من در مورد تحریمهای اقتصادی چه میتوانم بگویم؟
شما در مورد تحریمهای اقتصادی چه میتوانید بگویید؟ من هم مثل شما.
به این دلیل بود که با خودم فکر کردم از کسانی که اقتصاد میدانند و با مناسبات و ساختارهای اقتصادی ایران آشنا هستند٬ نظر بخواهم. یکی از آنها احمد سیف بود. که زحمت کشید و نوشت. همینطور از طریق کامنت به حامد قدوسی مراجعه کردم. جواب حامد٬ از جمله این بود:
«یک تحلیل بیطرفانه از اثرات تحریم ... به مذاق یک لشکر عظیم از طرفداران یکی از دو طرف خوش نمیآید. ... میدونم به درستی میگی که طرف حاضر نیست به خاطر یک موضوع مهم یه ذره فحش و داد و بیداد تحمل بکنه. خلاصه نمیخواد توی یک جنگ لباسش خاکی بشه. جوابی هم ندارم. فقط می تونم بگم تحمل این سطح از بحث داغ را ندارم».
تصمیم فردی حامد البته محترم است. ایدهآل ما این است که بتوانیم در کنشها و انتخابهای خود مختار باشیم. اما یک چیز را نمیشود نادیده گرفت. حامد در این چند جمله به عدهای اشاره میکند که آنها را میشناسیم. عدهای چماقدار که به محض شنیدن سخن مخالف٬ با تکفیر٬ ناسزا٬ اتهام و برچسبزنی میکوشند دهان «ما» را ببندند. گروهی متشکل از اعضای لشگر سایبری٬ لباسشخصیهای وبلاگستان و فالانژیستهای گودری رفتار ما را همسو با افکار٬ خواستهها و تمایلات خود تغییر میدهند. اگر اینطور به مسئله نگاه کنیم٬ میبینیم که انتخاب و تصمیم حامدهای نوعی٬ خلاف آنچه به نظر میرسد٬ انتخاب و تصمیم آزادانه نیست. پذیرش این واقعیت و عدم دخالت مؤثر ما برای تغییر آن اسفناک است. فرق وبلاگی که از سوی سانسورچیان دولتی مسدود/ فیلتر شده است با وبلاگی که مسدود نیست اما نویسنده آن یا نوشتن را به کل به کنار گذاشته است، یا اگر بنویسد به طرف بحثهای داغی که به مسایل حیاتی و سرنوشتساز ما ربط دارد نمیپردازد، چیست؟
فرمود: آنجا که مردمانش چنان به تنگ آیند که چون خبر تحریم کشور خود شنوند، شادمان گردند (+).
- من جزو این «مردمانش» نیستم.
در آلمانی برای تحریمها از صفت Gezielt استفاده میکنند. در متون فارسی استفاده از صفت «هدفمند» و «هوشمند» رایج است. Gezielt به فارسی هدفمند (هدف گرفته شده) معنی میدهد. این عبارت مرا به یاد یکی از ابداعات زبانی اسرائیلیها میاندازد. مفهوم Gezieltes Töten ساختهی آنهاست. کشتن هدفمند به عملیاتی گفته میشود که در آن اشخاصی که در نظر مقامات این کشور تروریست هستند «هدف» راکتهای هلیکوپترها و هواپیماهای بیسرنشین قرار میگیرند. این عبارت پس از ابداع در ادبیات جنگی آمریکاییها وارد شد. کشتن هدفمند با اینکه از نظر حقوق بینالملل و در نظر نهادهای حقوقبشری محل بحثهای جدیست٬ جزو لاینفک استراتژی آمریکاییها در افغانستان محسوب میشود.
این را گفتم که بگویم من زیاد به «هوشمند» یا «هدفمند» بودن تحریمها دلم خوش نیست٬ چون هوش و هدف به کار رفته در این تحریمها هوش و هدف اسرائیلیست.
خبرنگار بیبیسی نگران از تأثیر تحریمها روی مردم ایران در گفتوگویی از رابرت آینهورن، مسئول هماهنگی تحریمها علیه ایران میگوید: «دولت آمریکا تأکید می کند که هدف تحریم ها مردم ایران نیست در حالی که به هرحال این تحریم ها تأثیرشان را بر مردم می گذارد مثال کوچک آن ثبت نام برای امتحان تافل است و رسیدن جوانان ایرانی به دانشگاه که عملا متوقف شده».
