۰۲ مهر ۱۳۹۲

ادامه مشاهدات پلاسی

پست قبلی در مورد فعالیت زنها در کامنتدانیهای گوگلپلاس، آنهم در صفحات نسبتا محدودی که من مشاهده کردهام، بود، نه در مورد «زن» به طور کلی و در عرصهی اجتماع. کوشندگان هم در اجتماع و هم در وب هستند.
گذشته از این سؤتفاهم، از منظرهای گوناگون نقدهایی به این نوشته شد که هیچکدام وارد نیست(!) حتی مؤید آن است.
- به کسی چه مربوطه ما زنا تو چاردیواری خودمون چیکار میکنیم
با اینکه این ادعا پیش از این‌که نقد باشد، بیشتر حمله با «میلبافتنی»ست(!) اما لازم است یادآوری شود که اینجا شبکهی اجتماعی است و مطلبی که عمومی نشر و بازنشر میشود، به عموم ربط دارد. نقطه.
[این حرف را باید تکرار کرد، چون خیلیها این را نمیدانند]

- خیلی جانبدارانه 
راستش منظور این دوستان را نمیفهمم. یعنی من در این نوشته جانب مردها را گرفتهام؟ چطور میشود فراخوان برای مشارکت بیشتر زنان، جانبداری از مردان باشد؟
- باز جایی عرصه باز شد تا زنان را موجوداتی سطحینگر نشان دهند
این نوشته همانطور که بالاتر اشاره شد، در باره عدهای از زنان پلاس بود. و الا نیم نگاه به نوشتهجات مردها در همین شبکه نشان میدهد که سطحینگری اگر به عدالت بین مردها و زنهای پلاس تقسیم نشده باشد، قطعا به سود مردان میچربد. دلایل زیادی دارد، ولی یکی این است که «ما» مردها اجازه داریم لودگی کنیم، حرفهای سطحی بزنیم، مثل قهرمان فیلم طعم گیلاس از دوران سربازی مهمل ببافیم، عکس اتوموبیل یا زن لخت بازنشر کنیم، و بیخیال باشیم. چون لازم نیست برای «سهم» خود مثل شما نگران باشیم. (از حال ما خواسته باشید، ملالی نیست جز دوری شما! - از نامه یک مهندس) همجنسان ما به تعداد کافی در عرصهی واقعیت حضور دارند و مواظب سهم ما هستند. ساختارهای موجود «سهم» آن‌ها را گارانتی میکند! حفظ کردن، راحت‌تر از ایجاد تغییر است. همه چیز، از قانون و تفنگ، تا رسانهها و نانوایی دست آن‌هاست. به نظر من آندسته از زنان که اغلب این قابلیت را دارند که در بحثها مشارکت کنند، نباید بگذارند کامنتدانی هم دست آن‌ها باشد!
اگر پست قبلی یک بیانیه فمینیستی از نوع فمینیسم چهاراسبه(!) نبود، ولی جانب آن‌چنان مردانه هم نداشت. و در صورتی که یکی از زنهای اهل بحثومجادله در مقالهای زنها را به فعالیت و صرف انرژی بیشتر فرامیخواند و به آنها گوشزد میکرد که اگر تغییری میخواهید، باید تقلای بیشتری کنید»، کسی مخالفتی نمیکرد. اگر میگفت، از گندهگوییهای مردانهای که در کامنتدانیها میبینید نترسید (ما همه با هم هستیم!). اگر میگفت، به جای لایک زدن زیر مطلب مهندس، حرف خودتان را بزنید، چون اینجا کسی جز شما، شما را نمایندگی نمیکند، پذیرفتنی میبود.
فردی در گوگلپلاس در نقد پست قبلی مینویسد: مردها بیجنبهاند «خیلی جاها حرف دارم بزنم اما نمیزنم». بعد، تعریف می‌کند، هنگامی که کامنتی مینویسد، مردها میآیند و «با یک سوال های چپن در قیچی  یک ریالی آنچنان میپیچوننت که جواب هم دارد اما پشیمون میشوی از کامنتت».
این نقد نیست، این تکمیل‌کننده حرف من است. مناسباتی که در آن کس یا کسانی نتوانند حرف بزنند، ناهنجار است. باید دید چه دلایلی در کار است و چطور میشود تغییر ایجاد کرد. و بخشی از این کار به عهده خود زنهاست. آزادی در جامعه آنطور که میخواهیم نیست، اما شبکه امکان کافی در اختیار آنان میگذارد. جایی که شخصی از بیان حرفی که فکر میکند درست است پشیمان میشود، با سرکوب مواجهایم. عدهای توانستهاند در کامنتدانی یک شعبه «وزارت ارشاد» دایر کنند، که جلوی حرفهایی را که نمیخواهند بشنوند، میگیرد! 
و من معتقدم باید، و میشود این مناسبات را به نفع همه به هم زد. پست قبلی در واقع از امثال این دوستی که در مواجه با «مردهای کم‌جنبه» جازده است، میخواهد، با وجود دشواری، میدان را ترک نکنند، و اگر سهم میخواهند باید پیه تحمل این سختی را به تن بمالند. (همچین حرف عجیبی هم نیست).
امروز کسی که حرف دارد باید حرف خود را بزند. دیگر کسی وقت و حوصلهی این را ندارد که سکوت «معنادار» بانوی شرقی چشمآهویی مژه سهسانتی را معنا کند(!). نه اینکه کسی با چشمهای آهویی براق خدایناکرده مخالفتی داشته باشد. چطور چنین چیزی ممکن است؟ اما صاحبان اینچشمها برای اینکه بتوانند امروز جای درخور خود را داشته باشند، به چیزهایی بیشتر از چشمهای غمگین شرقی نیاز دارند. 

