سازگارا این تصور را اشاعه میدهد که امروز پس از گذشت چندماه جنبش از کودکی درآمده و به جوانی نیرومند تبدیل شده است. این حرف به نظر من از پایه و اساس بیراه است. بیان چنین سخنانی موجب تقویت جنبش سبز نمیگردد. سرعت با ماهیت جنبشهای اجتماعی در تضاد است. اگر معیار سازگارا را در مورد جنبش محیط زیست در کشورهای غربی به کار ببریم٬ این جنبش امروزه پیرمردی از کار افتاده و رو به موت است. تشبیه مناسب برای جنبش سبز٬ تشبیه آن به یک جوانه است. جوانهای بر شاخههای درخت مشروطه٬ و دنبالهی طبیعی آزادی و عدالتخواهی گذشتهگان ما. جوانهای ظریف٬ آسیبپذیر و حساس که از هزارطرف مورد تهدید است و رشد مطلوب آن٬ حداکثر توجه٬ مسئولیت و محافظت علاقهمندان به سرنوشت جامعه را میطلبد. و مگر "واقعه"ای با اهمیتتر ازشکلگیریی سرنوشت خود میشناسیم؟ سازگارا در ۲۶تیر۸۸ تقریبا یک ماه بعد از انتخابات میگوید:
«نکته دیگه اینه که جنبش الان کاملاً متولد شده، بچه ایست که هویت داره، ... عکس داره، شهید داره، رنگ داره، شعار داره، رئیس جمهور داره، کاملاً دنیا می شناستش، ابعاد یک جنبش تمام عیار رو داره و متولد شده. حالا باید رشد بکنه٬ بزرگ بشه، ما باید بتونیم سربازگیری کنیم».
[برای کسانی که به موضوع زبان و ذهنیت علاقهمند هستند این جملهی آخری جالب است٬ زیرا به جای «سربازگیری کنیم» میتوان از عبارات «یارگیری کنیم»٬ « نیرو جذب کنیم» و امثالهم نیز استفاده کرد].
سازگارا شش ماه بعد (۲۴ دیماه۸۸) تصویر دیگری از این «کودک» به ما میدهد:
«جنبش الان دارد نوجوان شیطان و پرقدرتی می شود و در حرکتهای قبلی هم نشان داده که درست مثل یک مشت زن قوی و ورزیده و بافکر تن خودش را گرم نگه می دارد ... پایش را در خیابان می گذارد و مثل یک مشت زن که با یک گوریل در رینگ قرار دارد یک ضربه کاری می زند. دیده ایم که بعد از هر حرکت میلیونی و قدرت نمایی عمومی ... این گوریل گیج و گیج تر می شود و مطمئن باشید یک روز با صورت به زمین می خورد. بچه ها از همین حالا دارند می گویند که در ۲۲ بهمن ضربه کاری را خواهند زد».
کدام دایه طفل ششماهه را به جنگ گوریل فرستاد؟
جنبش سبزی که در ذهن سازگارا وجود دارد٬ دارای یک «مرحلهی نهایی» است٬ مرحلهای که جنبش در آن «ضربهی نهایی» را خواهد زد. حال آنکه جنبش سبز به عنوان جنبشی اصلاحگرایانه و مسالمتآمیز روندی باز به روی آینده است و «مرحلهی نهایی» ندارد. در طی و (زندگی کردن) این روند است که ارزشهای متناسب با زندگی امروز٬ معیارهای نو و باورهای نورس با گذر از عرصهی حرف به بخشی از زندگی خصوصی و اجتماعی شهروندان تبدیل میشود. موسوی میگوید ما برای اصلاح به میدان آمدهایم نه برای کسب قدرت٬ اما عجلهی سازگارا برای اینکه بتواند در آیندهای نزدیک٬ هرچه نزدیکتر بهتر٬ اعلام کند که اینک جنبش سبز به رشد و قوتی رسیده است که قدرت را تسخیر کند٬ نشاندهندهی استراتژی متفاوت او است. یکی از تفاوتهای این استراتژی٬ مسئلهی اعمال خشونت است. استراتژی سازگارا با وجود تأکید بر بیخشونتی٬ الزاما نمیتواند خشونت را نفی کرده آن را نامشروع بنامد.
