ـ چشم.
میگم چشم، اما نه از رو چشمپاکی، بلکه چون عادت ندارم کسی رو به کاری مجبور کنم، و کلا جایی که پای مکنونات قلبی در کاره، اهل توافقات دوجانبهای هستم که به نفر سوم لطمه نزنه. نگاش نمیکنم. به خودم میگم، تنها نیست. با کسیاه. مثل بچهی آدم سرمو میندازم پایین. اصلا هم دلخور نیستم، برعکس، من از این آدمای صریح که همون اول کار حرفشونو میزنن خوشم میاد. خیال آدمو راحت میکنن.
ولی، همینطور که سربهزیر جلوپامو نگا میکنم، شروع میکنه با ناز و کرشمه و عشوه از خوشگلی خودش گفتن، «خوشگلمو خوشگلم، دلها گرفتارمه» و از علاقهش به اسب سفید و به اسبسواری حرف میزنه [یه لحظه یاد اونایی افتادم که میگن در حین اسبسواری اتفاق افتاده!]. آدمو گیج میکنن با این رفتارای متناقض. مغز آدمو از کار میندازن. قر میاد، دل میبره، میگه خیلی خواستنیام، اما تو نخواه! فقط بگو: «به به! چه تیکه نایسی!». فقط برام دست بزن! [این یه نوع سادومازوخیسم وطنی نیست؟] هیچ میفهمید منظورش از این حرفا چیه؟ اگه تو یار مهندس کجکلاخان هستی، دیگه «خوشگلمو خوشگلم، دلها گرفتارمه» یعنی چی؟ به من چه که اسب سفید دوست داری، چه لزومی داره برا منی که همین یهدیقه پیش هشدار دادی ابرو بهت کج نکنم، قسم بخوری که گیسوهات بلنده والا، چینوچینو کمنده والا؟ اینا موضوعات ویژه بین خودتو کجکلاهخانه! به من چه؟
ـ از نوک پا تا به سر ... عشوه فراوون دارم ...
ـ ارزونی کج کلاخان.
راهمو میکشم میرم. با خودم میگم: شاید از ایناییاه که مثل سوئدیا جنسیت براشون حلاه و پارتنرش ناراحت نمیشه ببینه داره برا یکی دیگه عشوه میاید، یا باهاش یه کم لاس میزنه. ... بعید نیست اینطوری باشه ... حتما همینطوریه ...
ولی خب، شایدم همه اینا یه نوع تبلیغات تجاریاه. شاید طرز کلاهسرگذاشتن پارتنرش، دلیل شغلی داره.
میگم چشم، اما نه از رو چشمپاکی، بلکه چون عادت ندارم کسی رو به کاری مجبور کنم، و کلا جایی که پای مکنونات قلبی در کاره، اهل توافقات دوجانبهای هستم که به نفر سوم لطمه نزنه. نگاش نمیکنم. به خودم میگم، تنها نیست. با کسیاه. مثل بچهی آدم سرمو میندازم پایین. اصلا هم دلخور نیستم، برعکس، من از این آدمای صریح که همون اول کار حرفشونو میزنن خوشم میاد. خیال آدمو راحت میکنن.
ولی، همینطور که سربهزیر جلوپامو نگا میکنم، شروع میکنه با ناز و کرشمه و عشوه از خوشگلی خودش گفتن، «خوشگلمو خوشگلم، دلها گرفتارمه» و از علاقهش به اسب سفید و به اسبسواری حرف میزنه [یه لحظه یاد اونایی افتادم که میگن در حین اسبسواری اتفاق افتاده!]. آدمو گیج میکنن با این رفتارای متناقض. مغز آدمو از کار میندازن. قر میاد، دل میبره، میگه خیلی خواستنیام، اما تو نخواه! فقط بگو: «به به! چه تیکه نایسی!». فقط برام دست بزن! [این یه نوع سادومازوخیسم وطنی نیست؟] هیچ میفهمید منظورش از این حرفا چیه؟ اگه تو یار مهندس کجکلاخان هستی، دیگه «خوشگلمو خوشگلم، دلها گرفتارمه» یعنی چی؟ به من چه که اسب سفید دوست داری، چه لزومی داره برا منی که همین یهدیقه پیش هشدار دادی ابرو بهت کج نکنم، قسم بخوری که گیسوهات بلنده والا، چینوچینو کمنده والا؟ اینا موضوعات ویژه بین خودتو کجکلاهخانه! به من چه؟
ـ از نوک پا تا به سر ... عشوه فراوون دارم ...
