۰۹ بهمن ۱۳۸۸

مبارزه‌ی بی‌خشونت خشونت‌آمیز

در ابتدا سازگارا از مبارزات «بی‌خشونت» آغاز کرد و مکررا روی بی‌خشونتی تأکید می‌کرد. اولین باری که از این رویکرد خارج شد زمانی بود که به تهدید لباس شخصی‌ها پرداخت (۳ دی). به آن‌ها اخطار کرد که جان و خون آن‌ها در صورت دراز کردن دست تعدی و تجاوز به زن و بچه‌ی مردم٬ پای خود آن‌هاست. پس از این تهدید بود که من متوجه شدم قرائت او از «مبارزه بی‌خشونت» با آن‌چه که من فکر می‌کنم قرائت جنبش سبز از مبارزه‌ی بی‌خشونت است فرق می‌کند.

مبارزه‌ی بی‌خشونت برای جنبش سبز یک «پز» تبلیغاتی نیست. یک راه‌کار دستیابی به اصلاح و صلح اجتماعی‌ست. مبتنی بر یک ارزش امروزی‌ست. یکی از اهداف انتخاب راه مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز شکست اخلاقی حامیان قدرت خودکامه است. در واقع تفاوت و نقطه‌ی مورد مناقشه و جدال جنبش سبز با صاحبان قدرت٬ موضوع استفاده از ابزار و مشروعیت آن‌هاست. جنبش سبز خواهان ایجاد مناسباتی است که اعضای جامعه٬ اقلیت‌ها و گروه‌های گوناگون اجتماعی بتوانند بدون به‌کاربستن خشونت اختلافات٬ ناسازگاری‌ها٬ تضاد منافع٬ خواست‌ها و سلایق خود را حل کنند. قدرت حاکمه و اقشاری که از آن حمایت می‌کنند نه دشمنان٬ بلکه بخشی از جامعه‌ی ما هستند. جنبش سبز اختلافات٬ تضاد منافع٬ خواست‌ها و سلایق را نفی نمی‌کند. به مخالفان نمی‌گوید٬ خواست‌ها٬ نگرش و سلایق شما یک‌سره ناموجه و باطل است و باید در مقابل خواست‌ها٬ نگرش و سلیقه‌ی «ما»­ به کلی کنار برود. بلکه می‌گوید٬ صرف همه‌ی ما در این است که به جای این‌که «تفنگ» بین ما حرف بزند٬ سازوکارهایی بسازیم که از طریق آن‌ها بتوانیم این اختلافات را که مشایعت‌کننده دایمی هر جامعه‌ی در حال تغییر و امروزی است٬ حل کنیم. جنبش سبز از این راه می‌رود٬ زیرا نفی اعمال خشونت به منزله‌ی ابزار حل بحران و معضل اجتماعی از نظر عقلایی راه درستی است. چنین جنبشی نمی‌تواند از قهر برای دست‌یابی به مقاصد و مناسبات مورد نظر خود استفاده کند. افزون بر این٬ نفی خشونت و راه مبارزه بی‌خشونت متکی بر بینشی اخلاقی است. کانون وجاهت این بینش باوری است که جان و کرامت شهروندان را والاترین گوهری می‌داند که جامعه نسبت به آن مسئول و موظف به حفظ آن است.

این «تهدید» که مزدوران بدانند در صورت درازکردن دست تعدی و تجاوز به زن و بچه‌ی مردم٬ خون‌شان پای خودشان است٬ دعوت به اعمال خشونت است. «زن و بچه»ها که معمولا قربانیان خشونت‌ هستند و از عهده‌ی دفاع از خود برنمی‌آیند٬ پس دفاع از آنان را بایستی عده‌ای به عهده‌ بگیرند. جایی خواندم که فردی به حق این خطر را در سخن سازگارا دیده بود که «غیرت» چریکی را درعده‌ای جوان خام بیدار کند. از طرفی باید توجه داشت که این پیام زمانی انتشار یافت که جنبش روز عاشورا را در مقابل خود داشت. روزی که کوره‌ی احساسات داغ است. در پنجم دی (تاسوعا) سازگارا از مخاطبان خود خواهش می‌کند که «شعارهایی نظیر "یزید کارش تمومه" را فراموش نکنید». خواهشی که «بچه‌های» او آن را برآورده ساختند. (به شعار دوقلوی این شعار توجه کنید: «این ماه ماه خونه یزید سرنگونه»).

در این‌جا مجال پرداختن به این نیست که جنبش سبز اگر می‌خواهد جنبشی متعلق به امروز باشد٬ نمی‌تواند از این‌گونه قرینه‌سازی‌های تاریخی استفاده کند. ابزار و وسایل جنش سبز در این جدال در همه‌ی جبهه‌ها با اسلحه‌های طرف مقابل متفاوت است. باید متفاوت باشد. از اینشتاین نقل می‌کنند که مشکلات را نمی‌توان با طرزفکری که خود آن‌ها را تولید کرده‌ است٬ حل کرد. اما این بحثی دیگر است.