پیامبر مبارزهی بیخشونت سازگارا٬ جین شارپ٬ در نوشتهی خود از این نقطه حرکت میکند که گروه کوچکی از نظامیان یک کشور از راه کودتا قدرت را به دست گرفتهاند. اتکای قدرت آنها نه به حامیان٬ بلکه به نیروهای مسلح است که در سطح شهرها مستقر شدهاند. حامیان٬ اگر وجود داشته باشند اقلیت کوچکی را تشکیل میدهند. پیروزی بر کودتا به معنی نفی و براندازی رژیم کودتاست. هدف از طرح ضدکودتا در درجهی اول سازماندهی مردم علیه آن است. رویکرد «بیخشونتی» در این مبارزه٬ ویژگی اخلاقی ندارد٬ بلکه تاکتیکی است که از طریق آن میشود مردمانی را که از کشتهشدن میترسند٬ به میدان آورد. [اگر میخواهید «مبارزهی بیخشونت» مدل جینشارپی را بفهمید٬ یک «خوزه آرکادیو»ی فرضی را تصور کنید که در کشورش کودتا شده است و او در اثر تبلیغ مبارزهی بیخشونت به ترس خود فایق آمده و به صفوف مبارزان پیوسته است٬ غافل از اینکه جین شارپ کشته شدن او را برای مبارزه «کمک بزرگی» میداند که صفوف جنبش را تقویت میکند٬ به حیثیت کودتاگران در سطح بینالمللی آسیب میرساند وغیره (ج. شارپ٬ ضدکودتا٬ ص ۲۱]. هدف از حرکت ضدکودتا اصلاح اجتماعی و سیاسی نیست٬ هدف٬ حذف کودتا و قدرت کودتایی است. و در «مرحله نهایی»٬ حذف یک نیروی نظامی تا دندان مسلح با سلام و صلوات میسر نیست.
در ذهن سازگارا نیروهای جنبش سبز به طرز شتابناکی افزیش یافته است. در واقعیتی که او از جامعهی ما ترسیم می کند اکثریت مطلق و یکپارچه مردم ایران در مقابل اقلیتی کودتاگر صف کشیدهاند. او در روز عاشورا (۱۵ دیماه) ادعا میکند که ملت ایران «یکپارچه» به دنیا نشان داد که حکومت را نمیخواهد. آیا واقعیت جامعهی ایران این ادعا را تصدیق میکند؟من شخصا به صحت تصویری که میرحسین موسوی از واقعیت ارایه میکند اعتماد بیشتری دارم:
«آنچه بسیار مفید است همان اول این گفتگو به آن اشاره کنم آن است که در سال ۵۷ همه مردم یکپارچه در صحنه انقلاب بودند. این وحدت در صفوف آنقدر عمیق بود که حتی پادگان های نظامی را در بر گرفت. عکس ادای احترام همافران و افسران نیروی هوایی در۱۹ بهمن ۱۳۵۷ به حضرت امام به عنوان یک سند تاریخی از این نظر اهمیت فوق العاده ای دارد. در روز های منتهی به پیروزی انقلاب ما دو گروه اقلیت و اکثریت در خیابان ها نداشتیم، بلکه به دلیل آنکه حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی ریشه های مشروعیت بخش خود را به طور کامل در آن سال ها از دست داده بود حتی در پادگان ها هم زیر پایش خالی شده بود».
اما برای محسن سازگارا جنبش با قدمهای بلند در حال رسیدن به مرحلهی نهایی است و از آنجایی که این مرحله الزاما با خشونت همراه است٬ او سعی میکند٬ هم برای «اکثریت» مورد ادعای خود٬ و هم برای توجیه خشونت مشروعیت بسازد. در یکی از پستهای پیش نوشتم که با تأمل در روند ماجرایی که سازگارا برای ما تعریف میکند میبینیم٬ واقعیت کار دیگری ندارد جز اینکه پیدرپی نظرات او را تأیید کند. اینبار وظیفهی صدور این تأییدیه را عدهای ناشناس متشکل از دونفر یا بیشتر٬ به عهده گرفتهاند که خود را «پژوهشگران مستقل» مینامند.
