مثلا رشوه
«رشوه» یکی از معمولیترین «خوردنی»های همگانی ایران است. «یكی از عیوب و بلكه یكی از بلاهایی كه در ایران ریشه دوانیده و قطع ریشه آن هم كار بسیار مشكل و بلكه محال میباشد رشوهخواری است. این امر به قدری رایج است كه از شاه گرفته تا آخرین مأمور جزء دولت رشوه میگیرد و در عین حال هیچكس هم صدایش درنمیآید».
این گزارش آنقدر تازه است که اگر کلمه «شاه» در آن نمیبود، میتوانست از یکی از روزنامههای صبح تهران باشد، درحالیکه از قلم گوبینو ( ص٤١) است که بیشتر از یک قرن از اقامت او در ایران میگذرد.
تأمل در عبارت «سبیل کسی را چرب کردن» که تا به امروز در محاوره روزمره معمول و رایج است، آشکار میکند که رشوه بدوا «خوردنی» بوده است. «چربی» در فرهنگ ایران واژهای با حشمت است. غذای مرغوب را به «چرب و نرم» توصیف میکنند و انسان خوشبخت و سعادتمند کسی است که «نانش در روغن است». تصویر سبیل چرب نیز پیش از هرچیز حکایت از تناول اطعمه چرب و نرم صاحب سبیل دارد. هنوز هم مناطقی هستند که در آن کارآیی جوجهکباب کمتر از چندین هفته دوندگی در راهروها و راهپلههای ادارهجات نیست. اسکناس تنها ترجمه مادی جوجهکباب و «آجیل» مشکلگشا است. تفاوت دوران ما با دورانی که رشوه واقعا سبیل را چرب میکرد، در این است که امروزه پول به آجیل مشکلگشا مبدل گشته است. اشخاص گرفتار بجای اینکه جهت رفع گرفتاری آجیل و شلهزرد پخش کنند، با احترام به تمایلات فردی دیگران، پول آن را میدهند که هرکس هرچه دوست دارد با آن بخرد!
این تصور من از عبارت «سبیل کسی را چرب کردن» بود که باید در آن، با توجه به آنچه آملی در «ریشه تاریخی امثال و حکم» نقل میکند، تجدیدنظر کرد. البته «چربکردن سبیل» نزد محقق یاد شده نیز کنایه از رشوه دادن است، اما دلیل چربی سبیل در این عبارت خوردن نبوده است. در شرح ریشه تاریخی عبارت مذکور چنین مینویسد:
«در عصر صفویه بازار سبیل رونق یافت و سلاطین صفویه ... چون خود را اهل عرفان و تصوف میدانستند ... غالباً سبیلهای چخماقی و کلفت میگذاشتند ... کسانی که سبیلهای بلند و چخماقی داشتند، ناگزیر بودند همه روزه چند بار به نظافت و آرایش آن بپردازند، زیرا اگر تعلل و تسامح میورزیدند سبیلها آویزان میشد و آن هیبت و زیبایی که انظار دیگران را به خود جلب نماید از دست می داد. سبیل پر پشت و متراکم وقتی به هم پیوسته میشد و جلا پیدا میکرد که آن را چرب میکردند و با دست مالش میدادند. آنهایی که قدرت و تمکن مالی کافی نداشتند، خود به این کار میپرداختند، ولی سران و ثروتمندان افرادی را برای سبیل چرب کردن داشتند. کار "سبیل چرب کن" این بود که در مواقع معین که صاحب سبیل مهمانی رسمی داشت و یا میخواست به مهمانی برود، دستبهکار میشد و با روغن مخصوصی سبیل را جلا و زیبایی میبخشید. بدیهی است که اگر از عهده سبیل چرب کردن به خوبی برمیآمد، صاحب سبیل مشعوف و خرسند میشد و در این موقع سبیل چرب کن هر چه میخواست از طرف صاحب سبیل برآورده میشده است».
