امروز میخواهیم در باره کاربرد طعنهآمیز یک عبارت آلمانی حرف بزنیم.
تصور کنیم شاهد یک نشست بینالمللی هستیم که در آن نمایندگان کشورهای مختلف سخنرانی میکنند. همگی سخنرانان به زبان انگلیسی مسلط هستند. تنها استثنا اینجا نماینده ایران است که انگلیسی نمیداند. یا به قول معروف اگر میداند، چیزی بیشتر از «اِ لیتل» معروف ایرانی(!) نیست.
همه انگلیسی حرف میزنند، او تنها کسی است که برای بیان نظر خود به مترجم محتاج است. او علیل این جمع است.
البته این حق شهروندان هر کشوری است که کسانی که در عرصه بینالمللی آنها را نمایندگی میکنند، ورزیده، و از قابلیتهایی که مستلزم انجام وظیفه حرفهای است برخوردار باشند. در غیر این صورت مردم محق هستند که به یک چنین وضعیتی معترض بوده و مسئولین را مورد نقد جدی قرار دهند. اما دانستن یا ندانستن زبان انگلیسی این یا آن شخص ربطی به افتخار یا سرافکندگی ملی ندارد. در سازوکارهای ملاقاتهای بینالمللی، برای کسانی که زبان انگلیسی نمیدانند، مترجم در نظر گرفته میشود. مقامات و نمایندگان کشورهای دیگر هم هستند که انگلیسی نمیدانند.این غیرعادی نیست.
یکی از عجایب فرهنگی ما وجود سرهایی است که به جای پرداختن به کاستیها و قوتها، متناوبا یکبار «افکنده» میشوند، یک بار «بلند». به غورهی متکی سرفکنده و به کشمش فرهادی سربلند!
باری، برای اینکه به عبارت آلمانی مورد بحث برسیم، بایستی به داستان یک ایرانی «زبانانگلیسینفهم» دیگر نیز نگاهی بیاندازیم. مانند مورد قبل، او نیز در جمع تنها کسی است که از حرف زدن به انگلیسی ناتوان، و به مترجم محتاج است. با این توفیر که اینبار، از آنجایی که نام قهرمان داستان عباس کیارستمیست، ناتوانی او به توانایی تبدیل میشود، و به این خاطر حتی ارتقاء مقام یافته به بعثت میرسد. پیامبری با یک «مترجم مخصوص»!
«تنها کسی که میتواند فارسی حرف بزند و مترجم مخصوص داشته باشد/ میآید با همان عینک سیاهش که از پشت رادیو هم پیداست/ فصل کَن است/ نه هیچ زبان خارجی/ فارسی/ کیارستمی میتواند پیامبر باشد در دیار بیگانه/ و به زبان خودش حرف بزند» ... «او بودنش را تحمیل میکند» (+).
آلمانیها وقتی میخواهند در مورد رفتار شخصی حرف بزنند که برای "تبدیل" ناتوانی و احتیاج (کلا نقطه ضعف) به نقطه قوت از این روش استفاده کرده است، به طعنه میگویند: او از اضطرار (یا احتیاج) برای خود فضیلت ساخته است!
*
پ.ن.
یک توضیح برای علاقمندان به مسابقه طنز «متن کوتاه» ۴دیواری.
اگر به خاطر داشته باشید، تنها پیش شرط «متن»های کوتاه ارسالی این بود که کلمات و مفاهیم زیر در آن موجود باشد:
«سردار تاریخ، مردم نجیب، عهد قدیم، افتخارات، یگانه خالق متعال، رکاب، پرچم نجیب، قلههای رفیع، خلوص قلب، ... هابیل، قابیل و اصغر فرهادی، و شعور حاکم بر نظم آفرینش، و خیرالحافظین».
* لطفا از فرستادن متن خود بپرهیزید، زیرا اولین متن رسیده طوری است که جای هیچ گونه برابری و سبقت برای کسی نمیگذارد:
تنها اوست یگانه خالق متعال (به قلم شهاب حسینی)
سلام اصغر عزیز، شاید بیمناسبت نباشد که به مثال عهد قدیم و سرداران رشیدی که افتخارات برای این سرزمین رقم زدند، تو را نیز فاتح بزرگ نامید و سردار تاریخ ساز پهنه فرهنگ و هنر این سرزمین. خوشحالم که در رکابت بودم برای خدمت به فرهنگ و هنر این سرزمین که مردمان نجیبش را شایستگی بهترینهاست. و عجب داستان پر فراز و نشیبی داشت این سفر بزرگ از نقطه آغاز که از اندیشه ات بر قلمت جاری شد تا لحظه ای که پرچم نجیب این دیار در یکی از قله های رفیع ادب و فرهنگ وهنر جریان ساز و تاثیر گذار سینمای جهان به اهتزاز در آمد ... و یقینم بر این است که شعور کامل حاکم بر نظم آفرینش، صدای خلوص قلب و اندیشه تو را شنید ... و این خلوص خدمت بود و قربانی هابیل که بر درگاه احدیت پذیرفته شد، آن را برکت داد و بر بام فرهنگ جهان بیافراشت و به واسطه آن دل ملتی را که هر روز و به هر بهانه صدایش می کنند گرم و شاد و امید وار کرد (متن کامل اینجا).
و در همین ارتباط
تصور کنیم شاهد یک نشست بینالمللی هستیم که در آن نمایندگان کشورهای مختلف سخنرانی میکنند. همگی سخنرانان به زبان انگلیسی مسلط هستند. تنها استثنا اینجا نماینده ایران است که انگلیسی نمیداند. یا به قول معروف اگر میداند، چیزی بیشتر از «اِ لیتل» معروف ایرانی(!) نیست.
همه انگلیسی حرف میزنند، او تنها کسی است که برای بیان نظر خود به مترجم محتاج است. او علیل این جمع است.
البته این حق شهروندان هر کشوری است که کسانی که در عرصه بینالمللی آنها را نمایندگی میکنند، ورزیده، و از قابلیتهایی که مستلزم انجام وظیفه حرفهای است برخوردار باشند. در غیر این صورت مردم محق هستند که به یک چنین وضعیتی معترض بوده و مسئولین را مورد نقد جدی قرار دهند. اما دانستن یا ندانستن زبان انگلیسی این یا آن شخص ربطی به افتخار یا سرافکندگی ملی ندارد. در سازوکارهای ملاقاتهای بینالمللی، برای کسانی که زبان انگلیسی نمیدانند، مترجم در نظر گرفته میشود. مقامات و نمایندگان کشورهای دیگر هم هستند که انگلیسی نمیدانند.این غیرعادی نیست.
یکی از عجایب فرهنگی ما وجود سرهایی است که به جای پرداختن به کاستیها و قوتها، متناوبا یکبار «افکنده» میشوند، یک بار «بلند». به غورهی متکی سرفکنده و به کشمش فرهادی سربلند!
باری، برای اینکه به عبارت آلمانی مورد بحث برسیم، بایستی به داستان یک ایرانی «زبانانگلیسینفهم» دیگر نیز نگاهی بیاندازیم. مانند مورد قبل، او نیز در جمع تنها کسی است که از حرف زدن به انگلیسی ناتوان، و به مترجم محتاج است. با این توفیر که اینبار، از آنجایی که نام قهرمان داستان عباس کیارستمیست، ناتوانی او به توانایی تبدیل میشود، و به این خاطر حتی ارتقاء مقام یافته به بعثت میرسد. پیامبری با یک «مترجم مخصوص»!
«تنها کسی که میتواند فارسی حرف بزند و مترجم مخصوص داشته باشد/ میآید با همان عینک سیاهش که از پشت رادیو هم پیداست/ فصل کَن است/ نه هیچ زبان خارجی/ فارسی/ کیارستمی میتواند پیامبر باشد در دیار بیگانه/ و به زبان خودش حرف بزند» ... «او بودنش را تحمیل میکند» (+).
آلمانیها وقتی میخواهند در مورد رفتار شخصی حرف بزنند که برای "تبدیل" ناتوانی و احتیاج (کلا نقطه ضعف) به نقطه قوت از این روش استفاده کرده است، به طعنه میگویند: او از اضطرار (یا احتیاج) برای خود فضیلت ساخته است!
*
پ.ن.
یک توضیح برای علاقمندان به مسابقه طنز «متن کوتاه» ۴دیواری.
اگر به خاطر داشته باشید، تنها پیش شرط «متن»های کوتاه ارسالی این بود که کلمات و مفاهیم زیر در آن موجود باشد:
«سردار تاریخ، مردم نجیب، عهد قدیم، افتخارات، یگانه خالق متعال، رکاب، پرچم نجیب، قلههای رفیع، خلوص قلب، ... هابیل، قابیل و اصغر فرهادی، و شعور حاکم بر نظم آفرینش، و خیرالحافظین».
* لطفا از فرستادن متن خود بپرهیزید، زیرا اولین متن رسیده طوری است که جای هیچ گونه برابری و سبقت برای کسی نمیگذارد:
تنها اوست یگانه خالق متعال (به قلم شهاب حسینی)
سلام اصغر عزیز، شاید بیمناسبت نباشد که به مثال عهد قدیم و سرداران رشیدی که افتخارات برای این سرزمین رقم زدند، تو را نیز فاتح بزرگ نامید و سردار تاریخ ساز پهنه فرهنگ و هنر این سرزمین. خوشحالم که در رکابت بودم برای خدمت به فرهنگ و هنر این سرزمین که مردمان نجیبش را شایستگی بهترینهاست. و عجب داستان پر فراز و نشیبی داشت این سفر بزرگ از نقطه آغاز که از اندیشه ات بر قلمت جاری شد تا لحظه ای که پرچم نجیب این دیار در یکی از قله های رفیع ادب و فرهنگ وهنر جریان ساز و تاثیر گذار سینمای جهان به اهتزاز در آمد ... و یقینم بر این است که شعور کامل حاکم بر نظم آفرینش، صدای خلوص قلب و اندیشه تو را شنید ... و این خلوص خدمت بود و قربانی هابیل که بر درگاه احدیت پذیرفته شد، آن را برکت داد و بر بام فرهنگ جهان بیافراشت و به واسطه آن دل ملتی را که هر روز و به هر بهانه صدایش می کنند گرم و شاد و امید وار کرد (متن کامل اینجا).
و در همین ارتباط
علی آبادی
پاسخحذفwww.youtube.com/watch?v=baEMYGBRAO8
در فیسبوک لینک دادم.
پاسخحذف:)
منم لینک دادم، ایرانی عجیب زیاد هست تو دنیا، از اون عجیب تر وقتیه که این آدمای عجیب محبوب میشن به خطر اعحابشون و شما -بهترین هم که باشی- اگه به ایمان به اعجابشون اعتراف نکنی از دایره بیرونی!
پاسخحذفبیرون دایره کلا برای زندگی جای بهتریه!
پاسخحذف