خبرنگار بیبیسی در این مورد راست میگوید. این تنها یک «مثال کوچک» است که در انتخاب آن حسن سلیقه به کار رفته است. رابرت آینهورن در جواب خود خیال جوانان ایرانی را راحت میکند: «تحریمها گاهی آثار ناخواستهای در پیش دارند. ... وقتی به آثاری برمی خوریم که منظورمان نبوده سعی می کنیم آنها را برطرف کنیم. شما به موردی آموزشی اشاره کردید ... ما نمیخواهیم این برنامهها مختل شود».
یکی از علتهای مرگ و میر در میان عراقیها برخی از همین «آثار ناخواسته» مورد نظر آقای آینهورن بود که برای خانم آلبرایت به قیمتاش میارزید. یکی از عرصههایی که «آثار ناخواسته» ظهور میکنند٬ وجود کالاهاییست که به کالاهای دومنظوره مشهورند. به عنوان مثال تخممرغ و غذای کودکان برای کشت باکتری در آزمایشگاههایی که (هیچوقت پیدا نشدند) و صدام حسین در آنها بمبهای میکروبی میساخت نیز به کار میآیند. داروی پیوند کلیه هم ظاهرا جزو این کالاهای دومنظوره محسوب میشود: « محسن نفر دبیر انجمن کلیه ایران میگوید داروی پیوند کلیه در تحریمهای بینالمللی قرار گرفته و ایران راهی برای جایگزین کردن این دارو پیش رو ندارد».
به کسی که از آسمانریسمانبافی من انتقاد کند حق میدهم. اما وقتی کسانی که میتوانند به صورت تخصصی در این مورد بنویسند٬ نمینویسند٬ راهی جز ابراز نگرانیهای فردی نیست. شما چطور؟ آیا هیچگونه نگرانی ندارید؟
از این جمله تا گزارهای که "پژوهشگران مستقل" [پست قبل] آن را «نظر» مردم ایران در باره حمله نظامی به کشورشان معرفی میکنند٬ فاصله زیادی نیست:
۶۸.۳درصد مردم معتقدند: «در صورت حمله به مراکز نظامی حکومت که منجر به اقدام مردم برای سرنگونی برق آسا شود خوب است».
این یک سناریوی تکراری است. وقتی که آمریکاییها میخواستند به عراق لشگر بکشند٬ روزنامهها و برنامههای تلوزیونی پر از عراقیهای کتشلوارکراواتی شد که این تز را تأیید میکردند که «ملت عراق به تنهایی قادر نیست خود را از شر دیکتاتوری صدام رها کند». و این طور بود که آمریکاییها٬ پس از تضعیف بنیه اقتصادی عراق توسط تحریمها٬ برای رفع تنهایی ملت عراق با کشتیها و جنگندهها و هلیکوپترهای خود به این کشور سرازیر شدند.
اخیرا از آدمهای مختلفی که در ایران زندگی میکنند٬ در جواب سؤال من از«اوضاع» این جمله را شنیدهام: «همه میگن اوضاع اینطوری نمیمونه. همه یه جوری منتظرن اتفاقی بیوفته».
همه «فقط» منتظرند.
برای من تقدیرگرایی ایرانی هیچگاه مثل امروز خود را اینچنین واضح و آشکار نشان نداده است. عجز و ناتوانی مواجه شدن با واقعیت مثالزدنیست. او منتظر است٬ زیرا «آنچه باید بشود میشود». ظاهرا مطمئن است که دخالت او بیتأثیر است. در این صورت چرا باید در بازیای که نتیجه آن از پیش تعیین شده است شرکت کند؟ او لعبتک است و فلک لعبتباز.
اوباما امروز به عراق وارد شد. یا اوباما سرزده به عراق سفر کرد.
همینطور حتما خبر ورود اوباما به افغانستان را شنیدهاید.
این مقدمه را داشته باشید.
رادیو زمانه دورههایی برای آموزش خبرنگاری گذاشته است که بسیار مفید است٬ و من آن را به کسانی که چیز مینویسند توصیه میکنم. نوعی آموزش رایگان از راه دور. پس از هر بخش از یک درس (که از طریق ایمیل به دست متقاضیان میرسد) یک امتحان وجود دارد که ادامه این دوره مستلزم موفقیت در آن است. در یکی از درسها در مورد «ارزش خبری» صحبت شده است٬ و در آزمون پس از آن٬ به عنوان مثال از شرکتکننده پرسیده میشود:
یک نویسنده مشهور و مردمی ایران جایزه نوبل ادبی سال ۲۰۱۰ را دریافت کرده است. در عین حال اوباما نیز فردا وارد تهران خواهد شد. ارزش خبری کدام گزینه بالاتر است؟
- اولی را که دادنش به یوسا٬ و در مورد خبر دوم هم رفقا عجله نکنند. عجله کار شیطان است.