همینطور، عبدالله مستوفی در «شرح زندگانی من» راجع به "چرب کردن سبیل" مظفرالدین شاه چنین مینویسد: «مظفرالدین شاه در سفر اروپا مردی را به اسم ابوالقاسم خان همراه خود برده بود که در مواقع معین سبیل او را چرب میکرد و جلا میداد. وقتی سبیل شاه چرب میشد و از زیبایی و ابهت آن به طرب میآمد، اطرافیان موقع را مغتنم شمرده، هر تقاضایی داشتند مینمودند، زیرا میدانستند او سر کیف است و مسلماً تقاضایشان را برخواهد آورد».
اینطور یا آنطور، مسلم اینکه، عادت ملی به نوادگان ابوالقاسمها آموخته است که برآوردهشدن تقاصای آنان به «سرکیف شدن» کسی که کار آنها نزد او «گیر» کرده است، رابطه مستقیم دارد. و البته نباید فراموش کرد که برای رفع «گیر» چیزهای مختلف معمولا از روغن و چربیها استفاده میکنند. (آلمانیها نیز به وجهی که به عنوان رشوه پرداخته میشود Schmiergeld میگویند که ترجمه آن «پول چربی» است).
امروزدیگر چرب کردن سبیل به معنی تملق و چاپلوسی رایج نیست و تحت آن رشوهدادن فهمیده میشود. اما این «تغییر معنی» بسیار جزئی است، زیرا نمیتوان تنها وسیله رشوه را پول دانست. تملق و چاپلوسی که با شدت و حدتی بیش از پیش در جامعه ما رواج دارد نیز نوعی رشوه ویژه است که به وفور داده و خورده میشود. «ایرانیان اصولا تملق و چاپلوسی را دوست میدارند ولو اینكه هیچ نفعی عایدشان نشود» (گوبینو، ص٨٧). فرد متملق رشوه دهنده است و شنونده تملق رشوهخوار. استفاده از عباراتی نظیر «محبت بفرمایید»، «لطف کنید»، «عرایض بنده»، «اوامر جنابعالی» و امثالهم در دهان رشوهخوارها و رشوهدهندهها مثل نقل و نبات است! کسی که نمیتواند با پول کارمندی را که کار نزد او گیرکرده است سرکیف بیاورد، میتواند از این نقل و نباتها استفاده کند. میتواند به او بگوید: «عرایض بنده ... بله بله، همانطور که فرمودید ... محبت بفرمایید ورقه مرا مهر بزنید». ارباب رجوع رشوهدهنده سر بندگی فرومیآورد و خاطر مبارک «خدمتگذار مردم» از اینکه چنددقیقه مقام شاهی نصیبش شده است، سرکیف میشود. در این مناسبات بیان کسی که بجای «بنده عرض کردم، شما فرمودید» میگوید: «من گفتم، شما گفتید»، بیادبانه به گوش میرسد.
چرا جلوگیری از «خوردن» رشوه در ایران کاری بسیار مشکل و بلکه محال است؟ دلایل زیادی میتوان یافت. از جمله اینکه هیچ مقامی نمیتواند ملت شریف را به ترک «خوردن» فراخواند. ترک عادت موجب مرض است و جای رشوه بیتردید در صدر جدول خوراکهای ملی و دیرینه ما قرار دارد.
خودکاوی بیتعارف - مقدمه
خوددکاوی بیتعارف۲ - مقام «خوردن» در فرهنگ ایرانی
خودکاوی بیتعارف۳- خوردن و ذهنیت – گشتوگذاری در عرصه زبان
خودکاوی بیتعارف۴ - سیطره فرهنگ شکمی بر اذهان ما
خودکاوی بیتعارف۵ خوردن و سیاست
خودکاوی بیتعارف۶ قدرتستیزی و شکم
در حاشیه خودکاوی۱: فعالیت فرهنگی
در حاشیه خودکاوی۲: مثلا رشوه