۰۹ دی ۱۳۸۸

حادثه­سازی هدف­مند

 نوشته زیر ترجمه مصاحبه­ ی یکی دیگر از فعالین جنبش صلح اسرائیل «روون مسکوویتس» (Reuven Moskovitz) با رادیوی «دویچلندفونک» (آلمان) است.
از آن­جایی که مسکوویتس آلمانی­زبان نیست و مصاحبه در واقع درج گفتار ایشان است، خواننده این جا و آن­جا به نکات نامفهومی برمی­خورد. مفهوم «هدف­مند» در ادبیات جنبش صلح اسرائیل به صورت کنایه به کار برده می­شود. «هدفمند» طعنه­ به اعمال دولت اسرائیل است که به قتل رساندن سران فلسطینی را «قتل هدفمند» نامگذاری کرده است. (مصاحبه­کننده «فریدبرت ماورر»).
                             
                           
                                           Bild: Arbeiterfotografie
   

روون مسکوویتس یکی دیگر از روشنفکران اسرائیل است که در جنبش صلح فعالیت می­کند. مسکوویتس حمله نظامی اسرائیل به لبنان را مورد انتقاد قرار می­دهد و آن را «حادثه­سازی هدفمند» می­نامد. وی اسرائیل را به اعمال سیاستی متهم می­کند که نابودکننده است.
ماورر:
اسرائیل از «دفاع» سخن می­گوید. دولت لبنان خود را قربانی این هجوم می­بیند. برای مردم این در هرصورت یک فاجعه است. مردم در شمال اسرائیل دوباره از ترس راکت­های حزب­الله راهی پناه­گاه­های زیرزمینی شده­اند. بیشترین قربانیان از غیرنظامیان در خود لبنان هستند. دیشب انفجار یک راکت اسرائیلی در کنار یک بیمارستان مردم را وحشتزده کرد. در خاور میانه ترس از یک جنگ جدید جان­می­گیرد. چگونه می­توان جلوی آن را گرفت؟ ... در آن­سوی خط تلفن به روون مسکوویتس سلام می­کنم. وی از اعضای جنبش صلح اسرائیل است که در سال ٢٠٠٣ جایزه صلح آخن را دریافت کرد و هم اینک در آلمان به سر می­برد. صبح بخیر!

مسکوویتس: صبح بخیر.
ماورر: اکثریت هموطنان شما در اسرائیل با این حمله نظامی، چه در نوار غزه و چه در لبنان موافق است. شما با آن مخالف هستید، چرا؟
- اکثریت بزرگ آلمانی­ها هم کاری را که هیتلر کرد پذیرفتند. و آدم­ همیشه پیش از این­که بهای ... بی معیاری را بپردازد جنگ، قدرت و پیروزی را هیجان­انگیز می­یابد و در این میان بی­گناهان بهای این جنون را می­پردازند.

- دولت اسرائیل می­گوید: ما از کشور خود دفاع می­کنیم، ما از نوار غزه خارج شدیم، ما جنوب لبنان را ترک کردیم و به جای قدردانی راکت­های حزب­الله را دریافت می­کنیم. نظرتان درباره این استدلال چیست؟

- چنان­چه ناسیونال­سوسیالیسم و هولوکاست یک جنایت عظیم بود، بایستی صمیمانه بگویم که سیاست اسرائیل یک دروغ عظیم است. مقامات دولتی مردم را می­ترسانند، و از گذشته وحشتناک و از آسیب­پذیری ما استفاده ابزاری می­کنند. اما امروز اساسا رفتار ما قابل دفاع نیست. جنگ دفاعی خیلی وقت است که فراموش شده است. ما سیاستی هجومانه­ای را اعمال می­کنیم که ما را به نابودی می­کشاند.

