۲۸ مهر ۱۴۰۴

جنگ طولانی علیه غزه

نوشته‌ی زیر برگردان مقاله "سارا روی"* محقق یهودیِ دانشگاه هاروارد است. با این‌که این نوشته سال پیش منتشر شده است، به فهم آن‌چه در سال‌های تحت اشغال بر ساکنان غزه رفته است کمک می‌کند.


*  *  *

۲۰۲۳- غزه در برابر چشمان ما در حال ویرانی است. هدف اعلام‌شده حمله اسرائیل که تاکنون بیش از ۱۹.۴۰۰ نفر را کشته است، نابودی حماس در تلافی حمله‌ی ۷ اکتبر است که به کشته شدن ۱۲۰۰ نفر در جنوب اسرائیل منجر شد. اما تعدادی از منتقدان، مانند حسام زملط سفیر فلسطین در بریتانیا، به‌گونه‌ای قانع‌کننده استدلال کرده‌اند که هدف اسرائیل کمتر شکست حماس – که به هر حال غیرممکن است – بلکه بیشتر اخراج نهایی فلسطینی‌ها از غزه بدون انتقاد یا تحریم بین‌المللی است. شواهد فزاینده‌ای برای این ادعاها وجود دارد. در اواسط اکتبر، وزارت اطلاعات اسرائیل پیش‌نویس سندی را تهیه کرد که پیشنهاد انتقال اجباری و دائمی۲.۳ میلیون نفر از ساکنان غزه را به شبه‌جزیره سینا مطرح می‌کرد. این وزارتخانه نسبت به آنچه از نام آن برمی‌آید تأثیر زیادی ندارد، اما ایده‌های سیاسی آن در میان سرویس‌های دولتی و امنیتی پخش می‌شود. در ماه نوامبر، یک مقام آژانس توسعه جهانی ایالات متحده (USAID) در طی تماسی با یکی از همکاران من، درباره امکان‌سنجی برپایی اردوگاهی از چادرها درصحرای سینا پرس‌وجو کرده بود که قرار بود بعداً با سازمان‌های دائمی‌تر در بخش شمالی شبه‌جزیره تکمیل شود. بعدتر در همان ماه، روزنامه اسرائیلی هیوم فاش کرد که بنیامین نتانیاهو در صدد کاهش تعداد شهروندان فلسطینی در نوار غزه به حداقل ممکن است.


ویرانی کنونی غزه مرحله جدیدی در فرآیندی است که با گذشت ۵۶ سال از اشغال، شکل‌های خشونت‌آمیزتری به خود گرفته است. در سال‌های پس از اشغال نوار غزه، اسرائیل غزه را از یک منطقه سیاسی و اقتصادی یکپارچه با اسرائیل و کرانه باختری به یک محدوده‌ی ایزوله تبدیل کرد  – از یک اقتصاد کارآمد به یک اقتصاد ناکارآمد، از جامعه‌ای با قابلیت تولید به یک جامعه فقیر. به همین ترتیب، اسرائیل ساکنان غزه را از حوزه سیاست خارج کرده و آن‌ها را از مردمی با ادعای ملی به جمعیتی تبدیل کرد که اکثریت آن‌ها برای بقا به کمک‌های بشردوستانه وابسته‌اند. ا

خشونت درغزه اگر نه فقط/ در درجه اول یک موضوع نظامی بوده است، همان‌طور که اکنون هست. این خشونت شامل اقدامات روزمره و عادی بوده است: تلاش برای دسترسی به آب و برق، تغذیه فرزندان، یافتن شغل، رسیدن ایمن به مدرسه، دسترسی به بیمارستان یا حتی خاک‌سپاری یک عزیز. برای ده‌ها سال، فشار بر فلسطینی‌ها در غزه عظیم و بی‌وقفه بوده است. آسیب‌های ناشی از آن – بیکاری و فقر گسترده، تخریب زیرساخت‌ها و تخریب محیط‌زیست، از جمله آلودگی خطرناک آب و خاک – به یک وضعیت دائمی تبدیل شده است.  