۲۷مهر۸۹
شما در مورد تحریمهای اقتصادی چه میتوانید بگویید؟ من هم مثل شما.
به این دلیل بود که با خودم فکر کردم از کسانی که اقتصاد میدانند و با مناسبات و ساختارهای اقتصادی ایران آشنا هستند٬ نظر بخواهم. یکی از آنها احمد سیف بود. که زحمت کشید و نوشت. همینطور از طریق کامنت به حامد قدوسی مراجعه کردم. جواب حامد٬ از جمله این بود:
«یک تحلیل بیطرفانه از اثرات تحریم ... به مذاق یک لشکر عظیم از طرفداران یکی از دو طرف خوش نمیآید. ... میدونم به درستی میگی که طرف حاضر نیست به خاطر یک موضوع مهم یه ذره فحش و داد و بیداد تحمل بکنه. خلاصه نمیخواد توی یک جنگ لباسش خاکی بشه. جوابی هم ندارم. فقط می تونم بگم تحمل این سطح از بحث داغ را ندارم».
تصمیم فردی حامد البته محترم است. ایدهآل ما این است که بتوانیم در کنشها و انتخابهای خود مختار باشیم. اما یک چیز را نمیشود نادیده گرفت. حامد در این چند جمله به عدهای اشاره میکند که آنها را میشناسیم. عدهای چماقدار که به محض شنیدن سخن مخالف٬ با تکفیر٬ ناسزا٬ اتهام و برچسبزنی میکوشند دهان «ما» را ببندند. گروهی متشکل از اعضای لشگر سایبری٬ لباسشخصیهای وبلاگستان و فالانژیستهای گودری رفتار ما را همسو با افکار٬ خواستهها و تمایلات خود تغییر میدهند. اگر اینطور به مسئله نگاه کنیم٬ میبینیم که انتخاب و تصمیم حامدهای نوعی٬ خلاف آنچه به نظر میرسد٬ انتخاب و تصمیم آزادانه نیست. پذیرش این واقعیت و عدم دخالت مؤثر ما برای تغییر آن اسفناک است. فرق وبلاگی که از سوی سانسورچیان دولتی مسدود/ فیلتر شده است با وبلاگی که مسدود نیست اما نویسنده آن یا نوشتن را به کل به کنار گذاشته است، یا اگر بنویسد به طرف بحثهای داغی که به مسایل حیاتی و سرنوشتساز ما ربط دارد نمیپردازد، چیست؟
*
بایزید بسطامی را گفتند: جهان سوم کدامین جهان است؟فرمود: آنجا که مردمانش چنان به تنگ آیند که چون خبر تحریم کشور خود شنوند، شادمان گردند (+).
- من جزو این «مردمانش» نیستم.
در آلمانی برای تحریمها از صفت Gezielt استفاده میکنند. در متون فارسی استفاده از صفت «هدفمند» و «هوشمند» رایج است. Gezielt به فارسی هدفمند (هدف گرفته شده) معنی میدهد. این عبارت مرا به یاد یکی از ابداعات زبانی اسرائیلیها میاندازد. مفهوم Gezieltes Töten ساختهی آنهاست. کشتن هدفمند به عملیاتی گفته میشود که در آن اشخاصی که در نظر مقامات این کشور تروریست هستند «هدف» راکتهای هلیکوپترها و هواپیماهای بیسرنشین قرار میگیرند. این عبارت پس از ابداع در ادبیات جنگی آمریکاییها وارد شد. کشتن هدفمند با اینکه از نظر حقوق بینالملل و در نظر نهادهای حقوقبشری محل بحثهای جدیست٬ جزو لاینفک استراتژی آمریکاییها در افغانستان محسوب میشود.
این را گفتم که بگویم من زیاد به «هوشمند» یا «هدفمند» بودن تحریمها دلم خوش نیست٬ چون هوش و هدف به کار رفته در این تحریمها هوش و هدف اسرائیلیست.