سازگارا روزهای بعد سعی می‌کند "لغزش" خود را از راه مبارزه  بی‌خشونت رفع و رجوع کند (لغزش را در گیومه قرار دادم٬ زیرا با گذشت زمان دریافتم که به آن نمی‌شود گفت لغزش. و این‌که نظرات او بر اساس «قرائت» دیگری از مبارزه‌ی بی‌خشونت است). او برای این کار مسئله‌ی مشروعیت «دفاع از خود» را مطرح می‌کند که «هم به لحاظ عقلی هم به لحاظ دینی هم به لحاظ انسانی برای هر کسی محفوظ است». روشن است که دفاع مشروع در جای خود موضوعی‌ست درست و منطقی٬ اما طرح آن در چهارچوب مبارزه‌ی بی‌خشونتی که ذکر آن بالاتر آمد اگر تحمیق نباشد٬ خطا است.
در ادبیات جنبش بی‌خشونت٬ رفتار در مقابل خشونت٬ دفاع خشونت‌آمیز نیست٬ حفاظت است. در این درگیری اجتماعی فردی که خود را به اصل مبارزه‌ی بی‌خشونت پایبند می‌داند موظف است به عنوان کسی که خشونت را به عنوان وسیله‌ای برای حل اختلاف و مشکل بین انسان‌ها مردود می‌داند٬ خود و در صورت امکان «دیگری» را حفظ کند. یعنی از موقعیت‌ها و رفتارهایی که بالقوه نطفه‌ی خشونت را در خود دارند٬ دوری جوید. به هیچ عنوان این موقعیت را برای «دیگری» به وجود نیاورد که به اعمال خشونت بپردازد. این «دیگری» هم می‌تواند یکی از مزدوران چاقوکش باشد (بهترین "دفاع" فرار است) یا یکی از همراهان جنبش سبز که در بحبوحه‌ی احساسات داغ و در واکنش عاطفی به خشونت و خونریزی فجیعی که سرکوب‌گران به وجود آورده‌اند٬ به سوی اعمال خشونت رانده می‌شود.

سازگارا روز بعد از عاشورا می‌‌گوید رژیم اراذل و اوباش مزدور را در روز تاسوعا به جان «زن‌ و بچه» مردم انداخت «به هوای این که مردم می ترسند و دیگربیرون نمی آیند. اما کاری که مردم کردند این بود که درمقابل این اوباش ایستادند ونشان دادند که به دیسیپلین مبارزات بی خشونت پایبندند٬ اما حق دفاع مشروع ازخودشان را دارند».

من نمی‌دانم که مردم (یا «بچه‌ها»ی سازگارا) در روز عاشورا چه کار کردند٬ احیانا به زدوخورد با لباس‌شخصی‌ها دست زده‌اند. در این‌جا باید تأکید کرد که قصد ما داوری در مورد رفتار این هم‌راهان نیست. هر آدمی این را می‌فهمد که در قلب پرحادثه‌ی حوادث٬ فرد یا افرادی پس از تحمل ماه‌ها خشونت عریان و خونریزی کنترل خویش را از دست داده و به خشونت دست بزنند. این قابل فهم است و ما این را می‌فهمیم و در این دعوا البته که بی‌بروبرگرد طرف چنین فردی را می‌گیریم. دل ما با اوست. دشواری و حساسیت مبارزه‌ی بی‌خشونت دقیقا همین‌جاست که پایه‌گذاران اصلی و همین‌طور پی‌روان آن کسانی هستند که از وضعیت غیرانسانی موجود زخم خورده‌اند و متضرر گشته‌اند. توقع عدم توسل به خشونت از چنین انسان‌هایی توقعی ماورای انسانی‌ست. از انسان زخم‌خورده می‌خواهیم که درد را تحمل کند و پس‌نزند. اما این یک الگوی رفتاری ایدآل است که سمتوسو و جهت‌گیری ما را مشخص می‌کند. وبه این‌خاطر خروج اضطراری برخی از هم‌راهان خود را از این الگو کاملا درک می‌کنیم. اما این درک‌کردن هم‌نوع‌دوستانه و انسان‌گرایانه کجا و تبدیل این رفتار به «دیسیپلین مبارزات بی‌خشونت» کجا.
سازگارا قدرت حاکمه را تهدید می‌کند که اگر خشونت کنید٬ ما هم خشونت می‌کنیم و اهل عقب‌نشینی هم نیستیم. می‌گوید: «وقتی شما پاره ای اوباش را به جان مردم بیندازید و نیروی پلیس که وظیفه اش حفاظت از جان مردم است ازآنها پشتیبانی کند که مردم را بزنند این حق مردم است که ازخودشان دفاع کنند واجاره ندهند که به آنها تعرض کنند و به حق مردم این کاررا خوب انجام دادند ونشان دادند که اهل عقب نشینی نیستند واین همان نقطه عطفی است که درجنبش اتفاق افتاد».
سخن نغزی هست از گاندی که عبارت دقیق آن خاطرم نیست٬ اما می‌گوید: «چشم در برابر چشم و نتیجه پس از گذشت مدتی جهانی خواهد بود پر از کورها». برای این‌که جهان از کورها پر نشود٬ باید عده‌ای که در اثر خشونت چشم خود را از دست داده‌اند٬ از «حق مشروع» خود برای کور کردن دیگری بگذرند (عقب‌نشینی) کنند. جامعه‌ای که پر از کورها نباشد٬ به این قیمت قابل دست‌یابی است. رویکرد مبارزه‌ی بی‌خشونت‌ برای فردی که برای دفاع از حقوق و آزادی خویش به این نوع مبارزه روی می‌آورد ٬ رویکردی اخلاقی و مبتنی بر این باور عقلانی است که خشونت ابزار حل اختلاف بین انسان‌ها نیست.
اصولا مبارزه‌ی بی‌خشونت در مقابل قدرتی مطرح است که برای حفظ مناسبات ظالمانه از سرکوب و خشونت استفاده می‌کند. این استدلال که «تا وقتی آن‌ها نسبت به ما اعمال خشونت نکنند٬ ما هم به آن‌ها کاری نداریم و در صورتی که دست به خشونت بزنند ما نیز اهل عقب نشینی نیستیم» نوعی چریک‌بازی دولا دولا و در مجموع حرف بیهوده‌ای است. زیرا اساس حرکت ما٬ یعنی «نفی خشونت»٬ یک ارزش است٬ تاکتیک نیست که بسته به نیرو و موقعیت ما تغییر کند. مستقل از این‌که در اکثریت باشیم یا در اقلیت خشونت را وسیله‌ی حل مشکلات و معضلات اجتماعی و بین‌الانسانی نمی‌دانیم٬ و بر این باور هستیم که برای مشکلات و معضلات راه‌حل‌های عقلانی و بهتری داریم٬ و می‌توانیم برای آن‌ها استدلال ارایه‌ دهیم.

