امیدوارم از خواندن عنوان این نوشته احساس پست و منزجرکنندهای به سراغ شما آمده باشد:) چرا که در این صورت انزجاری را که شنیدن این عبارت در من هم ایجاد میکند، میفهمید. شربت قند فارسی ما در اثر اینجور عبارتهای قدیمی متعلق به دوران گوسفندچرانی مسموم و ناگوارا میشود.
روزگاری برای حالیکردن این امر به یک گوسفندچران، که پدیدهی الف با پدیدهی ب ارتباط معناداری ندارد، اشاره به درجهی "ارتباط" گوز و شقیقه حتما به نظر مناسب میرسیده است، اما استفاده آن از سوی اهل قلم امروز، حال آدم را بد میکند.
حتما دیدهاید که یکی از هموطنان همعصر، خلاق و ناشناس ما، مسلح به هوش و رندی ایرانی (که احتمالا هم اینک به عنوان مغز فراری در دانشگاههای آمریکا یا کانادا ادبیات درس میدهد) یکتنه به یک رفرم فرهنگی بزرگ دست زده است.
منظورم شخصی است که برای اولین بار برای بیان سنتی بیارتباطی، بدیل "زیبا" و مدرنی خلق کرده است: گودرز و شقایق.
ظاهرا او نیز به خوبی انزجاری را که از آن حرف زدیم حس کرده و به چارهجویی برخاسته است. با خود اندیشیده است، چطور میشود این عبارت را طوری تغییر داد که برای "فرهیخته"های خجالتی که دوست ندارند پشت میکرفن، و در حین مباحث پیچیده فکری از «گوز و شقیقه» استفاده کنند، به طریقی قابل استفاده باشد. گودرز چه به صورت نوشته و چه از لحاظ صوتی «گوز» را در خود دارد. همینطور که شینها و قهای مکرر و ی پیش از قاف، به شباهت تصویریصوتی شقیقه و شقایق منجر شده است. به اینترتیب فرهیخته فرضی ما میتواند بدون اینکه کلمه گ... را به زبان فاخر خود بیاورد، با استفاده از «گودرز و شقایق» بدون مخدوش ساختن ادب پارسی، نامحسوس و بیخجالتدر اذهان فارسیزبانان فرهنگدوست بگوزد!
اما به نظر این نگارنده خلاقیت این قهرمان فرهنگی ناشناس، نه تنها اشکال را رفع نکرده است، بلکه به فرهنگ و اذهان(!) ما آسیب جدی رسانده/ و میرساند.
«گودرز نام پسر کشواد و پدر گیو است که هر سه در شاهنامه از پهلوانان بزرگ ایران محسوب میشوند. حال آنکه در اثر ابداع مورد بحث، نام بزرگی که میبایستی مورد احترام ما باشد، جانشین گوز شده است. و هیچ ایرانی فرهنگدوستی این هتاکی بیشرمانه نسبت به نیاکان را نمیپذیرد.
به نظر من همین یک فقره استدلال برای فهم خسارتی که این ابداع نسنجیده به فرهنگ ما زده/ و میزند زیادتر از کافیست، اما دلایل دیگری هم هست.
به عنوان مثال، قابل تصور است که کلیه اشخاصی که نام فامیل آنها گودرزی است، از رواج عبارت گودرز و شقایق به جای گوز و شقیقه خشنود نباشند. و چه بسا که بچههای آنها در مدرسه مورد آزارواذیت همکلاسیهای ظالم و بیرحمومروت خود قرارگیرند.
دیگر این که، الیگودرز نام شهر کوچکی در لرستان است. یعنی ناحیهای که روییدن شقایق در آن منطقا بسیار محتمل به نظر میرسد. چنانکه تحقیقات من نشان میدهد، شقایق از نظر گیاهشناسی همخانوادهی خشخاش است، و طوری که یکبار در خبرها شنیدهام مناطق کوهستانی لرستان برای کشت خشخاش مرغوب بسیار مناسب است! (البته بهتر میشد اگر یکی از دوستان ساکن الیگودرز عکسی از یک علفزار پر از شقایق از محل زندگی خود برای ما میفرستاد). منظور اینکه عبارت «گودرز و شقایق» حتی نمیتواند بیانکننده "بیارتباطی" باشد.
