«آقای دکتر، اخلاقت را درست کن! همین».
این پیام اخلاقی مستوره نصیری خطاب به آقای دهبکری، یکی از پزشکان بیمارستان جم است که نسبت به اهانت علنی مهرجویی به خود و همکارانش واکنش نشان داده بود.
دوست دارم در آینده سر فرصت به بررسی رفتار این هنرمند توانا و خلاق در مراسم رسمیای که دو روز پس از درگذشت مرحوم کیارستمی برگزار شده بود بپردازم. کاری که او کرد حقیقتا یک هنجارشکنی واقعی و غیرقابل پذیرش بود. حتی اعضای خانواده صاحبعزا در یک مراسم عمومی از چنین رفتاری میپرهیزند. رعایت حرمت متوفی، احترام به صاحبان عزا، به جامعه هنری، و به حضار اجازهی کاری را که مهرجویی کرد نمیدهد. رفتار او در تقابل با معیارهایی قرار دارد که رعایت آنها را از فرهیختگان انتظار داریم. تصویر استاد با صورتی به سرخی لبو، که عنان اختیار از کف داده و پزشکان کیارستمی را در مراسم رسمی عزا بیعرضه، احمق و قاتل مینامد تصویر زنندهای ست که به این زودی از خاطرها نخواهد رفت.
در مقابل، رفتار دکتر دهبکری که روبروی بیمارستان آن پلاکارد معروف را به دست گرفت، به عنوان عکسالعمل نه تنها قابل سرزنش نبود و نیست، بلکه از جنبههای گوناگونی جالب بود و خلاقانه.
اول اینکه او توانست به تنهایی و با استفاده از ابزارهای رسانهای جدید علیه جو حاکم و در مقابل تریبونی معتبر، وجههدار و پرزور از خود دفاع کند.
دوم اینکه او موفق شد با بکارگیری طنز روی آتشی که جدیت و عصبانیت تراژیک و به نظر من نیمهنمایشی مهرجویی در عرصهی عمومی به پا کرده بود سطل آبی بریزد که بسیار بجا و خنک کننده بود. طوری که در وب مشاهده کردم، حتی کسانی که رفتار مهرجویی را درست میدانستند، از جواب سنجیده و طنزآمیز دهبکری به وجد آمده بودند: «آقای مهرجویی لطفا مواد صنعتی را با سنتی مخلوط نکنید»!
سوم اینکه مستقل از کل ماجرا، آقای دهبکری پزشک است، و توصیه به پرهیز از مخلوطکردن صنعتی و سنتی واقعا یک توصیهی مفید و عاقلانهی پزشکی است. او در اذهان کسانی که از این مهم(!) بیخبر بودند این معنی را حک کرد که مخلوط کردن صنعتی و سنتی مضر و نادرست است و عوارض بدی دارد.
و دست آخر اینکه دکتر دهبکری با ایجاد پیوندی نو بین مفاهیم «صنعتی و سنتی» عبارت کنایی و معناداری را در ملامت رفتارهای ناهنجار و سخنان نسنجیده به زبان ما افزود که تا امروز در وب به صورتهای مختلف از آن استفاده میشود و به احتمال خواهد شد.
دکتر دهبکری فروتن و منصف است. او در گفتگویی هم رفتار خود و هم رفتار مهرجویی را ناسزاوار و حاصل عصبانیت معرفی میکند و در جواب به پرسش: «نباید به عنوان پزشک با احترام بیشتری صحبت می کردید؟» میگوید: «وقتی آقای مهرجویی به عنوان فردی هنرمند و پیشکسوت چنین صحبت هایی را انجام داد، احساس کردم تحت تاثیر چیزهای خارجی است. ناسزایی شنیدم و ناسزایی پاسخ دادم». +
اما به واکنش مهرجویی به دهبکری توجه فرمایید:
مهرجویی در آغاز سخن برعکس دکتر دهبکری که در پلاکارد خود او را «آقای مهرجویی» خطاب کرده بود، با پرهیز از ذکر نام او، به او اسمی “سرخپوستی” میدهد. یادداشت مهرجویی با این تحقیر شروع میشود: «در پاسخ به رفتار فرد پلاکارد به دست مقابل بیمارستان جم»! و در ادامه اهانتهای بیشتری نسبت به او روا میدارد: «آقای دکتر، سعى نکنید بیلیاقتی، بیکفایتى و بیمسئولیتی خود و برخی همکارانتان را زیر نقاب الفاظی نظیر صنعتی سنتی که فقط خودتان معنای آن را میدانید و احتمالا سخت گرفتارش هستید پنهان نمایید».
