۰۳ شهریور ۱۳۹۰

بلندگوهای بزرگ/ بلندگوهای کوچک

از استراوس کان رفع اتهام شد. به من باشد٬ می‌گویم٬ گور پدر استراوس کان٬ و می‌روم پی کارم. زمانی که بازداشت او در صدر اخبار رسانه‌ها بود٬ چیزهایی در مورد او خواندم که اگر آن‌ها را این‌جا با جزئیات تعریف کنم٬ ممکن  است خواندن آن‌ها روزه دوستان دین‌دار ۴دیواری را باطل کند :). کوتاه اگر بگویم: او از جنس یکی از همین آدم‌های قدرتمند٬ معمولا دزد٬ کثیف و متجاوز است که می‌شناسیم. همین الان هم که در این پرونده از او رفع اتهام شده است٬ پرونده‌ی دیگری در فرانسه انتظار او را می‌کشد. یک خانم فرانسوی جوان به نام تریستان بانو٬ که رمان‌نویس هم هست ادعا کرده است که استراوس کان قصد تجاوز به او را داشته است. [البته این‌‌جا هم رعایت احتیاط واجب است. مشکل این است که این جماعت نویسنده هم زیاد قابل اعتماد نیستند. هیچ بعید نیست او٬ حال که اسم‌ش سر زبان‌ها افتاده است٬ همین داستان «تجاوز مردی قدرتمند به یک زن جوان نویسنده» را به صورت رمان بنویسد (در این صورت حتی ممکن است رمان او به فارسی ترجمه شود!). مونیکا لوینسکی سکرتر کاخ سفید الگوی خوبی برای اوست. او از فروش کتابی که در باره کثافت‌کاری  مشترک خود و بیل کلینتون در کاخ سفید نوشت میلیونر شد].

این حالا مقدمه بود مثلا. می‌خواستم چیز دیگری بگویم. یادم هست٬ و شما هم شاید یادتان باشد که زمانی که استراوس کان دستگیر شد٬ در رسانه‌ها جنجال بزرگی به راه افتاد. در یک سو شبکه‌های رسانه‌های بزرگ بودند. مرد قدرتمندی به دستور قوه قضا به خاطر شکایت یک زن خدمتکار هتل در فرودگاه دستگیر می‌شود. مأموران پلیس را دیدیم که رئیس صندوق بین‌المللی پول را کت بسته و با خفت همراه خود می‌بردند. پست٬ مقام و اعتبار او در عرض چند ساعت٬ پیش از این که دادگاهی اتهام وارده به او را اثبات کند نیست و نابود شد.
در سوی دیگر خرده‌رسانه‌هایی بودند متشکل از رسانه‌های کوچک٬ وبسایت‌ها و وبلاگ‌های مختلف که اضافه بر واگذاری خبر٬ می‌گفتند: وقتی که در رده‌های بالای قدرت جابه‌جایی اتفاق می‌افتد٬ باید نسبت به اخباری که از تراست‌های رسانه‌ای در جهان منتشر می‌شود٬ احتیاط کرد. می‌گفتند: به شهادت تاریخ بسیاری از وقایعی که در سطوح بالای قدرت اتفاق می‌افتند٬ اتفاقی نیستند. می‌گفتند: باید کمی بیشتر به سیاستی که رئیس سرنگون‌ شده صندوق بین‌المللی پول دنبال می‌کرده است٬ به اظهارات و اقدامات او توجه کرد. می‌گفتند: ممکن است این شخص در این مورد خاص بی‌گناه باشد و این ماجرا «دام»ی باشد که سر راه او گسترده اند. می‌گفتند: این‌جور تله‌گذاری در عرصه قدرت همیشه وجود داشته است و وجود خواهد داشت.
بعد٬ واکنش بعضی از دوستان گودر چطور بود؟ این دوستان با شنیدن صدای این «خرده‌رسانه»ها٬ انگار که شخصا در اتاق هتلی که استراوس کان در آن به خدمتکار مذکور تجاوز کرده است حضور داشته اند٬ چماق «توهم توطئه» را بالا می‌بردند و عملا به دفاع از رسانه‌های قدرت برمی‌خاستند [یک یادداشت‌هایی جمع کرده‌ام در جواب به این سؤال که چرا خیلی‌ها این‌طور نوکر قدرت هستند و چنان چشم/ گوش به دهان قدرت نشسته‌اند که انگار قرار است از این تریبون حقیقت‌های ناب بشنوند؟ این اعتماد مؤمنانه به صداهای از همه بلندتر٬ از کجا می‌آید؟]
فعلا از استرواس کان رفع اتهام شده است. یعنی دادگاه اظهارات خدمتکار هتل را فاقد حقیقت یافته است. اما این هنوز به این معنی نیست که این ماجرا را «تله»‌ای بدانیم که سر راه رئیس صندوق بین‌المللی پول کار گذاشته شده بود. یعنی٬ این امکان را هم باید در نظر گرفت که خانم خدمتکار هتل این نقشه را «سرخود» و به تنهایی کشیده باشد٬ بی این‌که متوجه باشد که عمل او به جابه‌جایی قدرت در یکی از قدرتمندترین نهادهای بین‌المللی منجر خواهد شد٬ و او با این عمل در حیات سیاسی کشور فرانسه دخالت خواهد کرد* (پیش از این ماجرا به استراوس کان به عنوان رقیب سارکوزی در انتخابات ریاست‌جمهوری آتی فرانسه نگریسته می‌شد).
با این مقدمه بلند می‌خواستم بگویم٬ بد نیست آدم بخشی از توجه خود را به رسانه‌های خرد اختصاص بدهد٬ زیرا قدرت بلندگوهای بزرگ دلیلی بر حقانیت آن‌ها نیست.

* بدشانسی او این بود که مانند مونیکا لوینسکی برای ادعای خود سند محکمی نداشت. شاید یادتان باشد٬ در ماجرای مونیکا لوینسکی کارشناسان پلیس توانستند نشان دهند که لکه‌های روی یقه پیراهن زنانه‌ای که او در اختیار آن‌ها گذاشته بود٬ اسپرم‌های رئیس جمهور وقت ایالات متحده بیل کلینتون است. (سند هم بود سندهای قدیم! :)