البته در روز عاشورا اتفاقات دیگری هم افتاد. عکس را حتما دیده‌اید. منظورم عکس عده‌ای مردوزن جوان سبز است که در کنار هم از نیروهای باتم‌به دست کلاه‌خود به‌سر محافظت می‌کنند تا برانگیختگی عاطفی و احساسات تند برخی از هم‌راهان که شش ماه است از همین‌ها کتک خورده‌اند باعث اعمال خشونت نسبت به آن‌ها نگردد. عکس فوق‌العاده‌ای که آرزو می‌کنم [آرزو که می‌شود کرد؟!] صدسال دیگر زینت‌بخش کتاب‌های تاریخ ما باشد: سندی ارزش‌مند برای نسل‌های آینده که از پایبندی جنبش سبز به معیارهای اخلاقی خود٬ خرسند باشند.
این آن چیزی است که من اسم آن را رشد فکری و فرهنگی می‌نامم و در این نیم‌سال گذشته این‌جا و آن‌جا جرقه‌های درخشنده خود را نشان داده است. این تفکر سنجیده که افرادی را وامی‌دارد از سرکوب‌گران خود محافظت کنند نتیجه و شاخص همین رشد فکری و فرهنگی است که می‌توان به حق به آن بالید. اما این زنان و مردان جوان که خود را سپر باتوم‌به‌دست‌ها کرده‌اند٬ «مردم» مورد نظر سازگارا نیستند. 

نقطه‌ی عطف سازگارا:
روز تاسوعا سرکوب‌گران را به خشونت تهدید می‌کند فردای آن روز عده‌ای در برابر سرکوب‌گران با توسل به خشونت از خود «دفاع مشروع» می‌کنند و محسن سازگارا به «نقطه»ی عطف می‌رسد٬ و اسم‌اش را می‌گذارد نقطه‌ی عطف جنبش. کسی که ویدئوها را دنبال کند٬ دایما با این موضوع مواجه می‌شود که «بچه»ها یک سؤالاتی می‌کنند و سازگارا یک جواب‌هایی می‌دهد که واقعیت صحت آن‌ها را دوسه روز بعد تأیید می‌کند. این حس به آدم دست می‌دهد که «واقعیت» کار دیگری ندارد جز این‌ که نظرات او را پی در پی تصدیق کند!
اما تلاش او برای مشروعیت دادن به اعمال خشونت «دفاعی» از سوی جنبش سبز٬ آن‌طور که باید آدم‌ها را قانع نمی‌کند. و او مجبور می‌شود در روزهای بعد سخنان خود را در ویدئوهای مختلف مرتب تکرار کند.
«من نکته ای که میخواستم بگم این است که آنچه که جنبش سبز کرده، آنچه که مردم کردند در دفاع از خودشون وقتی که یک عده میخوان بزنن بکشنشون بسیار کار درستی بوده و هیچ کس نمیتونه اونها رو سرزنش کنه».

[توضیح: من مانی ب. این همراهان را به هیچ وجه «سرزنش» نمی‌کنم و کسی نمی‌تواند مرا در مقابل آن‌ها قرار دهد٬ زیرا خود را با آن‌ها هم‌راه می‌دانم].
سازگارا ادامه می‌دهد: «اما همه متفکرین مبارزات بی‌خشونت هم تأیید می‌کنند که وقتی طرف مقابل دست به آدم‌کشی می‌زنه وظیفه نداره کسی بایسته و کشته بشه. حفظ جون و حداقل خسارت رو دادن اصل در مبارزات بی‌خشونته».
۱۰دیماه
«چگونه باید با این [با خشونت‌ورزی رژیم] مقابله کرد ... این بحث در عالم تئوری است که در مقابل خشونت این چنین عریان جنبش بی خشونت باید چگونه برخورد کند؟ که در روز های آینده در موردش صحبت می کنیم، از بزرگانی مثل گاندی، پیامبران جنبش های بی خشونت هم می توانیم کمک بگیریم که می‌گوید [چه کسی می‌گوید؟ گاندی یا پیامبران جنبش‌های بی‌خشونت؟]اگر خشونت هیچ تهدیدی برای خودش نبیند تا قیامت می خواهد خشونت ورزی کند، و باید بفهمد که یک جایی تهدید می شود اگر خشونت بیشتر بکند و بحث های بزرگان دیگر».
«ولی باز هم تکرار می‌کنم که غرض این نیست که در شرایطی که آن‌ها آماده‌ی خشونت‌ورزی هستند ما فکر می‌کنیم که جمع می‌شویم و زدوخورد مجدد می‌کنیم. آن را باید به مراحل بعدی بگذاریم که مجددا در یک فرایندی اگر قدرت‌نمایی لازم باشد٬ میلیونی بیاییم. ...».
 [فعلا باید این را گفت که از «پیام‌بران جنبش بی‌خشونت» معلوم نیست٬ اما از گاندی ( با این‌که اطلاعات من از گاندی کم و جسته‌وگریخته است) نمی‌شود برای اعمال خشونت از سوی اعضای یک جنبش بی‌خشونت مشروعیت تراشید].