جملهای که دکتر دهبکری آن را روی پلاکارد خود نوشته بود آشکارا طنز/ و معترضانه بود. حرف او در عرصه عمومی به این معنی فهمیده نشد که مهرجویی اهل مواد مخدر یا بدتر از آن، اهل مصرف مخلوط صنعتی و سنتی است، بلکه به معنای کنایی حرف: یک چنین رفتار هنجارشکنانهای عادی نیست و از کسی سر میزند که مواد مخلوط مصرف کرده باشد. اما سخن مهرجویی زشت است. میگوید منظور از صنعتیسنتی برای او معلوم نیست، و فقط دهبکری معنی آن را میداند. مهرجویی عجیب نمیبیند که همین جمله را اینطور ادامه دهد: «و احتمالا سخت گرفتارش هستید»! گفتم عجیب، چون اگر نمیداند، پس دکتر دهبکری سخت گرفتار چیست؟
سخنان مهرجویی خالی از استعاره و کنایه است. او احتمال اعتیاد سخت دهبکری به مخلوط یادشده(!) را در عرصه افکار عمومی مطرح میکند. میگوید: «حیف از روپوش سفید پاکى که بر تن شماست». و در ادامه رفتار دکتر دهبکری را «دلقکبازی» مینامد. ...
حرف به درازا کشید، از موضوع دور شدیم. این پست را با سخن مستوره نصیری شروع کردیم که یادداشتی تحت عنوان «آقای دکتر، اخلاقت را درست کن!» منتشر کرده است. پاراگرافی را که در بحث ما حائز اهمیت است بخوانیم:
«اخلاق پزشکی اجازه نمیدهد که اطرافیان بیمار متوفی وقتی در حالت تاثر شدید، بر فرض توهینی هم به جامعه پزشکی کند، در حالت بغض و گریه کنترلش را از دست میدهد، خصوصا که شخصیتی مثل مهرجویی باشد، تاب نیاورد و مقابله به مثل کند در حد رفتارهای نامناسب رایج در فضای مجازی، گرفتن کاغذی به دست و توهین به فرد مقابل».
به متن ضایع و پر غلط مستوره نصیری کاری نداریم، اما منظور او را میفهمیم. میگوید در صورتی که اطرافیان بیمار متوفی کنترل خود را از دست داده، و به پزشک توهینی بکنند، اخلاق پزشکی اجازهی مقابله به مثل را به پزشک نمیدهد. او در این عبارت سخنان مهرجویی را توهین نمیداند (فرض که توهینی کرده باشد/ که نکرده است)، و برعکس واکنش دکتر دهبکری را توهین قلمداد میکند.
واضح است که وضعیت روحی کسی که عزیزی را از دست داده است، وضعیتی بحرانی است، و البته میتوانیم تصور کنیم که یک چنین کسی به پزشکی که او را مقصر مرگ عزیز خود میداند اهانت کند. اما چنین عملی بیبروبرگرد غیرقانونی، غیراخلاقی و ناشایست است، و احدالناسی نمیتواند پزشک مربوطه را اخلاقا موظف به تحمل و تابآوردن این اهانت کند.
اخلاق پزشکیای که مستوره نصیری از آن حرف میزند، جعلی و مندرآوردی ست. مخاطب بایدنبایدهای اخلاقی انسان است. ناسزاگفتن به دیگری، مستقل از اینکه او کیست غیر اخلاقی است. اما اخلاق مورد نظر مستوره نصیری طور دیگری حکم میکند: کسی که مورد اهانت قرارگرفته است «خصوصا» وقتی که توهینکننده فرضی(!) «شخصیتی مثل مهرجویی باشد» باید توهین او را تاب آورد. این حکم شامل حال من و شمای نوعی که افرادی بینام و معمولی هستیم نمیشود. نوعی آپارتاید اخلاقی حاصل ذهن نوکر/ و کلفتمنشان بالانگر که ارزیابی آنها از ارزش و ضدارزش، از حق و باطل، از زیبایی و زشتی، به شهرت، قدرت و جایگاه اجتماعی آدمها مشروط است.