*
یکی از نظرات مطرح در باره تحریم اقتصادی این است که تحریم نه یک وسیله دیپلماتیک برای حل اختلافات٬ بلکه یک تاکتیک جنگی است. «همه توجه داشته باشیم که قصد از تحریمها صرف به زانو درآوردن دولت نیست. تجربه ۲۸ مرداد و سرونشت عراق و افغانستان در زمان معاصر پیشاروی ماست و هشیاری مضاعف آنکه چه بسا بخشی از دولتیان شانس بقای خود را در ادامه این بحران و تشدید مخاصمات و حتی تشویق دشمنان برای تعرض نظامی ببینند. بر جنبش سبز است که بین پایداری بر اصول و هویت خود و مقابله با این خطر روشن وفاقی ایجاد نماید. ما باید عنصر مقاومت در مقابل تهدید و تعرض خارجی را به عنوان یک ضرورت در کنار سایر مطالبات خود بنشانیم و نشان دهیم که راه خروج از این بحران و خطر در برگشت به اصول و راهحلهایی است که جنبش سبز در یکسال عمر سرافراز خود هموارده منادی آن بوده است. جنبش سبز باید از تمام توان بینالمللی خود استفاده کند تا به قدرتهای خارجی نشان دهد به آنها اجازه نمیدهد از ضعف و عدم مشروعیت دولت کنونی استفاده و به استقلال٬ تمامیت ارضی و منافع عالی کشور آسیب رسانند». این جملات از موسوی نخستوزیر دوران جنگ است که اعتماد من به سخنان او بیشتر از اعتماد به سخنان ویلیام هیگ وزیر امور خارجه انگستان است که میگوید: «قطعنامه برای فشار بر دولت ایران و سپاه است». یا «هدف از این تحریم ها مردم ایران نیستند و ما با آنها مشکلی نداریم».
*
تجربه عراق را میشناسیم. تحریمهای اقتصادی عراق که کمتر از تحریم اقتصادی ایران "هوشمند" نبود٬ پیش از آغاز جنگ باعث مرگ نیممیلیون از کودکان٬ پیرسالان و بیماران عراقی شد. خاطرم هست مادلن آلبرایت که یکی از طرفداران محکم تحریم اقتصادی عراق بود٬ در مورد این فاجعه گفته بود: تصمیم به تحریم عراق سخت بود ولی به قیمتاش میارزید. خبرنگار بیبیسی نگران از تأثیر تحریمها روی مردم ایران در گفتوگویی از رابرت آینهورن، مسئول هماهنگی تحریمها علیه ایران میگوید: «دولت آمریکا تأکید می کند که هدف تحریم ها مردم ایران نیست در حالی که به هرحال این تحریم ها تأثیرشان را بر مردم می گذارد مثال کوچک آن ثبت نام برای امتحان تافل است و رسیدن جوانان ایرانی به دانشگاه که عملا متوقف شده».
خبرنگار بیبیسی در این مورد راست میگوید. این تنها یک «مثال کوچک» است که در انتخاب آن حسن سلیقه به کار رفته است. رابرت آینهورن در جواب خود خیال جوانان ایرانی را راحت میکند: «تحریمها گاهی آثار ناخواستهای در پیش دارند. ... وقتی به آثاری برمی خوریم که منظورمان نبوده سعی می کنیم آنها را برطرف کنیم. شما به موردی آموزشی اشاره کردید ... ما نمیخواهیم این برنامهها مختل شود».
یکی از علتهای مرگ و میر در میان عراقیها برخی از همین «آثار ناخواسته» مورد نظر آقای آینهورن بود که برای خانم آلبرایت به قیمتاش میارزید. یکی از عرصههایی که «آثار ناخواسته» ظهور میکنند٬ وجود کالاهاییست که به کالاهای دومنظوره مشهورند. به عنوان مثال تخممرغ و غذای کودکان برای کشت باکتری در آزمایشگاههایی که (هیچوقت پیدا نشدند) و صدام حسین در آنها بمبهای میکروبی میساخت نیز به کار میآیند. داروی پیوند کلیه هم ظاهرا جزو این کالاهای دومنظوره محسوب میشود: « محسن نفر دبیر انجمن کلیه ایران میگوید داروی پیوند کلیه در تحریمهای بینالمللی قرار گرفته و ایران راهی برای جایگزین کردن این دارو پیش رو ندارد».
