قدیمها میرفتیم صفحه موسیقی میخریدیم. به خانه میآمدیم، میدیدیم اشتباه کردهایم و تنها بخشی از یکی از قطعههای آن تقریبا مورد پسند ماست. بدشانسی بود.
بعد که دوران سیدی رسید، اوضاع فرق کرد. در صفحهفروشیها این امکان به وجود آمد که پیش از خرید، سیدی مرد نظر را گوش کرد. البته در دوران صفحه هم این امکان بود، اما خیلی محدود و پردردسر. یعنی در حالی که در صف ایستاده بودید و احتمالا چندنفر هم پشت سر شما بودند، بایستی هدفون به گوش میگذاشتید و از فروشنده میخواستید نیم دقیقه از این/ چندثانیه از آن قطعه را برای شما پخش کند. در حالی که در فروشگاه سیدی میشود با «خیال راحت» و بدون حضور فروشنده کل قطعات را شنید. سیدی یک کالاست و مصرفکنندگان بایستی بتوانند پیش از خرید، آن را ارزیابی کنند.
البته گفتم خیال راحت، اما آن چنان راحت راحت هم نیست. همیشه خراشی هست روی صورت احساس! در یک فروشگاه بزرگ سیدی که هزارنفر در رفتوآمد هستند و از بلندگوهای آن موزیک بلند پخش میشود، و نورهای مختلف آن را روشن کردهاند، در حالت ایستاده آنهم ساعت مثلا ده صبح، و تازه تحت فرمان «مصرف دخانیات ممنوع»، گیرایی و حساسیت آدم برای گوش سپردن به موسیقی در بهترین حالت خود نیست. شخصا برای من پیش آمده است که پس از گوش کردن کامل یک سیدی در فروشگاه، اقدام به خرید آن نموده و در خانه هنگامی که با خیال راحت به آن گوش کردهام، متوجه شدهام که این موسیقی دلخواه من نیست و در واقع بنجل خریدهام.
اینترنت برای دوستداران موسیقی گشایشی واقعی ایجاد کرد. منظورم این امکان است که آدم میتواند در خانه، در وقت و حالت روحی مناسب، در یک صندلی راحت و با سیگاری زیر لب، و در حضور فنجان بخارآلود کنار کیبورد، پس از دانلود و گوش کردن آلبوم مورد نظر، تصمیم خود را بگیرد. در صورتی که پسندید اورجینال آن را بخرد/ سفارش بدهد، و در غیر این صورت آن را به سطل زباله بیاندازد.
امروز من با آلبوم «زمستان است» شجریان همین کار را کردم.
بعد که دوران سیدی رسید، اوضاع فرق کرد. در صفحهفروشیها این امکان به وجود آمد که پیش از خرید، سیدی مرد نظر را گوش کرد. البته در دوران صفحه هم این امکان بود، اما خیلی محدود و پردردسر. یعنی در حالی که در صف ایستاده بودید و احتمالا چندنفر هم پشت سر شما بودند، بایستی هدفون به گوش میگذاشتید و از فروشنده میخواستید نیم دقیقه از این/ چندثانیه از آن قطعه را برای شما پخش کند. در حالی که در فروشگاه سیدی میشود با «خیال راحت» و بدون حضور فروشنده کل قطعات را شنید. سیدی یک کالاست و مصرفکنندگان بایستی بتوانند پیش از خرید، آن را ارزیابی کنند.
البته گفتم خیال راحت، اما آن چنان راحت راحت هم نیست. همیشه خراشی هست روی صورت احساس! در یک فروشگاه بزرگ سیدی که هزارنفر در رفتوآمد هستند و از بلندگوهای آن موزیک بلند پخش میشود، و نورهای مختلف آن را روشن کردهاند، در حالت ایستاده آنهم ساعت مثلا ده صبح، و تازه تحت فرمان «مصرف دخانیات ممنوع»، گیرایی و حساسیت آدم برای گوش سپردن به موسیقی در بهترین حالت خود نیست. شخصا برای من پیش آمده است که پس از گوش کردن کامل یک سیدی در فروشگاه، اقدام به خرید آن نموده و در خانه هنگامی که با خیال راحت به آن گوش کردهام، متوجه شدهام که این موسیقی دلخواه من نیست و در واقع بنجل خریدهام.
اینترنت برای دوستداران موسیقی گشایشی واقعی ایجاد کرد. منظورم این امکان است که آدم میتواند در خانه، در وقت و حالت روحی مناسب، در یک صندلی راحت و با سیگاری زیر لب، و در حضور فنجان بخارآلود کنار کیبورد، پس از دانلود و گوش کردن آلبوم مورد نظر، تصمیم خود را بگیرد. در صورتی که پسندید اورجینال آن را بخرد/ سفارش بدهد، و در غیر این صورت آن را به سطل زباله بیاندازد.
امروز من با آلبوم «زمستان است» شجریان همین کار را کردم.
یعنی تو مال زمان صفحه ای؟ :)
پاسخحذفخیلی باهوشیدا!
پاسخحذفسفارش دادی یا به زباله انداختی
پاسخحذفسوال من رو کامنت آخر پرسیده
پاسخحذفزمستان است از اون کاستها نیست که همیشه باهاش حال کنی. مثل بیداد نیست. اما بیتردید خیلی کار خوبیه خصوصن از مسیحای جوانمرد من به بعد...
پاسخحذفنپسندیدمش.
پاسخحذفمیخواستی عناد کهنهتُ با شجریان نشون بدی چرا اینقد قلمفرسایی کردی؟ همون خط آخر کافی بود. :)
پاسخحذفبه ناشناس اول:
پاسخحذفتأخیر رو در انتشار کامنت تون می بخشید. کامنت رو بلاگ اسپات فیلتر کرده بود!
این بخش از بلاگ اسپات رو امروز پیدا کردم!