 
یازده دیماه
«نکته‌ی چهارم پافشاری مجدد بر مشی مبارزات بی‌خشونت است. ما استراتژی مبارزه‌مان را که مبارزه بدون خشونت ­[است] زمین نمی‌گذاریم٬ بنا نداریم هیچ‌گاه خشونت‌ورزی را ما شروع بکنیم٬ اما از خودمان هم دفاع می‌کنیم و بنا نداریم که کشته شویم که قبلا هم راجع به این مطلب صحبت کردیم».

۱۴دیماه
«نکته‌ای که می‌خواهم بگویم همان مطلبی است که قبلا هم راجع به آن صحبت کردیم: جنبش وارد فازی شده است که می‌شود اسمش را "آمادگی برای مراحل نهایی جنبش" گذاشت».


۱۵دیماه
در روز عاشورا به دنیا نشون دادیم که ملت ایران یکپارچه حکومت رو نمی‌خواد!
۱۶دیماه
«قائدتا در ۲۲ بهمن هم وقتی جنبش پا در خیابان بگذارد٬ کل عملکرد جمهوری اسلامی را می‌تواند زیر سؤال ببرد و تکلیف استبداد دینی جمهوری اسلامی را می‌تواند معلوم کند». و قدرت‌نمایی‌مان در ۲۲ بهمن!
 ۱۷ دیماه
سازگارا پیشتر قول داده بود که از گاندی و از «پیام‌بران مبارزه‌ی بی‌خشونت» برای اقناع مخاطبان خود به مشروعیت اعمال خشونت در مبارزه‌ی بی‌خشونت کمک بگیرد. به جای این‌کار در ضمن تکرار دوباره‌ی تناقض‌گویی‌های پیشین٬ مخاطب را به مقاله‌ای رجوع می‌دهد:

«موضوع ششم: آقای دکتر رامین احمدی مقاله خوبی را نوشته است، در سایت ها هست و من ضمیمه برنامه امروز می کنم. راجع به تئوری های مبارزه بی خشونت و تعاریف غلطی که از مبارزه بی خشونت شده است و حق دفاع مشروع بچه ها در خیابان را زیر سوال برده اند. توضیح داده اند که در واقع بی خشونت بودن مبارزه به این معنی ست که ما هرگز تعرضی به نیروی انسانی دیگری نمی کنیم. ما هرگز کاری نمی کنیم، اخلاق سیاسی خودمان را، هم خودمان رعایت می کنیم و هم به دیگران می آموزیم. اما این به این معنی نیست که اگر مثلا موتور سواری حمله می کند، موتورش را نگیریم، وسیله ارتباطی اش را ساقط نکنیم یا مراکز اقتدار حکومت را نگیریم و ویران نکنیم وقتی که می توانیم. آقای دکتر احمدی به خوبی توضیح داده است که اگر مانعی پیش پای خشونت طلبان و سرکوب گران نباشد و از خشونت بیشتر نترسند دلیلی ندارد که از آدم کشی دست بردارند. بنابراین حق دفاع مشروع برای بچه هایی که در مبارزات بی خشونت هستند مغایرتی با مفاهیم مبارزات بی خشونت ندارد».
رامین احمدی هم در مقاله‌ی خود کپی همین حرف‌ها را تکرار می‌کند و با اشاره‌ای به گاندی می‌کوشد برای اعمال خشونت مشروعیت بسازد. چنین وانمود می‌کند که گاندی انگلیسی‌ها را به خشونت تهدید کرده است. این را بگویم که اطلاعات من از گاندی و مبارزات بی‌خشونت هندوستان ناچیز است. (این‌که آدم‌هایی که در این مورد زیاد می‌دانند و امروز که باید دانش خود را با ما در میان بگذارند٬ حرفی نمی‌زنند٬ تقصیر من نیست. عالی می‌بود اگر یکی از آن‌ها مقاله‌ای زیبا و مستدل می‌نوشت که بخوانیم و با هم رشد کنیم و من هم به جای رجوع به اطلاعات جسته‌وگریخته‌ی خودم٬ لینک آن را این‌جا می‌گذاشتم). مبارزه بی‌خشونت تولید شبه‌قاره‌‌ای است که در آن میلیون‌ها نفر اعمال خشونت حتی نسبت به حیوانات را ناشایست و خلاف باورهای خود می دانند. در روند شکل‌گیری مبارزه‌ی بی‌خشونت علیه استعمار انگلیس نگرانی  دایمی گاندی این بود که جنبش به خشونت کشیده شود٬ زیرا گروه‌های مختلفی ضد انگلیسی‌ها مبارزه می‌کردند که رویکرد همگی آن‌ها «مبارزه‌ی بی‌خشونت» نبود. گروه‌های چریکی و بمب‌گذار هم بودند. یک عده‌ای هم بودند که دست به دامن نازی‌های آلمانی شده و از این طریق هزاران نفر از هندی‌هایی را که توسط متخصصین نازی تربیت نظامی شده بودند از راه‌های مختلف به هندوستان فرستاده بودند. جنبشی که گاندی رهبری آن را به عهده داشت یکی از این گروه‌ها بود. کاری که گاندی کرد این بود که توانست به انگلیسی‌ها بفهماند که دوران سلطه بر هندوستان گذشته است و دو راه پیش پای آن‌ها است. آن‌ها می‌توانند با پرهیز از سرکوب مبارزات بی‌خشونت محترمانه کشور را ترک کنند٬ یا در صورت سرکوب و تضعیف این جنبش هدایت مبارزه به دست نیروهای دیگری خواهد افتاد که آن‌ها را با گلوله از هند بیرون خواهند کرد. این برای انگلیسی‌ها تهدید بزرگی بود٬ اما این تهدید به خشونت از سوی گاندی نیست. منشاء این خطر واقعیت جامعه‌ی هندوستان است.
به سخنان رامین احمدی توجه کنید: 
حاکمانی که قصد سرکوب مبارزان غير خشونت آميز را دارند هميشه با اين تهديد که مبارزه می تواند به خشونت وسيع و دوجانبه کشيده شود دست به گريبان هستند[درست]. در دورهء مبارزهء استقلال هند عليه  انگليس، دولت بريتانيا با خشونتهای پراکندهای روبرو بود و بايست محاسبه می کرد که در صورت سرکوب شديد گاندی و طرفدارانش ممکن است با شکلی از يک جنگ داخلی روبرو شود[درست]. حتی خود گاندی که اعتقادی عميق و مذهبی و انضباطی آهنين در مراعات مبارزهء بی خشونت داشت يادآوری اين نکته را که در صورت سرکوب جنبش بی خشونت استقلال طلبانه با جنگ و خشونت گسترده روبرو خواهد بود، هرگز دون شان خود نمی دانست»
چرا باید کسی شرح واقعیت جامعه را دون شأن خود بداند؟ رامین احمدی می‌خواهد بگوید گاندی هم به کار بستن خشونت از سوی جنبش بی‌خشونت را مشروع می‌دانست. می‌خواهد از شرح واقعیت توسط گاندی نتیجه بگیرد که وی انگلیسی‌ها را تهدید کرده است که در صورت سرکوب جنبش بی‌خشونت٬ ما عقیده‌ی خود را کنار می‌گذاریم و علیه شما به خشونت دست می‌زنیم٬ «دفاع از خود» سازگارایی می‌کنیم. و این یک جعل آشکار است.
برداشت سازگارا از مبارزه‌ی بی‌خشونت به مبارزه‌ی بی‌خشونت گاندی ربطی ندارد. این برداشت بیشتر با نظر جین شارپ٬ یکی از «پیامبران و متفکران مبارزه بی‌خشونت» انطباق دارد. در جزوه‌ای که از اوخواندم٬ به این استنباط رسیدم که این نوع بخصوص مبارزه بی‌خشونت فاقد اصولی‌ست که جنبش بی‌خشونت هند از آن پیروی می‌کرد: یکی اصل اخلاقی تقدس جان و کرامت انسان‌ها و دیگری باور به این ارزش عقلانی که خشونت وسیله‌ی حل مشکلات بین انسان‌ها نیست. ‌اما خشونت در این‌جزوه ضدارزش نیست٬ بلکه نامناسب است. مبارزه بی‌خشونت یک تاکتیک فکر شده  مبارزاتی است که مردمی را که به موقعیت اجتماعی معترض  هستند٬ اما از کشته شدن می‌ترسند٬ جمع کرده به خیابان بیاورد. «شیوه‌ی خشونت‌پرهیز مبارزه توانایی مدافعان [آزادی] را دوچندان کرده٬ تعداد مردمی را که حاضر به شرکت در پیکار هستند به شدت افزایش داده و ...».
در این نظریه٬ اگر مدافعین نباید مرتکب خشونت شوند نه به این خاطر است که خشونت «بد» است٬ بلکه به این دلیل است که «ارتکاب خشونت به وسیله‌ی مدافعان٬ به ویژه ارتکاب قتل٬ از چند طریق به پیکار خشونت‌پرهیز ضربه می‌زند... خشونت از جانب مدافعان صفوف آنان را تضعیف خواهد کرد چرا که بسیاری مردم مایل به پشتیبانی از٬ یا شرکت در مبارزه مبتنی بر خشونت نیستند». (ص ۲۷)
(البته باید این را هم در نظر داشت که شارپ در مورد «جنبش» حرفی نمی‌زند و هدف از برنامه‌ی «مبارزه‌ی بی‌خشونت»ی که از آن سخن می‌گوید٬ پایین کشیدن نظامیان کودتاچی از اریکه‌ی قدرت است. منطقی است که در چنین مبارزه‌ای٬ «درگیری خشونت‌آمیز نهایی» بخش غیرقابل اجتناب ماجراست و روی آن حساب شده است. وقتی که مبارزان زیاد و بی‌شمار شدند و قدرت آن‌ها زیاد شد٬ دیگر نمی‌ترسند و خود را ملزم به رعایت اصل «بی‌خشونتی» مبارزه نمی‌بینند. در این موقعیت باید مراکز دولتی٬ نظامی و رسانه‌ای را از دست کودتاگران خارج کنند. و در این‌جور موقعیت‌ها کم پیش می‌آید که صاحبان و حامیان قدرت به میل خود قدرت را دوستانه به کسان دیگری تقدیم کنند).
۲۰ دیماه

«من فکر می کنم بهترین پاسخ به او ­[خامنه‌ای] و همفکرانش آن است که در ۲۲ بهمن میلیونی پا در خیابان بگذاریم».
۲۱ دیماه 