ـ ارزونی کج کلاخان.
راهمو میکشم میرم. با خودم میگم: شاید از ایناییاه که مثل سوئدیا جنسیت براشون حلاه و پارتنرش ناراحت نمیشه ببینه داره برا یکی دیگه عشوه میاید، یا باهاش یه کم لاس میزنه. ... بعید نیست اینطوری باشه ... حتما همینطوریه ...
ولی خب، شایدم همه اینا یه نوع تبلیغات تجاریاه. شاید طرز کلاهسرگذاشتن پارتنرش، دلیل شغلی داره.
اول خواستم بگم مانی جان آخه اینم شد سوژه؟
پاسخحذفبعد فک کردم بالاخره این خانم چی داره میگه واقعا؟
میدونی چیه؟خانمه به کج کلا خان وفاداره اما از توجه تو هم خوشش میاد.وگرنه از همون اول ابرو که کج می کردی نادیده می گرفت.تو فان داستانی و اون همه تعریف از خود دلبری نیست .نشون دادن چیزی هست که تو دستت بهش نمیرسه اما خانم میدونه که تو هم می بینیشون هم تصورشون می کنی. :)ادامه به رخ کشیدن ابرو کج کردنی هست که به مذاق خانم خوش اومده. :)
حالا خدایی این شد سوژه؟
مرسی برای ترجمه. اتفاقا سوژه خوبی اه :) چون توی واقعیت هم شاهد این نوع رفتار و ذهنیت عجیب هستیم، که نوع اکستریم ش اینه:«تا لب چشمه میبره/ تشنه برمیگردونه». اگه در این رفتار چندوچون کنید، می بینید که مسئله خیلی عمیق تر از اونیه که به چشم میاد :)
پاسخحذفسلام
پاسخحذفراستش در عوالم کودکی که این ترانه به گوشم می خورد همیشه فکر می کردم خواننده منظورش از "ابرو کج کردن" اخم کردن باشد و خلاصه قضیه نوعی تهدید از مدل : "با من در نیافت؛ داداشم قهرمان کونگ فو است" باشد....
این تفسیر (؟!) در ذهن من همینطوری بود تا این آخری که نوشته ی شما را خواندم و می بینم تفسیر شما با متن (ادامه ی ترانه) بیشتر همخوان است ... ولی خوب هنوز هم فکر می کنم ابرو کج کردن به تنهایی بیشتر معنی اخم کردن می دهد تا چشمک زدن :)
سلام ایرج
پاسخحذفمن که هنوزم درست نمی دونم اینجا معنی ابروکج کردن چیه :) ولی چیزی که محسوسه اینه که به طریقی به «خواستن» ربط داره!
خواهش می کنم کمی در مورد خودت بنویس. وبلاگت رو از بلاگ اسپات که فیلتره تغییر بده. دستی به سر و روش بکش. یه فونت زیباتر.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفپیشنهاد سومی بد نیست :) مثلا چه فونتی؟
kojayi chera neminevisi?
پاسخحذفالان وقت نوشتن نیست. اتفاقای این روزا خیلی مهم، و گیجکنندهاند بخصوص وقتی آدم از پشت پلاستیک بهشون نگاه کنه.