من اولین بار به عنوان دانشجوی دکتری به غزه سفر کردم، و بلافاصله عاشق مردم محلی آنجا شدم که مرا به عنوان یک یهودی، آمریکایی و زن با آغوش باز پذیرفتند. در آن روزهای اول، یکی از اولین سؤالاتی که معمولاً از من پرسیده می‌شد این بود که آیا مسیحی هستم. وقتی مردم متوجه شدند که یهودی هستم، ابتدا باعث شوک، سردرگمی و همچنین کنجکاوی شد. وقتی توضیح دادم که چرا آنجا هستم – برای تحقیق جامعه و اقتصاد غزه، و فهم تأثیر اشغال بر زندگی‌ آن‌ها – خیلی طول نکشید تا اعتمادشان را جلب کنم. در واقع، یهودی بودن به یک مزیت تبدیل شد. افرادی که به سختی مرا می‌شناختند، مرا به خانه‌ها و کسب‌وکارهایشان دعوت می‌کردند. بسیاری از آن‌ها بعداً در جمع‌آوری داده‌ها به من کمک کردند. آن زمان انتفاضه اول آغاز شده بود و من در غزه زندگی می‌کردم.  

از همان ابتدا مشخص بود که غزه از نظر تاریخی مرکز مقاومت فلسطینی‌ها علیه اشغال بوده است – نقطه‌ای افتخارآمیز برای کسانی که با آن‌ها کار و زندگی می‌کردم. غزه همچنین مدت‌ها مرکز ثقل حافظه تاریخی فلسطینی‌ بوده است. اکثریت قریب به اتفاق ساکنان از خانواده‌هایی هستند که از مکان‌هایی مانند وادي العوجا و ...  پاکسازی قومی شده بودند. برخی از اولین خاطرات من از غزه مربوط به کودکان پناهنده‌ای است که با جزئیات بسیار خانه‌ها و روستاهایی را که پیشترها پدربزرگ و مادربزرگ‌هایشان در آن‌ها زندگی می‌کرده‌اند، اما خودشان هرگز آن‌ها را ندیده بودند، توصیف می‌کردند. آن‌ها به طرز شگفت‌آوری با خانه‌های اجدادی خود آشنا بودند. به یاد دارم که آن‌ها از قدرت توصیفی خود لذت می‌بردند و این به آن‌ها عزت نفس می‌داد.  


اسرائیل هرگز نمی‌دانست با این باریکه زمین چکار کند. از آغاز اشغال، رهبران اسرائیل تشخیص دادند که غزه باید آرام شود تا از ایجاد یک دولت فلسطینی – هدف اصلی آن‌ها – جلوگیری شود و در صورت غصب کرانه باختری مقاومت فلسطینی‌ها را به حداقل برساند. در دو دهه اول اشغال، از جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷ تا آغاز انتفاضه‌ی اول، تاکتیک ترجیحی آن‌ها کنترل اقتصاد غزه بود. بیش از ۱۰۰هزار تن از فلسطینی‌های غزه و کرانه باختری در اسرائیل کار می‌کردند و این مناطق فلسطینی پس از ایالات متحده به دومین بازار بزرگ صادراتی اسرائیل تبدیل شده، و فلسطینی‌ها برای اشتغال و تجارت به شدت به اسرائیل وابسته شده بودند. نتیجه ترکیبی از رفاه فردی –  بهبود استانداردهای زندگی – و رکود جمعی بود. سرمایه‌گذاری در بخش‌های تولیدی غزه، از جمله تولید و کشاورزی تقلیل یافت و مانع توسعه شد.  


اولین انتفاضه نشان داد که استراتژی آرام‌سازی شکست خورده است. بهبود استانداردهای زندگی دیگر نمی‌توانست نبود آزادی را جبران کند. با توافق‌های اسلو ۱۹۹۳، که پایان اولین انتفاضه را رقم زد، سیاست اسرائیل به تدریج از تنظیم اقتصاد غزه به تضعیف و سپس غیرفعال کردن آن تغییر کرد، با ممنوعیت تجارت متعارف ومحدودیت حرکت کارگران بین غزه و بازارهای اصلی آن در اسرائیل و کرانه باختری. گفته می‌شود این استراتژی ۲۰۰۷ آغاز شد. زمانی که حماس پس از پیروزی بر فتح در انتخابات پارلمانی، کنترل غزه را به دست گرفت. در آن سال، اسرائیل محاصره‌ای را اعمال کرد که تجارت با غزه و ورود برخی محصولات غذایی خاص به این منطقه را به شدت محدود کرد. اما محاصره‌ای که اکنون ادامه دارد، تنها شکل شدیدتری از اقداماتی است که پیش‌تر، از ۱۹۹۱ قبل از حملات موشکی و بمب‌گذاری‌های انتحاری حماس، آغاز شده بود. اسرائیل شروع به محدود کردن تجارت و گاه مسدود کردن جابجایی کارگران کرد که اقتصاد کوچک غزه به طور نامتناسبی به آن وابسته بود. در ابتدا هدف مهار و سرکوب ناآرامی‌ها بود، اما همان‌طور که روزنامه‌نگار اسرائیلی Airas نوشت، این به زودی به چیزی بسیار گسترده‌تر تبدیل شد.  