امروز دوباره واقعیت سخن سازگارا را مهر تأیید زد که از نقطه‌ی عطف رد شده‌ایم و به جهان نشان داده‌ایم که ملت ایران یک‌پارچه حکومت را نمی‌خواهد. او که در روزهای پیش از «قدرت‌نمایی» در ۲۲ بهمن حرف زده بود٬ امروز پیشنهادهایی را که در رابطه با ۲۲بهمن «دارد مطرح می‌شود» برمی‌شمارد:
«نکته بعدی بحثی است که در مورد حرکت ۲۲ بهمن شروع شده. پیشنهادات خیلی خوبی دارد مطرح می‌شود». از همه مهمتر: «بعضی پیشنهاد کرده‌اند که این روز [۲۲بهمن] را اعلام بکنیم که حضور میلیونی مردم رفراندمی است روی جمهوری اسلامی. ... حالا پیشنهاد بچه‌ها این است که ما در ۲۲ بهمن با حضور میلیونی‌مان در سطح کشور نشان بدهیم که خط‌کشی ما با جمهوری اسلامی چگونه است و "رأی آری یا نه!" خودمان را با حضورمان در خیابان به کل جمهوری اسلامی و عملکردی که داشته نشان بدهیم و یا بهتر است بگوییم خواهان حاکمیت صندوق رأی در تعیین تکلیف جمهوری اسلامی و همه عملکردش در ۲۲ بهمن بشویم.
به هر صورت بعضی پیشنهادها هم دارد مطرح می‌شود که آیا ما می‌توانیم ۲۲ بهمن را٬ و روزهای قبل و بعد آن را تبدیل کنیم به آکسیون و کنش سیاسی نهایی که تکلیف حکومت را معلوم کنیم؟ مثلا تحصن سراسری داشته باشیم در خیابان‌های کل کشور و عملا آن را توام بکنیم با اعتصابات که همه بیایند در خیابان بنشینند و به این ترتیب برویم به سراغ حرکت نهایی؟
این سؤال مهمی است که اگر خاطرتان باشد قبل از عاشورا هم مطرح بود و مقدماتی را چنین کنش نهایی سیاسی احتیاج دارد که فکر کنم بد نباشد روزهای آینده در موردش صحبت کنیم».

در حالی که به قدرت‌نمایی ۲۲ بهمن و معلوم کردن تکلیف حکومت نزدیک‌تر می‌شویم٬ ظاهرا «بچه‌ها» هنوز مشروعیت اعمال خشونت در مبارزه‌ی بی‌خشونت را درک نکرده‌اند.  سازگارا در ادامه:
«من سعی کرده‌ام که از مجموع سؤالاتی که راجع به جنبش سبز شده یک لیستی تهیه کنم. ۱۰-۱۱ سؤال هست که دیده می‌شود که اغلب راجع به جنبش بی‌خشونت پرسیده می‌شود. ... امشب اولی‌اش را مطرح می‌کنم.
یکی از بیشترین سؤالاتی که پرسیده می‌شود این است که این حرکت بدون خشونت در جاهای دیگر دنیا ممکن است جواب بدهد ولی در ایران جواب نمی‌دهد٬ چون حکومت ما خیلی خشن است و بیش از دیگران خشن است. پاسخ این است که این‌طور نیست٬ خیلی‌جاها خشن‌تر بوده‌اند. که راجع به آن فردا بیشتر صحبت می‌کنیم».
فردا ۲۲دیماه
 «نکته آخر راجع به سوالاتی که اغلب پرسیده میشه دیشب مطرح کردم، ... اینکه این سرکوبگرهای ما خیلی خشن، خیلی تندخو و آدمکشن و مبارزه بی خشونت در مقابل اینها جواب نمیده. در مورد ایران این پاسخ رو باید داد که نه اصلا اینطور نیست، جاهای دیگه ای هم بودن که به همین خشنی بودن، به همین آدمکشی بودن و از این حیث آدمکشهای ایران فرقی با دیگران ندارن البته از یک حیث فرق دارن، من تا اونجایی که مطالعه کردم آدم هایی به پر رویی اینها و دروغگویی اینها ندیدم ولی مبارزه بی خشونت اونها رو هم برکنار میکنه».
۲۳دیماه
«دیروز یک سؤال را مطرح کردیم و اون این بود که این سؤال در خیلی کشورهای دیگر هم پرسیده شده که مبارزات بی خشونت در کشور ما جواب نمی ده، چرا؟ چون اینهایی که سر کارند خیلی خشن هستند. این موضوع درست نیست، خیلی کشورهای دیگر مثل کمونیستها یا مثل پینوشه در شیلی خشونتشان کمتر از حاکمان ایران نبوده، دیروز هم عرض کردم بجز اینکه این حکومت از این حیث وقتی من بررسی می‌کنم بی نطیر است در مقدار دروغگویی، پررویی و روز روشن دروغ گفتن انصافاً بی‌نظیر است ولی در حوزه های دیگر شبیه آن بهتر، بدتر، کمتر، زیادتر بوده».