پژوهشگران مستقل به یک نظرسنجی دست زدهاند که در آن پنج پرسش طرح شده است٬ و سازگارا نتایج آن را روز اول بهمن رونمایی میکند:
سؤال یکم:
سازگارا توضیح میدهد:
تنها ۸ درصد مردم گفته اند دولت و حکومت فعلی در مجموع خوب است و نیاز به تغییر ندارد. یعنی آن میلیون ها نفری که می گویند فقط هشت درصد مردمند. ۱۳ درصد برکناری دولت احمدی نژاد را ولی در چهارچوب نظام، راه حل میدانند. ۳ درصد می گویند آقای خامنه ای و آقای احمدی نژاد باید با هم برکنار شوند. اما اکثریت بزرگ ۷۶ درصدی تغییر کل نظام و همه پرسی از مردم برای انتخاب نوع حکومت را راه حل می دانند»
اگر چهار روز بعد (۵ بهمن) از سازگارا میشنوید که ما «اکثریت مطلق ۹۲ درصدی کشوردرطیفهای مختلف هستیم که این دولت کودتاچی را نمی خواهیم. این حرکت در ۲۲بهمن حرکت تعیین کننده خواهد شد ... اگرچه بعضی صاحب نظرها صحبت ازاین می کنند که حرکت مردم در۲۲ بهمن ممکن است که اصولا کارحکومت را تمام بکند»/ یا میبینید در ۱۳ بهمن میگوید طرفداران حکومت «چهارشنبه شب ۲۲بهمن می خواهند ساعت ۹ شب اللهاکبر بگویند٬ جنبش حسب معمول خودش از ده شب که اللهاکبر خودشو بگه معلوم میشه که این ۸درصد حداکثر مدافعین حکومت کجا هستند و ۹۲درصد مخالفین کجا هستند»٬ او این عدد ۹۲ را از همین جدول آورده است.
نکتهی قابل توجه در این نمودار این است که در آن جنبش اصلاحگرایانه سبز اقلیتی حداکثر ۱۶درصدی٬ و طرفداران نظرات سازگارا اکثریتی ۷۶درصدی را تشکیل میدهند.
سؤال دوم:
از زبان سازگارا:
«۲۲درصد مردم گفتهاند اين مسئله فعلاً اتفاق نخواهد افتاد،
۲۵درصد مردم گفتهاند به صورت مرحلهبندی يعنی ابتدا رفتن دولت احمدی نژاد وبعد تشکيل دولت موقت مثلاً توسط آقای موسوی و مرحله سوم رفراندم روی قانون اساسی انجام میشود٬
۱۹درصد مردم گفتهاند تغییر نظام يکباره و بدون مرحله بندی انجام خواهد شد و
۳۴درصد گفتهاند معلوم نيست و بستگی به روش عمل حکومت و ساير عوامل دارد ... این سوال به روشنی نشان ميدهد که حرکت ما و جنبش چگونه در بين مردم انتظاراتی را بوجود آورده و چه توقعی درمیان مردم هست».
حرکت و جنبش ما چه انتظاراتی را به وجود آورده و چه توقعی را نزد مردم برانگیخته است؟ طبق این نمودارنظر ۷۸درصد مردم این است که نظام تغییر خواهد کرد. سازگارا تلویحا میگوید٬ تغییر نظام توقع و انتظار اکثریت مردم است.
سؤال سوم:
۲۲درصد مردم گفتهاند که این اتفاق نخواهد افتاد.
[باقی٬ یعنی ۷۸ درصد تغییر نظام را محتوم دانسته٬ تنها نظرات مختلفی در مورد بهترین طریق تغییر نظام دارند. از جمله:]
به نظر ۲۷درصد مردم روش مرحلهبندی بهترین روش است.
به نظر۴۳ درصد مردم بهتر است که این کار یکباره و بدون مرحلهبندی انجام شود.
۸درصد مردم گفتهاند نمیدانند این کار چگونه صورت میگیرد.
سؤال چهارم:
۱۱ درصد: اصلا تغییر نخواهد کرد.
۱۷ درصد: با مبارزات بیخشونت تا به انتها این کار انجام خواهد شد.
۵۲ درصد: با مبارزات بیخشونت این کار پیش خواهد رفت٬ اما در انتها٬ در فاز نهایی با خشونت همراه خواهد شد.
۲۰ درصد مردم هم میگویند مبارزه با خشونت از هم اکنون!
طبق این نمودار دوباره جنبش اصلاحگرایانه سبز که مبارزهی مسالمتآمیز را دنبال میکند٬ در اقلیت محض (۱۷درصدی) قرارمیگیرد٬ در حالی که ۷۲ درصد مانعی برای اعمال خشونت نمیبینند.
سؤال پنجم:
۱۴ درصد گفتهاند بله
۲۶ درصد گفتهاند نه٬ خشونت نیست٬ اما حرکت مردم را تضعیف میکند
۳۹درصد گفتهاند نه خشونت نیست٬ اما این کار حرکت مردم را تقویت میکند
۲۱ درصد گفتهاند نه خشونت نیست٬ به هر صورت لازم است
به عبارت دیگر ۸۶درصد مردم ایران خشونت علیه لباسشخصیها و مأموران را در راهپیمایی٬ خشونت نمیدانند.