- شما خود از بازماندگان هولوکاست هستید، متولد ١٩٢٨ که در سال ١٩٤٧ به اسرائیل رفته­اید. دلیل این مقایسه سخت­گیرانه با ناسیونال­سوسیالیسم چیست؟

- ساختارهای فکری مشابه هستند. این الزاما نبایستی با ناسیونال­سوسیالیسم مرتبط باشد. مثلا ما به عنوان سوسیالست آغاز کردیم و سوسیالیست­های ما هرروز بیشتر ناسیونالیست شدند. و امروز در کشور ما ناسیونالیسم حق تقدم دارد و از خصوصیات فاشیسم این است که مشکلات را با خشونت حل می­کند. می­دانم که آلمانی­هااین حرف­ها را نمی­پسندند. در اسرائیل هم از این حرف­ها خوششان نمی­آید، ما ادای زخم­خورده­ها را درمی­آوریم. اما اساسا این ماجرایی است که در جریان است. سیاست اسرائیل زبان دیگری را نمی­شناسد. سیاست دولتی اسرائیل زبانی جز زبان خشونت نمی­شناسد. فقط خشونت. و کسی که سعی می­کند مشکلات را با خشونت حل کند، خشونت ایجاد می­کند.

- اما این برای طرف دیگر ماجرا هم معتبر نیست؟

- بله، بدیهی است. تصورم این است که طرف دیگر آرزو دارد با ما همین کاری را بکند که ما امروز با آنان می­کنیم. اما این حرف به این معنی نیست که ... من گمان می­کنم که آن­ها باعث بدبختی بزرگی در حق خود شدند اگر که فکر کرده­اند که می­توان اسرائیل را به آسانی به دریا ریخت و نابود کرد. اما تفاوتی در اصل قضیه نمی­کند که بیشتر از پنجاه سال - الان من این­جا نامه هانا آرنت را دارم که درسال ١٩٥٥ نوشته شده است. او همان­موقع هم از آلمانیزه شدن سیاست اسرائیل سخن می­گوید. همان­موقع از ترس انسان­ها از جنگ می­نویسد  و ازاین­که اغلب (علی­رغم ترس از جنگ) در شیپور جنگ می­دمند. این سخن هانا آرنت است از سال ١٩٥٥. و این یک واقعیت است. متأسفم. من آدم میانه­رویی هستم، رادیکال نیستم و صلح­دوستم. تلاش من این است که از طریف صلح مشکلات را حل کنم. اما مرا تندرو می­دانند، زیرا به خود جرأت بیان این حقایق را می­دهم.
٣٢ سال پیش نیز برای نشان­دادن نقطه­اشتراک بین تاریخ آلمان و تاریخ یهود به آلمان آمدم. نام کتابی که نوشته­ام این است: «آلمانی­ها و یهودیان بین قدرت اندیشه و عجز خشونت». در آلمان هم روزگاری رویکرد به قدرت اندیشه بود و ما گوته، موزارت، لسینگ و همه آن بزرگان را داشتیم. سپس رویکرد به قدرت پیش آمد که به سقوط آلمان انجامید.

- با عرض معذرت، صدراعظم آلمان وقتی که میزبان جرج بوش بود جانب اسرائیل را گرفت، و اعلام کرد که «اسرائیل از خود دفاع می­کند، حمله را حزب­الله آغازیده است». شما از آلمانی­ها چه توقعی دارید؟

- خوب چه­کار کنم؟ ... مفهومی وجود دارد به این مصمون: «شکست تمدن». می­خواهم بگویم: دنیایی که آن­چه را در کشور ما در حال رخ­دادن است تحمل می­کند و این واکنش شدید در مقابل این عمل [اسارت سربازان اسرائیلی] که درواقع تکرار اعمال خود ماست. ربوده شدن ١٦ شیخ­ها و اشخاص دیگر در آلمان که در زندان­های مختلف بودند ... رفتار ما مجاز است، چون ما همیشه قربانی هستیم! اما وقتی آن­ها ...، من مخالف آدم­ربایی، جنگ و خشونت هستم. ولی در این موقعیت­ها نباید ... در واقع این اشخاص با یک واقعه جزئی یک جنگ وحشتناک راه بیاندازند. همیشه ماجراهای مقدماتی وجود دارند. و خانم مرکل. من برای ایشان احترام زیادی قائل بودم، اما برایش اشک ریختم، زیرا او خود تحت «دیوار» زندگی کرده است و وقتی به آزادی رسید برای او خوشحال شدم. اما امروز کسی را که عراق را به آتش کشید در آغوش می­گیرد، و چند ماه پیش اولمرت، کسی که این آتش را راه انداخته است، او را بغل کرد.
این یک نوع «به آتش کشیدن هدفمند» است، واکنش متناسب با ربوده شدن یک یا دو سرباز نیست.