پایان ژانویه ۱۹۹۱ اسرائیل مجوز خروج عمومی را که امکان حرکت آزاد فلسطینی‌ها در اسرائیل، کرانه باختری و غزه را فراهم می‌کرد، لغو کرد. از آن پس، فلسطینی‌ها برای خروج از غزه یا کرانه باختری، حتی برای سفر بین این دو، نیاز به دریافت مجوزهای فردی داشتند. با گذشت زمان، این مجوزها تحت معیارهای سیاسی و امنیتی سخت‌گیرانه‌تری قرار گرفتند. به گزارش حامت** جنگ خلیج فارس فرصتی را فراهم کرد تا وضعیتِ «حرکت آزاد برای اکثریت و ممنوعیت برای اقلیت» معکوس شود. از آن زمان، حق کلی برای همه فلسطینی‌ها رد شد و استثناهایی برای دسته‌های خاصی از کارگران، تجار، نیازمندان به درمان پزشکی، همکاران و شخصیت‌های مهم فلسطینی ایجاد شد. لغو مجوز رفت‌وآمد عمومی، آغاز سیاست بسته شدن اسرائیل بود. پس از مجموعه‌ای از حملات در داخل اسرائیل، فرمانده نظامی دستور دیگری صادر کرد که مجوزهای خروج شخصی را لغو کرد. به گفته حامت این دستور که مرتب تمدید شد، در عمل به بسته شدن کل مناطق منجرگشت که تا به امروز نیز ادامه دارد. طوری که بتسلم (B’Tselem گروه حقوق بشر در کرانه باختری و غزه) گفته است: «جدا کردن غزه از بقیه جهان، از جمله جدایی آن از کرانه باختری، بخشی از سیاست دیرینه اسرائیل است».

این سیاست جداسازی و مهار پس از توافق‌های اسلو در ۱۹۹۴ آشکارتر شد. اسرائیل حصاری دور غزه کشید و اولین منطقه‌ از مناطق محصور را ایجاد کرد. در سال ۲۰۰۰ با شروع دومین انتفاضه، محدودیت‌های سفر بر ساکنان غزه اعمال شد، از جمله بر دانشجویانی که از ادامه تحصیل در کرانه باختری منع شدند. ورود شهروندان فلسطینی اسرائیل به غزه برای دیدارهای خانوادگی ممنوع شد. به گفته بتسلم، بازدیدهای شهروندان فلسطینی اسرائیل و ساکنان اورشلیم شرقی از بستگان در غزه به حداقل کاهش یافت. علاوه بر این، اسرائیل امکان سفر به خارج را برای کل جمعیت غزه به شدت محدود کرد و بسیاری به طور کامل از این کار منع شدند. واردات و صادرات محدود و اغلب متوقف شد. اسرائیل همچنین اکثر ساکنان غزه را از کار در داخل اسرائیل منع کرد و منبع درآمد ده‌ها هزار نفر را گرفت. ۲۰۰۵ اسرائیل از نوار غزه عقب‌نشینی، و تمام شهرک‌ها و نیروهای نظامی خود را خارج کرد. مقامات اسرائیلی از آن زمان استدلال کرده‌اند که این اقدام به طور رسمی به اشغال غزه پایان داد. با این حال، طبق قوانین بین‌المللی، اسرائیل همچنان اشغالگر باقی می‌ماند، زیرا کنترل مؤثری بر مرزهای غزه، دسترسی به دریا، فضای هوایی و ثبت جمعیت دارد.  

با گذشت زمان، برای سیاست‌گذاران تصور یک راه‌حل سیاسی که نوار غزه و کرانه باختری را به عنوان یک کلِ واحد در نظر بگیرد، دشوارتر شد و برای خود فلسطینی‌ها نیز تصور یک آینده جمعی سخت‌تر شد. اثر مهم دیگر سیاست اسرائیل، که پس از به قدرت رسیدن حماس قابل‌توجه‌تر شد، تبدیل اشغال از یک مسئله سیاسی و حقوقی با مشروعیت بین‌المللی به یک اختلاف مرزی بود که قوانین درگیری مسلحانه بر آن اعمال می‌شود. اسرائیل در واقع رابطه خود با غزه را از اشغال به جنگ تغییر داد،  و متحدان بین‌المللی اسرائیل نیز به سرعت این تغییر را پذیرفتند. غزه صرفاً با حماس شناسایی، و به عنوان یک موجودیت خارجی خصمانه تلقی شد.  