بعد از پخش وسیع تصویر فرد «پلاکارد به دست مقابل بیمارستان جم» فرید عطارزاده (خبرنگار) سراغ او رفته است. این شاید یکی از ویژگیهای فرهنگی زشت ما باشد که هر هنرمند صاحب نام بالامقامی گذشته از دوستداران هنر، عدهای طرفدار اوباش هرزهگوی سگسیرت دارد که حق را همیشه، در هرصورت و در همهحال به ارباب خود میدهند و برای دفاع از “حق” به سخیفترین رفتارها دست میزنند. ببینید عطارزاده از وضعیت موجود در مطب دکتر دهبکری چه میگوید:
«هنوز مریضی به مطب نیامده است اما تلفن ها به صورت رگباری زنگ میخورد. افرادی که وقت ویزیت می خواهند و افرادی که شماره مطب این پزشک را در شبکههای اجتماعی پیدا کرده اند و به صورت مداوم در مورد عکس منتشر شده حرف می زنند. در برخی تماس ها کار به شدت بالا می گیرد و منشی در پاسخ به آنها می گوید خفه شو و تلفن را قطع می کند! ... یکی از مسئولان حراست بیمارستان جم نیز وارد مطب می شود و در کنار من می نشیند. ساعت حوالی ۱۷:۱۵ دقیقه است که تلفن او زنگ می خورد. گوشم را تیز می کنم. او به فرد پشت خط می گوید: «دکتر هنوز نیامده اما زنگ ها و فحش ها شروع شده است.» +
چرا باید این خانم منشی فحش بخورد؟
مسئول این وضعیت ناخوشایند هنجارشکنی علنی داریوش مهرجویی است که به نظر این نگارنده یک عذرخواهی به خانواده کیارستمی، به پزشکانی که به آنها اهانت کرده است از جمله به دکتر دهبکری و منشی او، به جامعه هنری و به علاقمندان آثار خود بدهکار است. شاید کسی فکر کند عذرخواهی مهرجویی به اعتبار و هنر او لطمه میزند. من با این دیدگاه مخالفم و فکر میکنم چنین کاری به اعتبار او میافزاید و باعث رشد، تعالی و تقویت جامعهی هنری میگردد.
همه چیزای خوب از بالا میاد (۱)
این پیام اخلاقی مستوره نصیری خطاب به آقای دهبکری، یکی از پزشکان بیمارستان جم است که نسبت به اهانت علنی مهرجویی به خود و همکارانش واکنش نشان داده بود.
دوست دارم در آینده سر فرصت به بررسی رفتار این هنرمند توانا و خلاق در مراسم رسمیای که دو روز پس از درگذشت مرحوم کیارستمی برگزار شده بود بپردازم. کاری که او کرد حقیقتا یک هنجارشکنی واقعی و غیرقابل پذیرش بود. حتی اعضای خانواده صاحبعزا در یک مراسم عمومی از چنین رفتاری میپرهیزند. رعایت حرمت متوفی، احترام به صاحبان عزا، به جامعه هنری، و به حضار اجازهی کاری را که مهرجویی کرد نمیدهد. رفتار او در تقابل با معیارهایی قرار دارد که رعایت آنها را از فرهیختگان انتظار داریم. تصویر استاد با صورتی به سرخی لبو، که عنان اختیار از کف داده و پزشکان کیارستمی را در مراسم رسمی عزا بیعرضه، احمق و قاتل مینامد تصویر زنندهای ست که به این زودی از خاطرها نخواهد رفت.
در عزاداری درد خود را بیان کن، اما اغراق نکن (کنفسیوس)
در مقابل، رفتار دکتر دهبکری که روبروی بیمارستان آن پلاکارد معروف را به دست گرفت، به عنوان عکسالعمل نه تنها قابل سرزنش نبود و نیست، بلکه از جنبههای گوناگونی جالب بود و خلاقانه.
اول اینکه او توانست به تنهایی و با استفاده از ابزارهای رسانهای جدید علیه جو حاکم و در مقابل تریبونی معتبر، وجههدار و پرزور از خود دفاع کند.
دوم اینکه او موفق شد با بکارگیری طنز روی آتشی که جدیت و عصبانیت تراژیک و به نظر من نیمهنمایشی مهرجویی در عرصهی عمومی به پا کرده بود سطل آبی بریزد که بسیار بجا و خنک کننده بود. طوری که در وب مشاهده کردم، حتی کسانی که رفتار مهرجویی را درست میدانستند، از جواب سنجیده و طنزآمیز دهبکری به وجد آمده بودند: «آقای مهرجویی لطفا مواد صنعتی را با سنتی مخلوط نکنید»!