پس چکار کنیم؟
پیشنهاد من این است که کلا از به کار بردن هر دو صورت این عبارت پرهیز شود. همان «ربط معناداری ندارد»/ «شدیدا نامربوط است»/ «بیربط» است، و نظیر اینها به نظر این نگارنده کاملا کفایت میکند. (و البته گفتن ندارد که این پیشنهاد شامل کسانی که با گوسفندچرانها در - به قول هابرماس - «کنش ارتباطی» هستند نمیشود :).
روزگاری برای حالیکردن این امر به یک گوسفندچران، که پدیدهی الف با پدیدهی ب ارتباط معناداری ندارد، اشاره به درجهی "ارتباط" گوز و شقیقه حتما به نظر مناسب میرسیده است، اما استفاده آن از سوی اهل قلم امروز، حال آدم را بد میکند.
حتما دیدهاید که یکی از هموطنان همعصر، خلاق و ناشناس ما، مسلح به هوش و رندی ایرانی (که احتمالا هم اینک به عنوان مغز فراری در دانشگاههای آمریکا یا کانادا ادبیات درس میدهد) یکتنه به یک رفرم فرهنگی بزرگ دست زده است.
منظورم شخصی است که برای اولین بار برای بیان سنتی بیارتباطی، بدیل "زیبا" و مدرنی خلق کرده است: گودرز و شقایق.
ظاهرا او نیز به خوبی انزجاری را که از آن حرف زدیم حس کرده و به چارهجویی برخاسته است. با خود اندیشیده است، چطور میشود این عبارت را طوری تغییر داد که برای "فرهیخته"های خجالتی که دوست ندارند پشت میکرفن، و در حین مباحث پیچیده فکری از «گوز و شقیقه» استفاده کنند، به طریقی قابل استفاده باشد. گودرز چه به صورت نوشته و چه از لحاظ صوتی «گوز» را در خود دارد. همینطور که شینها و قهای مکرر و ی پیش از قاف، به شباهت تصویریصوتی شقیقه و شقایق منجر شده است. به اینترتیب فرهیخته فرضی ما میتواند بدون اینکه کلمه گ... را به زبان فاخر خود بیاورد، با استفاده از «گودرز و شقایق» بدون مخدوش ساختن ادب پارسی، نامحسوس و بیخجالتدر اذهان فارسیزبانان فرهنگدوست بگوزد!
اما به نظر این نگارنده خلاقیت این قهرمان فرهنگی ناشناس، نه تنها اشکال را رفع نکرده است، بلکه به فرهنگ و اذهان(!) ما آسیب جدی رسانده/ و میرساند.
«گودرز نام پسر کشواد و پدر گیو است که هر سه در شاهنامه از پهلوانان بزرگ ایران محسوب میشوند. حال آنکه در اثر ابداع مورد بحث، نام بزرگی که میبایستی مورد احترام ما باشد، جانشین گوز شده است. و هیچ ایرانی فرهنگدوستی این هتاکی بیشرمانه نسبت به نیاکان را نمیپذیرد.
به نظر من همین یک فقره استدلال برای فهم خسارتی که این ابداع نسنجیده به فرهنگ ما زده/ و میزند زیادتر از کافیست، اما دلایل دیگری هم هست.
به عنوان مثال، قابل تصور است که کلیه اشخاصی که نام فامیل آنها گودرزی است، از رواج عبارت گودرز و شقایق به جای گوز و شقیقه خشنود نباشند. و چه بسا که بچههای آنها در مدرسه مورد آزارواذیت همکلاسیهای ظالم و بیرحمومروت خود قرارگیرند.