حملات مرگبار متعدد اسرائیل به این منطقه در سال‌های گذشته [که در هریک از آن‌ها تعداد زیادی از ساکنان غزه قربانی شدند] این ادعا را تایید می‌کند، از جمله:

عملیات باران‌های تابستانی ۲۰۰۶

عملیات زمستان گرم ۲۰۰۸

عملیات سرب گداخته ۲۰۰۸/۹

عملیات ستون دفاع ۲۰۱۲

عملیات لبه حفاظتی ۲۰۱۴

عملیات نگهبان دیوارها ۲۰۲۱

عملیات سپیده‌دم ۲۰۲۲

و عملیات سپر و پیکان ۲۰۲۳

و ...

در این رویکرد جدید، اسرائیل کاملاً از این ایده که غزه می‌تواند برای خود یک اقتصاد بازار داشته باشد، دست کشید. مقامات آمریکایی از تل‌آویو نوشتند که مقامات اسرائیلی بارها تأیید کرده‌اند که قصد دارند اقتصاد غزه را در آستانه فروپاشی نگه دارند، بدون اینکه کاملاً آن را به ورطه فروپاشی بکشانند. به طور دقیق‌تر: هدف آن‌ها این بود که اقتصاد را درپایین‌ترین سطح ممکنی که منجر به یک بحران بشردوستانه نشود تضعیف کنند. هدف این نبود که زندگی مردم را از یک استاندارد بشردوستانه خاصی بالاتر ببرند، بلکه اطمینان از این بود که آن‌ها را در سطح آن استاندارد یا حتی پایین‌تر از آن نگه ‌دارند. اسرائیل از ۲۰۱۰ گاه‌گاه محدودیت‌ها را کاهش داده است، اما محاصره، پیش از درگیری امروز اقتصاد غزه را تقریباً به طور کامل نابود کرده بود. در آستانه درگیری کنونی، بیکاری بالا بود. در سال ۲۰۰۰  بیکاری ۴۶.۴ درصد بود، در حالی که این رقم قبل از محاصره ۱۸.۹ درصد بود. تقریباً ۶۵ درصد از جمعیت از ناامنی غذایی رنج می‌بردند، به این معنی که آن‌ها نمی‌توانستند به طور ایمن به غذای کافی و مغذی برای رفع نیازهای غذایی خود دسترسی داشته باشند، در حالی که ۸۰ درصد به نوعی به کمک‌های بین‌المللی برای تغذیه خانواده‌هایشان نیاز داشتند.  


شاید برجسته‌ترین نتیجه این سیاست، تبدیل وضعیت فلسطینی‌های غزه از جامعه‌ای با حقوق ملی، سیاسی و اقتصادی به یک “مشکل بشردوستانه” بود. نیازهای بیش از دو میلیون نفر به کیسه‌های آرد، برنج و شکر کاهش یافت – کمکی که جامعه بین‌المللی مسئول آن بود و هست. غزه تنها می‌توانست تسکین را تجربه کند، نه پیشرفت. بشردوستی از آن زمان به روش اصلی تعامل اهداکنندگان بین‌المللی با فلسطینی‌ها در غزه تبدیل شده است – در واقع، ابزاری که ارتش اسرائیل برای مدیریت یک جمعیت نامطلوب بدون چشم‌اندازی جز مدیریت بیشتر استفاده می‌کند. به گزارش بانک جهانی از سال ۲۰۰۸ کرانه باختری و غزه اکنون تقریباً کاملاً از هم جدا شده‌اند، در حالی که غزه به شدت از یک مسیر تجاری بالقوه به یک مرکز محصور کمک‌های بشردوستانه تبدیل شده است.  