پاسخحذفمردم جوگیر شدن میخوان برن رای بدن باز.چرا هیشکی هیچی نمیگه؟
پاسخحذفFekr konamalan dige bayad benevisi: daran ray dadan be Rohani ro tabligh mikonan!
پاسخحذفیک موج (مروارید):
پاسخحذفسلام.کوشی؟نمیگی من منتظر به روزشدن وبلاگم.بیا یه حرفی بزن برادر.این همه اتفاق این همه خبر.
http://blog.malakut.org/archives/2013/06/post_2311.shtml
پاسخحذفبرای رفع گیجی از وقایع این روزا
سلام. شما چهار سال پیش، قبل از انتخابات، یه مطلب نوشته بودید که اشاره داشت به دوران اصلاحات و اینکه اون زمان چهقدر انگیزه و انرژی داشتید و همش بیرون از خونه بودید و اینا. میشه لینکش رو بهم بدید؟ هرچی گشتم پیدا نکردم.
پاسخحذفسلام.یک موج ( مروارید) هستم.خوب هستید؟انتخابات هم تموم شد و نیومدین یه پست بذارید.کجایید؟ما منتظرتونیم ها!
پاسخحذفماني جان
پاسخحذفنميخواي پست جديد بذاري؟
كلامونو گرو ميذاريم. جان من پست جديد بذار.
هر وقت ميام اين پست توي ذوقم ميزنه.
تقصير خودته. گاهي تخت گاز ميري و هر روز يه پست ميذاري.
نذار ينجا كپك بزنه . احتياج به لايروبي داره :)
خلاصه كه منتظريم
د بجنب
د يالا
مخلص/يه دوست
سلام ناشناس (خب یه اسم برا خودتون انتخاب کنید. اینجا همه ناشناس ن!)
پاسخحذفپوزش برای تأخیر!
نمی دونم مردم چطوری جوگیر شدن. منم که اینجا جوگیر نشده بودم، رفتم رأی دادم. شما رأی ندادید؟
------------------
سلام مروارید. به تعمیر احتیاج داشتم! می بخشید دیر شد. ممنون که سرزدید.
-----------------
سلام رویا. ممنون بابت لینک.
-----------------
سلام حامد:
این لینک:
http://4divari-mani2.blogspot.co.at/2012/03/blog-post.html
---------------
سلام دوست
به روغن سوزی افتاده بودم :)
الان تعمیرات تموم شده، دوباره در خدمتم.
سلام.خودتون تعمیر لازم داشتین یا وبلاگ؟خوبید؟
پاسخحذفناشناس هم همون من بودم.البته اون یکی که راجع به جوگیری حرف زده نا اون دو تای دیگه. :) چیزی که باهاش وبلاگتون رو خوندم ازم نپرسید کی هستم همین جوری خودش زد ناشناس.منم تو عمل انجام شده قرار گرفتم!
روحم شاد شد اومدینا!
نه.من رای ندادم.حالا هم خوشحالم.جدی.حالا بحثش مفصله.اگه پست خاص گذاشتین نظر خاص میذاریم.مجبورم امضا بزنم.اینم اسمم رو نمی پرسه.
مروارید آزادی (یک موج)
مانی ب این سریال سلام آقای وزیر رو دیدید؟ اگه تلویزیون ایران میبینید 4 بار در روز شبکه تماشا نشونش میده !
پاسخحذفسلام مروارید. منم رأی دادم و از این کار خودم راضیام. اتفاقا این روزها در فکر یک "پست خاص"م!
پاسخحذفسلام تراب. نه تلوزیون ایران رو نمیبینم.
پاسخحذفسلام، مدتهاست به روز نکردهاید. جای نوشتههایتان خالی است...
پاسخحذفسلام حمید. ممنونم که اینجا سرمیزنید. یه کم گیر کردم. باید برا خودم اولویت تعیین کنم، و این کار سختیاه.
پاسخحذف