۲۴ دیماه
«موضوع پنجم: حرکت ما برای ۲۲ بهمن است که به تدریج مطرح می شود و شکل می گیرد. مثل بقیه حرکت‌هایی که داشته‌ایم. همانطور که قبلا هم صحبت کردیم جنبش الان دارد نوجوان شیطان و پرقدرتی می شود و در حرکت‌های قبلی هم نشان داده که درست مثل یک مشت زن قوی و ورزیده و بافکر تن خودش را گرم نگه می دارد و با اکسیون های متعددی که دارد خودش را در میدان نگه می دارد و رشد می کند و عضوگیری می کند و توسعه پیدا می کند، دانشش را بالا می برد و مردم را دلگرم نگه می دارد و به میدان می آورد و هراز چندگاهی که مناسبتی پیدا می شود برای اینکه میلیونی به خیابان بیاید پایش را در خیابان می گذارد و مثل یک مشت زن که با یک گوریل در رینگ قرار دارد یک ضربه کاری می زند. دیده ایم که بعد از هر حرکت میلیونی و قدرت نمایی عمومی که می کنیم این گوریل گیج و گیج تر می شود و مطمئن باشید یک روز با صورت به زمین می خورد. بچه ها از همین حالا دارند می گویند که در ۲۲ بهمن ضربه کاری خواهند زد و در مسیرهایی که حکومت ناچار است مثل هرسال راهپیمایی بگذارد، حضور بزرگ خواهیم داشت ضمن اینکه دیگر روش های قدیمی برای سرکوب هم خنثی شده است و امکان حضور بزرگ هست».
۲۵دیماه
 «نکته آخر در باره سوالاتی‌ست که اغلب پرسیده می شود. این سوال را به عنوان سوال سوم من انتخاب کرده ام از مجموع سوالاتی که می آید. این که آیا رژیم با مبارزات بی خشونت قانع می شود پاسخ این است که ما به دنبال قانع کردن رژیم نیستم . مبارزات بی خشونت صرفا یک مزیت اخلاقی نیست ما به دنبال تسلیم کردن حکومت هستیم. و مبارزات بی خشونت نیرومندتر از هر روشی است و در پایان دشمن در اینجا حکومت را شکست خواهیم داد».
 ۲۶ دیماه
«یکی دیگر از مسایلی که در پرسش ها مطرح می شود این است که آیا با دست زدن به مقاومت مدنی زمان زیادی برای سرنگونی حکومت صرف خواهد شد؟ باید گفت که خیر و اتفاقا تجربه ی بشری نشان داده است که مبارزه‌های بی‌خشونت بسیار زودتر و برق آساتر از روش های خشونت آمیز به نتیجه رسیده‌اند و شاهد بوده‌ایم که گاهی جنبش‌های خشونت‌آمیز و جنگ آلود سال ها به طول انجامیده اند».
۲۷ دیماه
«سؤال بعدی آن است که می پرسند گاه اعتراضات خیابانی خطرناک است و هزینه زیادی دارد و چرا و چگونه باید این کار را بکنیم. پاسخ به آن دو بخش است اولأ رفتن به خیابان تنها روش مبارزه با خشونت نیست بسیاری روش های دیگر هست که تأثیرش گاهی از به خیابان رفتن هم بیشتر است. گرچه قدرت نمایی جمع کثیری در خیابان یا تظاهرات پراکنده خیابانی خود تاثیر بزرگی در فرسایش نیروهای سرکوبگر دارد ولی ده ها روش شناخته شده دیگر یا روشهایی که ایرانی ها خودشان اختراع کردند مثل اسکناس نویسی گاه تأثیر بزرگتری دارد. اما به خیابان رفتن ما هم یک روش خاص ایرانی ها را پیدا کرده و آن این است که از روزهای حکومت یا از روزهای ملی استفاده می کنیم و به این ترتیب حکومت را در برابر بازی باخت باختی قرار می دهد که یا ناچار است دست به سرکوب بزند مثل عاشورا که در پی آن [عده‌ای از ما که یقینا من و سازگارا بین آنها نخواهیم بود کشته خواهند شد] آبروی دینی و جهانی اش می رود و یا ناچار است سکوت کند که آنوقت جنبش می تواند با هزینه کمتری در خیابان حاضر شود.
۲۸ دیماه
«ما مبارزه بی خشونت را می خواهیم دنبال کنیم اما حکومت خشونت می کند٬ با حکومتی مواجه هستیم که خشونت‌ورزی می‌کند ... چکار باید کنیم؟».
«پاسخ این سؤال چندبخش دارد. اول این که خشونت ورزی یک حدی دارد٬ در واقع یک تعریفی برای آن داریم. ما وقتی که مواجه می‌شویم با مأموران حکومت هرکاری که در ذهن  او خشونت‌ورزی را مباح و موجه می کند٬ خط قرمزی است که نباید از آن عبور کرد. ولی ... این حرف به این معنی نیست که ما کتک بخوریم یا زخمی بشویم و هیچ کاری نکنیم٬ دفاع مشروع حق ماست. ... اما تنها راه جلوگیری از خشونت ورزی حکومت دفاع مشروع از خودمان نیست٬ بلکه اصلی‌ترین کار ما طراحی فعالیت‌هایی است که اساسا به حکومت این ابزار را نمی دهد که از خشونت ورزی استفاده کند».

آیا راه جلوگیری از خشونت‌ورزی دفاع مشروع از خودمان است؟ یعنی پاسداران٬ بسیج٬ نظامیان و لباس‌شخصی‌ها وقتی با چندنفر روبرو شدند که آماده‌ی رودررویی هستند٬ جا می‌زنند و از اعمال خشونت می‌پرهیزند؟ آیا واقعیت این سخن را تأیید می‌کند؟

سازگارا: « ... آن‌جایی که ما وارد خیابان  می‌شویم و با مأمور حکومت برخورد می‌کنیم در واقع حواسمان هست که ما اسیر خشونت نمی‌شویم. اگر حتی (روزعاشورا بچه ها نشون دادند٬) از خودشون دفاع هم می کنند٬ مرز آن تا آنجایی است که از خود دفاع می‌کنند! خلع‌سلاح می‌کنند که طرف بداند نمی‌تواند خشونت کند اما بعد ولش می‌کنند برود. بنابراین استراتژی مبارزات بی ‌خشونت ... بر اساس جذب ستون‌های قدرت حکومت در اقیانوس خروشان مردم بناشده و این روش است که قدرت‌مندتر از مبارزات خشونت‌بار است».

