داییجانها را به اندازه کافی میشناسیم. عدهای مفنگی مفلوک که از درک واقعیتهای اجتماعی درماندهاند و توانایی دخالت و تأثیر در تعیین سرنوشت جامعه را در خود نمیبینند. و عموجانها : که معتقدند قدرتی شهره به جنایت٬ غارت و چپاول سه قاره٬ تعیین سیاست خارجی خود را در مورد یکی از مهمترین کشورهای واقعشده در بااهمیتترین منطقهی جهان٬ به عهدهی فرنجان٬ صنمجان٬ سیاوشجان و پونهجان گذاشته است.
سلام...
پاسخ دادنحذفبالاخره آدرس وبلاگتون رو درست کردم روی وبلاگم. ممنون که بهم خبر دادین.
سلام نفیسه خانم. ممنون
پاسخ دادنحذفبا منظورت موافقم. منتها نكته اى هست: منافع اين قدرت جنايتكار و غارتگر چپاولگر در حال حاضر با منافع ما همراستا شده. همين
پاسخ دادنحذفعجب!
پاسخ دادنحذفسلام
پاسخ دادنحذفيك نكته اي كه درباره ي اصطلاح "دائي جان ناپلئون" توجه مرا جلب مي كند اين است كه آن را نه درباره ي خود بزرگ بيني متوهم؛ بلكه درباره ي اعتقاد به دخالت زيانبار اجنبي در سرنوشت ما (گيرم گاه با اغراقهايي از حد بيرون) به كار مي برند. در حالي كه كتاب دائي جان ناپلئون هر پيامي داشته باشد؛ اين يكي را نمي تواند داشته باشد. آن رمان در چه فضايي مي گذرد؟! كشوري تحت اشغال نظامي بيگانه!
سلام ایرج
پاسخ دادنحذفیک تعبیر آشنای این اعتقاد زیاد هم فقدان باور به توانایی های خویش در امر تغییرات اجتماعی ست٬ که حتما شما هم میشناسیدش.