- در اسرائیل و جاهای دیگر چنین استدلال می­کنند که حالا که ما نوار غزه و جنوب لبنان را ترک کرده­ایم فلسطینی­ها حماس را سرکار می­آورند. آیا شما از فلسطینی­ها هم مأیوس شده­اید؟

- پرسش شما را نفهمیدم.

- آیا شما به خاطر این­که فلسطینی­ها حماس را انتخاب کردند از فلسطینی­ها مأیوس شدید؟

- بله، این ماجرا طولانی است و ما نمی­توانیم در چنددقیقه ... اغلب فلسطینی­ها حماس را انتخاب نکردند و البته که حماس دشمن ما است، و آدم معمولا فقط با «دشمن» صلح می­کند. کسی که صلح می­خواهد بایستی آمادگی گفتگو با دشمنان را داشته باشد. و وقتی کسی می­گوید: «ما با دشمنان گفتگو نمی­کنیم»، به این معنی است که «ما صلح نمی­خواهیم».

- شما خودتان ...

- این ماجرای غم­انگیزی است. ما باید با هرکس که حاضر است وجود مسالمت­آمیز دو دولت اسرائیل و فلسطین را کنارهم بپذیرد حرف بزنیم.
- شما خودتان از مدت­ها پیش در جهت «زندگی مسالمت­آمیز» و صلح  تلاش می­کنید. به گمانم در سال­های٥٠ بین تل­آویو و اورشلیم یک «دهکده صلح» بنیان­گذاری کرده­اید به نام Neve Shalom

- نه، در سال­های ٧٠

- ... در سال­های ٧٠. در این دهکده اسرائیلی­ها و فلسطینی­ها با هم زندگی می­کردند، امروز وضع این زندگی مشترک چطور است؟

- رو به راه است. همین­که در یک چنین موقعیت پرتنشی به یکدیگر سنگ نمی­پرانند ...، با هم کار می­کنند و یهودی­ها برای دهکده «نوشالوم» کدخدای فلسطینی انتخاب می­کنند و و و. حتی یک قائده­ای هست که نوعی «تبعیض مثبت» منظورم «تبعیض متناسب». این دهکده یک الگوی امیدوارانه است. اما بدیهی است که در موقعیت­های جنگی این الگوها مثل یک قطره آب روی سنگ داغ است. نمی­شود ... قضیه باید به کمک راه حل سیاسی درست شود. و باید بگویم، من این دنیای به اصطلاح متمدن و دمکراتیک را که با سکوت اجازه می­دهد این اتفاق­ها بیافتد محکوم می­کنم. این جنگ بر علیه ترور نیست. این جنگی برعلیه یک ملت است. و به این طریق وجود جریحه­دارترین قوم تاریخ یعنی وجود قوم یهود را به خطر می­اندازند. باید بگویم، در آلمان بایستی خیلی پیشترها فریاد مردم درمی­آمد. اما آلمان خود را در پس «احساس گناه» خود مخفی می­کند و عاقبت این رفتار برای ما هم وحشتناک است. این را باید فهمید که گاه دوستی اغراق­آمیز از دشمنی خطرناک­تر است. در برابر دشمن آدم از خودش حفاظت می­کند، با این­جور دوستان نمی­دانم باید چکار کرد.
 [از آرشیو ۴دیواری قدیمی/ تیر۸۵]

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر