۱۶ بهمن ۱۳۸۹

وقایع مصر در یک رسانه آلمانی زبان

ترجمه از «بیلدتسایتونگ» آلمان:
قاهره: در روزهای اول تظاهرات ما شاهد حضور خانواده‌ها بودیم. مادران و مردانی که کودکان خود را روی شانه حمل می‌کردند. این تجمعات در بهترین لحظات خود مانند «جشن مردمی آزادی» به نظر می‌رسیدند.

اما از چهارشنبه‌شب خیابان‌های قاهره به تصرف اراذل درآمد. پنج نفر به ضرب گلوله کشته٬ و هزاران نفر احتمالا زخمی شدند. اتومبیل‌ها در آتش٬ صدها کوکتل‌مولوتف٬ سنگربندی٬ میله‌های آهنی ...
دیروز عصر با مها سلطانی مادر دوفرزند صحبت کردیم: «دنبال یکی از پسرهایم می‌گردم. می‌گویند جایی در یک بیمارستان است. نمی‌توانم تصور کنم که مصری علیه مصری بجنگد. ما آزادی می‌خواستیم و حالا با یکدیگر می‌جنگیم».
ما در خیابان‌ها آدم‌هایی دیدیم غیر از آن‌هایی که روزهای پیش در خیابان بودند. در صف انقلاب دیگر زن‌ها و سالمندان حضور نداشتند٬ بلکه تقریبا فقط مردان جوان دیده می‌شدند. مردانی مهاجم و آماده‌ی اعمال خشونت. آن‌ها به‌جای پلاکات و شعارهای پارچه‌ای با خود گونی‌هایی پر از سنگ حمل می‌کردند. در صف طرفداران مبارک مردهایی با چهره‌های خشن٬ چاقو٬ میله‌آهنی و کوکتل‌مولوتف. کتک‌زن‌های حرفه‌ای که در گروه‌های کوچک که در خیابان گشت می‌زدند تا تظاهرات‌کنندگان را شکار کنند. همین‌طور خبرنگاران را. یک خبرنگار سوئدی ظاهرا ربوده شده است. خبرنگاران کانال‌های رسمی آلمان ARD و ZDF مجبور شدند به سفارت آلمان پناه ببرند.
تانک‌ها می‌کوشند دوطرف را از هم جدا نگه‌ دارند.
«ما می‌خواهیم مصر همین‌طور که هست باقی بماند». این جمله را یکی از طرفداران مبارک به ما می‌گوید٬ و ادامه می‌دهد: «این تظاهرات‌کننده‌ها می‌خواهند در کشور ما شورش به پا کنند».

ما خود را قلبا در کنار تظاهرات‌کنندگان حس می‌کنیم. در کنار انسان‌هایی که خواهان آزادی هستند٬ و برای کتک‌زدن از کسی مزد نگرفته‌اند. اما ما این‌جا صحنه‌هایی از خشونت دیده‌ایم که علاقه به آن‌ها را برای ما مشکل می‌کند.
جمعیت هیجان‌زده اراذل عربده می‌کشد: «بزن بکشش!». منظور آن‌ها شخصی است که جوان‌ها او را گرفته‌اند. به او مظنون هستند که مأمورمخفی پلیس است. مرد زیر ضربه‌های مشت و میله آهنی فریاد می‌زند: «من پلیس نیستم٬ من با شما هستم»! همان‌جا بیهوش می‌شود. او را به دفتر یک آژانس مسافرتی در میدان تحریر منتقل می‌برند٬ طناب‌پیچ و بازجویی می‌کنند. واقعا پلیس نیست. در حالی که از او خون می‌رود و با چشم‌های متورم آزادش می‌کنند. گریه می‌کند. شانس آورده است که هنوز زنده است.
یکی از تظاهرات‌کنندگان می‌گوید: «ما فقط سعی می‌کنیم از خودمان در مقابل پلیس مخفی محافظت کنیم». مصطفی امیر٬ یکی دیگر از آن‌ها می‌گوید: «ما یکی از قدیمی‌ترین فرهنگ‌های جهان هستیم٬ معلوم نیست ما را چه شده است».
آدم نمی‌تواند برای آزادی مبارزه کند و همزمان دست به «قضاء لنشیه» بزند [خود جای قاضی بنشیند].
حسنی مبارک دیروز در مصاحبه‌ای با فرستنده آمریکایی ABC آمادگی کلی خود را برای استعفا پذیرفت٬ و گفت: «اما اگر من امروز کنار بروم شورش سراسر مصر را می‌گیرد» و ادامه داد: «برای من آن‌چه که آدم‌ها می‌گویند مهم نیست. برای من مصر با اهمیت است».

*
این مقاله را از «بیلدتسایتونگ» آلمان ترجمه کردم. بیلدتسایتونگ متعلق به کنسرن رسانه‌ای قدرتمند «اشپرینگر» است. اشپرینگر صاحب چندین رسانه است و هم در عرصه رسانه‌ای آلمان و هم در برخی از دیگر کشورهای اروپایی حضور دارد. تعهد به پشتیبانی از حقوق ملت اسرائیل یکی از شروط استخدام در این کنسرن است.