سوم اینکه مستقل از کل ماجرا، آقای دهبکری پزشک است، و توصیه به پرهیز از مخلوطکردن صنعتی و سنتی واقعا یک توصیهی مفید و عاقلانهی پزشکی است. او در اذهان کسانی که از این مهم(!) بیخبر بودند این معنی را حک کرد که مخلوط کردن صنعتی و سنتی مضر و نادرست است و عوارض بدی دارد.
و دست آخر اینکه دکتر دهبکری با ایجاد پیوندی نو بین مفاهیم «صنعتی و سنتی» عبارت کنایی و معناداری را در ملامت رفتارهای ناهنجار و سخنان نسنجیده به زبان ما افزود که تا امروز در وب به صورتهای مختلف از آن استفاده میشود و به احتمال خواهد شد.
دکتر دهبکری فروتن و منصف است. او در گفتگویی هم رفتار خود و هم رفتار مهرجویی را ناسزاوار و حاصل عصبانیت معرفی میکند و در جواب به پرسش: «نباید به عنوان پزشک با احترام بیشتری صحبت می کردید؟» میگوید: «وقتی آقای مهرجویی به عنوان فردی هنرمند و پیشکسوت چنین صحبت هایی را انجام داد، احساس کردم تحت تاثیر چیزهای خارجی است. ناسزایی شنیدم و ناسزایی پاسخ دادم». +
اما به واکنش مهرجویی به دهبکری توجه فرمایید:
مهرجویی در آغاز سخن برعکس دکتر دهبکری که در پلاکارد خود او را «آقای مهرجویی» خطاب کرده بود، با پرهیز از ذکر نام او، به او اسمی “سرخپوستی” میدهد. یادداشت مهرجویی با این تحقیر شروع میشود: «در پاسخ به رفتار فرد پلاکارد به دست مقابل بیمارستان جم»! و در ادامه اهانتهای بیشتری نسبت به او روا میدارد: «آقای دکتر، سعى نکنید بیلیاقتی، بیکفایتى و بیمسئولیتی خود و برخی همکارانتان را زیر نقاب الفاظی نظیر صنعتی سنتی که فقط خودتان معنای آن را میدانید و احتمالا سخت گرفتارش هستید پنهان نمایید».
جملهای که دکتر دهبکری آن را روی پلاکارد خود نوشته بود آشکارا طنز/ و معترضانه بود. حرف او در عرصه عمومی به این معنی فهمیده نشد که مهرجویی اهل مواد مخدر یا بدتر از آن، اهل مصرف مخلوط صنعتی و سنتی است، بلکه به معنای کنایی حرف: یک چنین رفتار هنجارشکنانهای عادی نیست و از کسی سر میزند که مواد مخلوط مصرف کرده باشد. اما سخن مهرجویی زشت است. میگوید منظور از صنعتیسنتی برای او معلوم نیست، و فقط دهبکری معنی آن را میداند. مهرجویی عجیب نمیبیند که همین جمله را اینطور ادامه دهد: «و احتمالا سخت گرفتارش هستید»! گفتم عجیب، چون اگر نمیداند، پس دکتر دهبکری سخت گرفتار چیست؟
سخنان مهرجویی خالی از استعاره و کنایه است. او احتمال اعتیاد سخت دهبکری به مخلوط یادشده(!) را در عرصه افکار عمومی مطرح میکند. میگوید: «حیف از روپوش سفید پاکى که بر تن شماست». و در ادامه رفتار دکتر دهبکری را «دلقکبازی» مینامد. ...
حرف به درازا کشید، از موضوع دور شدیم. این پست را با سخن مستوره نصیری شروع کردیم که یادداشتی تحت عنوان «آقای دکتر، اخلاقت را درست کن!» منتشر کرده است. پاراگرافی را که در بحث ما حائز اهمیت است بخوانیم:
«اخلاق پزشکی اجازه نمیدهد که اطرافیان بیمار متوفی وقتی در حالت تاثر شدید، بر فرض توهینی هم به جامعه پزشکی کند، در حالت بغض و گریه کنترلش را از دست میدهد، خصوصا که شخصیتی مثل مهرجویی باشد، تاب نیاورد و مقابله به مثل کند در حد رفتارهای نامناسب رایج در فضای مجازی، گرفتن کاغذی به دست و توهین به فرد مقابل».