۴بهمن:
سازگارا نتایج نظرسنجی را اینگونه جمعبندی میکند:
«این نظرسنجی به ما نشون میده٬ ... نتیجهی مهمی که ازش میشه گرفت این است که برسر اینکه ساختار نظام باید تغییر بکنه٬ این چهارچوب٬ این قانون اساسی کارآمدی نداره٬ ما خیلی خوب یک اکثریت بزرگ مملکت رو داریم. اما سر این که چگونه مبارزات بیخشونت به مرحله نهایی خواهد رسید٬ به نظر بیشتر از اینها باید کار بشه٬ توضیح داده بشه چرا که عقاید در اینجا کمی متفاوته».
کمی نه٬ خیلی. در پست قبلی شاهد نظرات موسوی٬ جرس و شیرین عبادی در مورد پرهیز از خشونت بودیم. در طی یکی دوروز گذشته اشخاص٬ سازمانها٬ جماعتها و نیروهای داخل کشور نیز نظرات خود را در مورد راهپیمایی ۲۲ بهمن و پرهیز از خشونت منتشر کردهاند. اما محسن سازگارا در روزهای بعد با توسل به نتایج نظرسنجی "علمی" و اتکا به اکثریت بزرگی که ظاهرا مانند او فکر میکنند و به کارگیری خشونت را مشروع میدانند٬ جنبش را برای روز ۲۲ بهمن آماده میکند: ۷ بهمن:
«در مورد اینکه ... آیا در ۲۲ بهمن ما می توانیم آکسیون نهایی را انجام بدهیم؟ چون بعدش هم تعطیل است بمانیم در خیابان و مراکز قدرت حکومت را بگیریم، فتح کنیم و کارشان را تمام کنیم، روزهای بعد صحبت می کنیم، وامکانش را با همدیگر بررسی می کنیم».
۱۳ بهمن
اگر به هر دلیلی خطری داشته باشه اونوقت باز تاکتیکی که همه بلدیم پخش شدن در سطح شهر و تمام شهردر اختیار ماست با تمام نقاط حساسش از دادستانی انقلاب وزارت کشورودر شهرستانها استانداری ها تا رادیو تلیویزیون وبیت رهبری در تهران و هرچی نقطه حساس هم که در شهر هست حکومت باید که اونوقت بترسه اگر که بخواد در مسیرهای راهپیمایی خشونت ورزی بکنه و بچه ها پخش بشن در سطح شهر اونوقت باید همه اون نیرویی رو که زور زده در میدون آزادی جمع کرده پخش کنه بره از مراکز حساسش محافظت بکنه.
۱۴ بهمن
یکی از اعمالی که محسن سازگارا از آن به عنوان «یکی از کارهای جدی ما در ۲۲ بهمن» یاد میکند٬ آزادسازی زندانیان توسط شرکتکنندگان در راهپیمایی این روز است. تا بتوانیم «پس از مراسم راهپیمایی فرزندان ملت را از زندانها در بیاوریم و به خانوادههایشان برگردانیم».
میبینیم که پس از واقعیتی که «نظرسنجی» بالا در اختیار محسن سازگارا قرارمیدهد٬ مبارزهی بیخشونت مورد نظر او که تا چند روز پیش روی بیخشونتی تأکید میورزید و فقط دفاع از خود را مشروع معرفی میکرد٬ وارد فاز جدیدی میشود. محسن سازگارا خوب میداند و من فکرمیکنم «بچههای» محسن سازگارا اگر هنوز نفهمیدهاند٬ باید امروز این را بفهمند که با دستبند سبز به مچ بستن نمیشود رادیوتلوزیون٬ بیت رهبری٬ دادستانی انقلاب یا زندان اوین را تسخیر کرد. برای این کار تفنگ لازم است.
۱۵ بهمن
سازگارا سوارهنظام جنبش سبز خود را هم به خیابانها فرامیخواند:«آوردن اتومبیل و حضور در خیابانها با اتومبیل ... بخصوص در تهران ... قرار بر این است که در انتهای راهپیمایی ۲۲ بهمن جمعیت به سمت زندان اوین و نقاط حساس دیگه حرکت کنه٬ بنابر این کسانی که اتومبیل بیارند و سوارهنظام باشند خیلی خوب می توانند با ایجاد ترافیک مسیر جابجایی سرکوبگران را ببندند».
در اینجا بایستی نکاتی را در مورد «نظرسنجی» سازگارا بنویسم٬ که فاقد وجاهت علمی است و استفاده از آن برای من از نظر اخلاقی خطا و از نظر سیاسی مترادف با شارلاتانیسم محض است. پس: ادامه دارد ... ادامه اینجا: نظرسنجی پژوهشگران مستقل
۴ فوریه ۲۰۱۰
ُ