کار سازگارا (یا به قول «بچه‌ها»: عمو محسن!) راحت نیست. بچه‌ها انگار به طریقی دریافته‌اند که این راه نهایتا و جبرا به یک رودررویی مستقیم و خشونت‌بار منجر می‌شود. این در حالی‌ست که روشن کردن آن‌ها دشوار نیست. زیرا پرسش ساده است: «آیا مبارزه‌ی ما یک مبارزه‌ی بی‌خشونت است»؟ و پاسخ سازگارا هم می تواند به همین سادگی باشد٬ پاسخی که او از بیان آن طفره می‌رود:
- تا وقتی که قدرت کافی برای یک‌سره‌کردن کار را نداریم٬ بله.
ادامه...

مرتبط:
باز دیر شد  
پرانتز باز 
لطفا دخالت کنید


اگر مردمی كه در معرض تعدی قرار می‌گیرند، قادر شوند مقابله به مثل خودرا در قالب دفاع مشروع توجیه كنند، در این صورت كاری جز بالا بردن سطح خشونت انجام نداده‌اند، و دیگر نمی‌توانند خشونت‌پرهیزی را ویژگی رفتار سیاسی خود معرفی كنند، قدرت جنبش‌های خشونت‌پرهیز، در توان آنان در خشونت‌پرهیزی و تحمل خشونت و بردباری در برابر آن است ...


اما ... ذكر این نكته ضروری است كه هم محافظه كاران و هم ساختار شكنان، اصرار شدیدی به نادیده گرفتن «اصلاح طلبی» دارند؛ یا اساسا وجود چنین طیفی را باور ندارند یا آن را «كاذب» می دانند. این گونه است كه محافظه كاران، اصلاح طلبی را «براندازی نرم» می دانند و اصلاح‌طلبان را در جرگه ساختارشكنان به حساب می آورند. از دیگر سو، ساختارشكنان رادیكال نیز اصلاح طلبی را تلاشی برای حفظ ساختارهای حاكمیت و نوعی محافظه كاری می خوانند ...

۲۹ژانویه۲۰۱۰

۴ نظر:

  1. حالا اصلا کی گفته که حشونت بده؟ من که شخصا با اعدام وحشونت در برابر ضالم موافقم

    پاسخحذف
  2. سلام.
    نمي دانم در كداميك از مقالات برتراند راسل خواندم كه اظهار شك مي كرد روش گاندي در برابر حاكميتي مانند آلمان نازي موفقيت آميز باشد. در واقع راسل معتقد بود يك جنبش كاملا مسالمت آميز نياز به حريفي دارد كه يك حداقل؛ يك مرزي در اخلاق داشته باشد كه از آن پايينتر نرود.
    با اين وجود در اين بحث شخصا با شما بيشتر همدل استم.
    چرا؟!
    بحث اين نيست كه حاكميت ج.ا. واجد چنان مرزي است يا نه. اين حاكميت نشان داده است ماهيتي جز در دست داشتن قدرت براي خود قائل نيست و به پيروي از اصل "بقا" حاضر به عبور از هر مرز اخلاقي است تا قدرت را در دست نگاه دارد.
    اما از سوي ديگر معتقد نيستم پيروزي سياسي جنبش از چنان اهميتي برخوردار باشد كه بتوان اصول اخلاقي آن را قربانيش كرد. پيروزي راستين براي انسان ايراني آنجا است كه ماهيت ج.ا. و اصل "قدرت به هر قيمت" را دچار شكست و فروپاشي اخلاقي كند. از ديد من معناي واژه ي پيروز در شعار "خون بر شمشير پيروز است." همين است.
    بر آنم كه در اين مسير طي اين هشت ماه بسيار پيش رفته ايم و تصور مي كنم شتاب حاكميت در تباهي اخلاقي چنان است كه در صورت ادامه ي اين مسير توسط معترضين (امتناع از بيعت با ستمگر در عين انكار ترازويي به نام زور) حاكميت چنان از درون تهي مي شود و چنان پوچي ماهيتش آشكار مي گردد كه به خودي خود و با اندك نسيمي (حتي بي ربط به جنبش) محو و معدوم خواهد گرديد.

    پاسخحذف
  3. آقا ایول! خیلی حوصله کردی. خسته نباشی. من فکر می کنم مجموعن 15 دقیقه هم از برنامه هاش گوش نکردم. سازگارا را صدای امریکا بزرگ کرده و می کند. این بیچاره نه سواد درست و حسابی و نه مطالعه دارد. اگر صدای امریکا بهش نون قرض نده، به زودی فراموش می شه. توی فیس بوک لینک می دم.

    شهلا

    پاسخحذف
  4. سلام ایرج. خوب گفتید.
    پیروزی و شکست فرد یا گروهی که از اصول خودش پیروی نمی کنه٬ نهایتا یکسانه.

    سلام شهلا
    خب٬ فعلا که صدای آمریکا بهش فراوون نون قرض میده. برا من سواد و مطالعه ش مهم نیست٬ مهم اینه که «تأثیر» داره یا نه.

    پاسخحذف