به متن ضایع و پر غلط مستوره نصیری کاری نداریم، اما منظور او را میفهمیم. میگوید در صورتی که اطرافیان بیمار متوفی کنترل خود را از دست داده، و به پزشک توهینی بکنند، اخلاق پزشکی اجازهی مقابله به مثل را به پزشک نمیدهد. او در این عبارت سخنان مهرجویی را توهین نمیداند (فرض که توهینی کرده باشد/ که نکرده است)، و برعکس واکنش دکتر دهبکری را توهین قلمداد میکند.
واضح است که وضعیت روحی کسی که عزیزی را از دست داده است، وضعیتی بحرانی است، و البته میتوانیم تصور کنیم که یک چنین کسی به پزشکی که او را مقصر مرگ عزیز خود میداند اهانت کند. اما چنین عملی بیبروبرگرد غیرقانونی، غیراخلاقی و ناشایست است، و احدالناسی نمیتواند پزشک مربوطه را اخلاقا موظف به تحمل و تابآوردن این اهانت کند.
اخلاق پزشکیای که مستوره نصیری از آن حرف میزند، جعلی و مندرآوردی ست. مخاطب بایدنبایدهای اخلاقی انسان است. ناسزاگفتن به دیگری، مستقل از اینکه او کیست غیر اخلاقی است. اما اخلاق مورد نظر مستوره نصیری طور دیگری حکم میکند: کسی که مورد اهانت قرارگرفته است «خصوصا» وقتی که توهینکننده فرضی(!) «شخصیتی مثل مهرجویی باشد» باید توهین او را تاب آورد. این حکم شامل حال من و شمای نوعی که افرادی بینام و معمولی هستیم نمیشود. نوعی آپارتاید اخلاقی حاصل ذهن نوکر/ و کلفتمنشان بالانگر که ارزیابی آنها از ارزش و ضدارزش، از حق و باطل، از زیبایی و زشتی، به شهرت، قدرت و جایگاه اجتماعی آدمها مشروط است.
بعد از پخش وسیع تصویر فرد «پلاکارد به دست مقابل بیمارستان جم» فرید عطارزاده (خبرنگار) سراغ او رفته است. این شاید یکی از ویژگیهای فرهنگی زشت ما باشد که هر هنرمند صاحب نام بالامقامی گذشته از دوستداران هنر، عدهای طرفدار اوباش هرزهگوی سگسیرت دارد که حق را همیشه، در هرصورت و در همهحال به ارباب خود میدهند و برای دفاع از “حق” به سخیفترین رفتارها دست میزنند. ببینید عطارزاده از وضعیت موجود در مطب دکتر دهبکری چه میگوید:
«هنوز مریضی به مطب نیامده است اما تلفن ها به صورت رگباری زنگ میخورد. افرادی که وقت ویزیت می خواهند و افرادی که شماره مطب این پزشک را در شبکههای اجتماعی پیدا کرده اند و به صورت مداوم در مورد عکس منتشر شده حرف می زنند. در برخی تماس ها کار به شدت بالا می گیرد و منشی در پاسخ به آنها می گوید خفه شو و تلفن را قطع می کند! ... یکی از مسئولان حراست بیمارستان جم نیز وارد مطب می شود و در کنار من می نشیند. ساعت حوالی ۱۷:۱۵ دقیقه است که تلفن او زنگ می خورد. گوشم را تیز می کنم. او به فرد پشت خط می گوید: «دکتر هنوز نیامده اما زنگ ها و فحش ها شروع شده است.» +
چرا باید این خانم منشی فحش بخورد؟
مسئول این وضعیت ناخوشایند هنجارشکنی علنی داریوش مهرجویی است که به نظر این نگارنده یک عذرخواهی به خانواده کیارستمی، به پزشکانی که به آنها اهانت کرده است از جمله به دکتر دهبکری و منشی او، به جامعه هنری و به علاقمندان آثار خود بدهکار است. شاید کسی فکر کند عذرخواهی مهرجویی به اعتبار و هنر او لطمه میزند. من با این دیدگاه مخالفم و فکر میکنم چنین کاری به اعتبار او میافزاید و باعث رشد، تعالی و تقویت جامعهی هنری میگردد.
همه چیزای خوب از بالا میاد (۱)