(موزیک متن: سکوتم از رضایت نیست، دلم اهل شکایت نیست!).

۲ نظر:

  1. فکر می‌کنم این «حرف نزدن به خاطر/از ترس واکنش مردها» خیلی نکته مهمیه؛ ضمن اینکه اون تصور قدیمیِ «بهتر فهمیدن مردها» هنوز ته ذهن خیلی‌ها وجود داره وخودش رو به‌ویژه وقتی نشون می‌ده که بحث‌ها ظاهر تخصصی‌تری پیدا می‌کنن. شاید یه جور رفلکسه، البته رفلکس درست نیست چون این اگه تبدیل به آگاهی بشه، دیگه نادیده گرفته می‌شه.
    اما جز این، مورد دیگه‌ای که بیشتر توجه من رو جلب کرده اینه که خیلی کم می بینم زن‌ها خودشون شروع کننده یه بحث، به‌ویژه بحث‌های تخصصی باشن. من تو مباحث مربوط به هنر، که خب رشتمه وبیشتر بهش احاطه دارم، این رو زیاد می‌بینم. مثلاً خیلی کم می‌بینم اثری رو از منظر تاریخی و یا تکنیکی نگاه و نقد کنن(البته بخش تاریخی بین زن‌ها ومردها مشترکه)
    فکر می‌کنم این قضیه، درسته که خودش معلول چیز دیگه‌ایه، اما می‌تونه یکی ازدلایل همون مورد اول هم باشه. حالا شاید من هم بعداً چیزی در این رابطه نوشتم.

    پاسخحذف
  2. سلام
    درست می‌گید. من هم شبیه شما فکر می‌کنم. در کامنت پس قبل اشاره‌ای داشتید به این‌که زن‌ها تا وقتی سواد چیزی رو ندارن درباره‌ش حرف نمی‌زنن یا کمتر حرف می‌زنن/ و این آرزو که «چقدر خوب و ای کاش مردها هم فرصت داشته باشن این رو یاد بگیرن».
    من نمی‌دونم دلیل این خصوصیت چی‌اه، ولی هم تجربه خودم، هم گفتگو با کسانی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنن، حرف شما رو تصدیق می‌کنه. یکی از این اساتید می‌گفت: بین دختران دانشجو تعداد افرادی که قابلیت گوش کردن و سؤال دقیق پرسیدن دارن زیادتره. آشنایی دارم که در ایران برای مدیران سمینار میذاره. می‌گفت، مردها اصلا گوش نمی‌کنند و دایما در حال مچ‌گیری از من به سر می‌برند :)) در حالی که خانم‌ها واقعا دنبال دانستن بیشتر هستند و بهترین پرسش‌ها رو طرح می‌کنند ... هیچ تردیدی در قابلیت زن‌های امروز نیست. و فکر می‌کنم، با کمی تلاش می‌شه اون واکنش رفلکسی مورد اشاره شما رو کم/ بی‌اثر کرد.
    مشاهده این‌که زن‌ها کمتر شروع‌کننده بحث هستند، به نظرم دقیق‌اه.
    کسی که موضوعات رو انتخاب و طرح می‌کنه، در موضع قدرت‌اه.
    حتما بنویسید.

    پاسخحذف