به کسی که از آسمانریسمانبافی من انتقاد کند حق میدهم. اما وقتی کسانی که میتوانند به صورت تخصصی در این مورد بنویسند٬ نمینویسند٬ راهی جز ابراز نگرانیهای فردی نیست. شما چطور؟ آیا هیچگونه نگرانی ندارید؟
*
محسن سازگارا چندی پیش تحریمها را به عنوان حمایت جامعه جهانی از مردم ایران معرفی میکرد. اینکه میبینید طرفدارن تحریمها طوری رفتار میکنند که انگار هیچ خبری نیست٬ نباید ما را گول بزند. تحریمها تصویب شده و به اجرا درآمدهاند و اقتصاد ایران را هرروز بیشتر فلج میکنند٬ و نتیجه این روند قابل پیشبینی نیست. وجود گروه طرفداران ایرانی تحریمها برای نیروهایی که پشت تحریمها هستند٬ سند تبلیغاتی بسیار مؤثری است که در عرصه بینالمللی دهان مخالفان تحریمها را ببندند. «خود ایرانیها هم برای نجات از دیکتاتوری حاکم در کشورشان با تحریم موافقاند». از این جمله تا گزارهای که "پژوهشگران مستقل" [پست قبل] آن را «نظر» مردم ایران در باره حمله نظامی به کشورشان معرفی میکنند٬ فاصله زیادی نیست:
۶۸.۳درصد مردم معتقدند: «در صورت حمله به مراکز نظامی حکومت که منجر به اقدام مردم برای سرنگونی برق آسا شود خوب است».
این یک سناریوی تکراری است. وقتی که آمریکاییها میخواستند به عراق لشگر بکشند٬ روزنامهها و برنامههای تلوزیونی پر از عراقیهای کتشلوارکراواتی شد که این تز را تأیید میکردند که «ملت عراق به تنهایی قادر نیست خود را از شر دیکتاتوری صدام رها کند». و این طور بود که آمریکاییها٬ پس از تضعیف بنیه اقتصادی عراق توسط تحریمها٬ برای رفع تنهایی ملت عراق با کشتیها و جنگندهها و هلیکوپترهای خود به این کشور سرازیر شدند.
*
اخیرا از آدمهای مختلفی که در ایران زندگی میکنند٬ در جواب سؤال من از«اوضاع» این جمله را شنیدهام: «همه میگن اوضاع اینطوری نمیمونه. همه یه جوری منتظرن اتفاقی بیوفته».
همه «فقط» منتظرند.
برای من تقدیرگرایی ایرانی هیچگاه مثل امروز خود را اینچنین واضح و آشکار نشان نداده است. عجز و ناتوانی مواجه شدن با واقعیت مثالزدنیست. او منتظر است٬ زیرا «آنچه باید بشود میشود». ظاهرا مطمئن است که دخالت او بیتأثیر است. در این صورت چرا باید در بازیای که نتیجه آن از پیش تعیین شده است شرکت کند؟ او لعبتک است و فلک لعبتباز.
*
«خب... خدارو شكر كه معدنچي ها نجات پيدا كردن. ... قربون دست و پنجه تون برم... يه جا هم هس كه هفتاد ميليون آدم گير افتادن. زحمت اونارو هم بكشيد» (+).
*
شما هم حتما مانند من این عنوانهای خبری را شنیدهاید که: اوباما امروز به عراق وارد شد. یا اوباما سرزده به عراق سفر کرد.
همینطور حتما خبر ورود اوباما به افغانستان را شنیدهاید.
این مقدمه را داشته باشید.
رادیو زمانه دورههایی برای آموزش خبرنگاری گذاشته است که بسیار مفید است٬ و من آن را به کسانی که چیز مینویسند توصیه میکنم. نوعی آموزش رایگان از راه دور. پس از هر بخش از یک درس (که از طریق ایمیل به دست متقاضیان میرسد) یک امتحان وجود دارد که ادامه این دوره مستلزم موفقیت در آن است. در یکی از درسها در مورد «ارزش خبری» صحبت شده است٬ و در آزمون پس از آن٬ به عنوان مثال از شرکتکننده پرسیده میشود:
یک نویسنده مشهور و مردمی ایران جایزه نوبل ادبی سال ۲۰۱۰ را دریافت کرده است. در عین حال اوباما نیز فردا وارد تهران خواهد شد. ارزش خبری کدام گزینه بالاتر است؟
- اولی را که دادنش به یوسا٬ و در مورد خبر دوم هم رفقا عجله نکنند. عجله کار شیطان است.
۲۷مهر۸۹