریم»!
با اینکه بر من، هم چنان که بر شما خواننده گرامی معلوم نیست پیمان معادی با چه صدایی در سالن برلیناله پالاس فریاد زده است که حالا قصد افزایش صدبرابری آن را دارد، اما تصور کنید شخصی صدای رادیو یا دستگاه پخش شما را ناگهان صد برابر کند. این اتفاقی یقینا گوشخراش و وحشتناک است.
انگار قرار است معادی نقش «آرش فریادزن» را بازی کند که تا هرجا که فریاد او رسید، همانجا مرز ایران باشد!
حیرت ما دوچندان میشود، وقتی میبینیم، پیامی که قرار بود توسط این فریاد بزرگ اعلام شود، پیامی که انگار همه مردم دنیا منتظر شنیدن آن هستند این است: «اصغر، خیلی چاکریم»! به قول دوستی، تازه باید دعا کنیم نگفت «اصغر، دمت گرم!». نکته این که، همین شخصی که او خعیلی چاکرش است یک روز پیش از آن در ضیافتی بینالمللی [الان من سراپا احترامام] بله، در ضیافتی بینالمللی ـ از فرهنگ غنی کشورمان حرف زده بود.
چرا اینطور است؟ کوتاه اگر بگوییم، به نظر من، این از ویژگیهای فرهنگی/ شخصیتی/ بیولوژیک بخشی از اعضای متعلق به قشر متوسط شهری مدرن است که تجمع «امید، اشتیاق و افتخار» در وجودشان باعث ترشح هرمون ناشناسی میشود، که انسان را به بیان سخنان نامعقول و عجیب وامیدارد! شما اگر توانستید یک ایرانی پر از «امید، اشتیاق و افتخار» به من نشان بدهید که بتواند بدون حرفهای عجیب سهچهار جمله معنی دار و مرتبط با هم بسازد، اسمام را عوض میکنم. بنا به تجربه، بیتفاوت است هموطنی که تحت تأثیر کوکتل «امید، اشتیاق، افتخار» قرار دارد چه بگوید، هر چه بگوید، هر آدمی با شعور متعارف بالقوه این توانایی را دارد که به سرعت در میان سخنان او اظهارات معیوب و شگفتانگیزی بیابد. [شخصی دیروز «این پیروزی» را به فرزندان کورش کبیر و دکتر علی شریعتی تبریک گفته بود. تصورش را بکنید!]. البته باید از بابت رعایت دقت توجه داشت که «امید و اشتیاق» هیچکدام الزاما به شکلگیری این گونه رفتارهای ناهنجار منجر نمیشوند. همراهی این دو با/ آلودگی آنها به/ «افتخار» است که یک چنین تأثیری را احیانا تقویت میکند. شخصا برای اینکه بتوانم این حس آخری را مورد بررسی عمیقتر قراردهم بارها در پی اشخاصی که این احساس را درک کرده باشند و بتوانند آن را به نحو قابل فهمی توضیح یا شرح بدهند گشتهام. اما متأسفانه تا به حال چیزی بیشتر از جملههای بیمعنی و نامرتبط به یکدیگر از آنها نشنیدهام. به هر حال چیزی که بنا بر مشاهدات کلی و با رعایت احتیاط میتوان گفت این است که وجود این حس ظاهرا/ مانند برخی غذاها در دستگاه گوارش/ سبب تولید نوعی باد معنوی در جان و روان فرد مفتخر گشته و برخی از کارکردهای ذهن او را تغییر میدهد.
نگاه تحسین و احترام
مرتبط
با اینکه بر من، هم چنان که بر شما خواننده گرامی معلوم نیست پیمان معادی با چه صدایی در سالن برلیناله پالاس فریاد زده است که حالا قصد افزایش صدبرابری آن را دارد، اما تصور کنید شخصی صدای رادیو یا دستگاه پخش شما را ناگهان صد برابر کند. این اتفاقی یقینا گوشخراش و وحشتناک است.
انگار قرار است معادی نقش «آرش فریادزن» را بازی کند که تا هرجا که فریاد او رسید، همانجا مرز ایران باشد!
حیرت ما دوچندان میشود، وقتی میبینیم، پیامی که قرار بود توسط این فریاد بزرگ اعلام شود، پیامی که انگار همه مردم دنیا منتظر شنیدن آن هستند این است: «اصغر، خیلی چاکریم»! به قول دوستی، تازه باید دعا کنیم نگفت «اصغر، دمت گرم!». نکته این که، همین شخصی که او خعیلی چاکرش است یک روز پیش از آن در ضیافتی بینالمللی [الان من سراپا احترامام] بله، در ضیافتی بینالمللی ـ از فرهنگ غنی کشورمان حرف زده بود.
چرا اینطور است؟ کوتاه اگر بگوییم، به نظر من، این از ویژگیهای فرهنگی/ شخصیتی/ بیولوژیک بخشی از اعضای متعلق به قشر متوسط شهری مدرن است که تجمع «امید، اشتیاق و افتخار» در وجودشان باعث ترشح هرمون ناشناسی میشود، که انسان را به بیان سخنان نامعقول و عجیب وامیدارد! شما اگر توانستید یک ایرانی پر از «امید، اشتیاق و افتخار» به من نشان بدهید که بتواند بدون حرفهای عجیب سهچهار جمله معنی دار و مرتبط با هم بسازد، اسمام را عوض میکنم. بنا به تجربه، بیتفاوت است هموطنی که تحت تأثیر کوکتل «امید، اشتیاق، افتخار» قرار دارد چه بگوید، هر چه بگوید، هر آدمی با شعور متعارف بالقوه این توانایی را دارد که به سرعت در میان سخنان او اظهارات معیوب و شگفتانگیزی بیابد. [شخصی دیروز «این پیروزی» را به فرزندان کورش کبیر و دکتر علی شریعتی تبریک گفته بود. تصورش را بکنید!]. البته باید از بابت رعایت دقت توجه داشت که «امید و اشتیاق» هیچکدام الزاما به شکلگیری این گونه رفتارهای ناهنجار منجر نمیشوند. همراهی این دو با/ آلودگی آنها به/ «افتخار» است که یک چنین تأثیری را احیانا تقویت میکند. شخصا برای اینکه بتوانم این حس آخری را مورد بررسی عمیقتر قراردهم بارها در پی اشخاصی که این احساس را درک کرده باشند و بتوانند آن را به نحو قابل فهمی توضیح یا شرح بدهند گشتهام. اما متأسفانه تا به حال چیزی بیشتر از جملههای بیمعنی و نامرتبط به یکدیگر از آنها نشنیدهام. به هر حال چیزی که بنا بر مشاهدات کلی و با رعایت احتیاط میتوان گفت این است که وجود این حس ظاهرا/ مانند برخی غذاها در دستگاه گوارش/ سبب تولید نوعی باد معنوی در جان و روان فرد مفتخر گشته و برخی از کارکردهای ذهن او را تغییر میدهد.
نگاه تحسین و احترام
مرتبط