دیگر این که، الیگودرز نام شهر کوچکی در لرستان است. یعنی ناحیهای که روییدن شقایق در آن منطقا بسیار محتمل به نظر میرسد. چنانکه تحقیقات من نشان میدهد، شقایق از نظر گیاهشناسی همخانوادهی خشخاش است، و طوری که یکبار در خبرها شنیدهام مناطق کوهستانی لرستان برای کشت خشخاش مرغوب بسیار مناسب است! (البته بهتر میشد اگر یکی از دوستان ساکن الیگودرز عکسی از یک علفزار پر از شقایق از محل زندگی خود برای ما میفرستاد). منظور اینکه عبارت «گودرز و شقایق» حتی نمیتواند بیانکننده "بیارتباطی" باشد.
پس چکار کنیم؟
پیشنهاد من این است که کلا از به کار بردن هر دو صورت این عبارت پرهیز شود. همان «ربط معناداری ندارد»/ «شدیدا نامربوط است»/ «بیربط» است، و نظیر اینها به نظر این نگارنده کاملا کفایت میکند. (و البته گفتن ندارد که این پیشنهاد شامل کسانی که با گوسفندچرانها در - به قول هابرماس - «کنش ارتباطی» هستند نمیشود :).
سلام مانی جان.به به.بعد از این همه مدت بی تعارف بگویم منتظر چیز دندان گیرتری بودیم.
پاسخحذفاز توصیه و نکته سنجی و دلسوزی شما هم برای شربت قند فارسی مان بسیار مشعوف شدیم. :)
سلام مروارید. اتفاقا قصد داشتم در مورد طرز تهیه مرغ با سیبزمینی تنوری بنویسم!
پاسخحذفبد و خوب داستان یک طرف، این که اولین باره اینو می شنوی یک طرف دیگه- که حقیقتاْ خیلی سنگینه! آفات زندگی درازمدت دور از وطن که میگن اینه ها!
پاسخحذفثبت این ترکیب دست کم به بیش از سی سال پیش برمی گرده، یعنی به ایام جهالت ما بالای چهلی ها و دروغ نگفته باشم به صورت آقای گودرزی و خانم شقایق. چرخی توی نت بزن، دستگیرت میشه جان برادر!
سلام س.ن.
پاسخحذفشنیده بودم، اولین باریاه که به ذهنم گیر کرد.
حالا امیدوارم آقای گودرزی و خانم شقایق این کامنت شما رو نبینن :)
با بخش گودرز وشقایق موافقم(یعنی در واقع مخالفم). اصولاً این مدل معادلسازی خیلی کارمعنیایه. انگار که طرف با خودش رودربایستی داره. به هر حال باید انتخاب کنی میخوای از این کلمات استفاده کی یا نه. اگر میخوای که خب خجالت نداره و اگرنمی خوای که دیگه این لوس بازیها یعنی چی؟ نگو دیگه. بجاش بگو«بی ربطه» یا هرچی. در واقع مثالهای این شکل از تو رودربایستی خود و جامعه موندن خیلی بیشتر از این حرفهاست و خیلی هم آزار دهندهست.
پاسخحذفدقیقا. همه چیز ارزش حفظ کردنو نداره. بعضی چیزها رو باید جارو کرد ریخت دور.
پاسخحذفیه آهنگی خوندن یه گروه "آکولاد"نامی به اسم مهندس...نمیدونم شنیدین یانه،من تا گوش کردم یاد شما افتادم:))
پاسخحذفاتفاقا منم همین چند روز پیش تو جمع بچه های ریاضی خونده یه نوع جدیدش رو دیدم:
پاسخحذففلانی گزاره ی گوز آنگاه شقیقه(گوز --> شقیقه) رو تشکیل داد!
سلام عرض شد.
پاسخحذفhttp://www.youtube.com/watch?v=W9mhsW5aWJM&feature=youtu.be
:)
سلام اپیزود۵ام
پاسخحذفنه نشنیدم. الان دنبالش میگردم :)
سلام ناشناس.
ممنون برای تام ویتس
پیدا کردم، و گذاشتمش توی گوگل پلاس!َ خوب بود.
پاسخحذف