به عبارت دیگر، اسرائیل یک مشکل بشردوستانه ایجاد کرده است تا یک مشکل سیاسی را مدیریت کند. این نه تنها مداخله بشردوستانه را اجباری کرده، بلکه زندگی روزمره را به جنگی با ابزارهای دیگر تبدیل کرده است، با استفاده از تهدید فاجعه به عنوان شکلی از حکمرانی و رنج به عنوان ابزاری برای کنترل. تا همین اواخر، هدف جلوگیری از فاجعه در مقیاس بزرگ مانند قحطی بود. اکنون این هدف کنار گذاشته شده است. در هفته‌های گذشته، به جز یک وقفه بشردوستانه یک‌هفته‌ای، غزه تحت محاصره کامل قرار داشته است. اسرائیل ورود سوخت را تقریباً متوقف کرده و ورود غذا و دیگر نیازهای حیاتی را محدود کرده است. به فلسطینی‌هایی که پس از هشدارهای اولیه ارتش اسرائیل در حمله از انتقال به بخش جنوبی نوار خودداری کردند، گفته شد که ممکن است به عنوان همدست یک سازمان تروریستی شناسایی شوند. معیار از گرسنگی به مرگ تغییر کرده است. «من هنوز زنده‌ام» معیاری است که دوستانم در غزه با آن زندگی می‌کنند.  


مسئله اشغال در غزه، یعنی در جایی که اکثریت قریب به اتفاق جمعیت در یک باریکه زمین که اجازه خروج از آن را ندارند، محدود شده‌اند، مانع از ظهور هرگونه محیط اجتماعی عادی شده است. جوانان، که بیش از نیمی از جمعیت را تشکیل می‌دهند، هیچ تصوری از جهان فراتر از این نوار ندارند. آن‌ها نمی‌دانند سوار هواپیما، کشتی یا حتی قطار شدن یعنی چه. در آخرین سفرم به غزه، یک دوست و همکار به من گفت: «مردم [فلسطینی‌ها] از ورود به جهان یا می‌ترسند یا به صورت دفاعی با سلاح وارد آن می‌شوند. ورودی به جهان در حال تنگ‌تر شدن است و افراد بیشتری از ترک غزه می‌ترسند، زیرا نمی‌دانند چگونه با دنیای بیرون کنار بیایند – مانند زندانی‌ای که پس از سال‌ها حبس آزاد شده است.»  

زندگی روزمره در غزه به معنای تنگ شدن فضا و امنیت در آن فضا به عنوان مکانی برای زندگی، و همچنین تنگ شدن آرزوها، انتظارات و چشم‌اندازها است. با توجه به دشواری‌های عظیم زندگی روزمره، پس از آن سفر برای London Review of Books نوشتم که نیازهای روزمره – غذای کافی، لباس، برق – برای بسیاری تنها در سطح آرزوها وجود دارد. اکنون[۲۰۲۳] حتی این موارد روزمره تا حد زیادی دست‌نیافتنی شده‌اند. 

وایزمن، اولین رئیس‌جمهور اسرائیل، درباره قابلیت زنده‌ماندن پروژه صهیونیسم گفته بود: «ظرفیت جذب اقتصادی یک کشور آن چیزی است که مردم آن از آن می‌سازند.». این‌که شرایط طبیعی مانند مساحت، حاصلخیزی و آب‌وهوا تأثیر خود را دارند، اما به تنهایی نمی‌توانند نشان‌دهنده تعداد ساکنانی باشند که یک کشور در نهایت می‌تواند آن‌ها را تغذیه کند. نتیجه نهایی به این بستگی دارد که آیا مردم تحصیل‌کرده و باهوش هستند، آیا سیستم اجتماعی آن‌ها گسترش حداکثری تلاش اقتصادی را تشویق می‌کند، آیا از منابع طبیعی هوشمندانه استفاده می‌شود و در نهایت، به میزان زیادی به این بستگی دارد که آیا دولت برای افزایش قابلیت جذب کشور تلاش می‌کند یا نسبت به آن بی‌تفاوت است. 

دقیقاً این عوامل – جمعیت تحصیل‌کرده، یک اقتصاد و جامعه سالم و قدرتمند، استفاده تولیدی از منابع طبیعی و کنترل بومی بر قابلیت جذب زمین – است که اسرائیل از آغاز اشغال فلسطینی‌ها را از آن در حد زیادی محروم کرده است.  

این محرومیت دایمی، به عنوان موقت توصیف شده است، شرایطی که با وعده ی چیزی بهتر در افق دید فلسطینی‌ها به آن‌ها تحمیل شده است. هرگز فراموش نمی‌کنم آنچه دوست عزیزم، پزشکِ فلسطینی مرحوم دکتر حاتم أبو غزالة، در اولین سفرم به غزه به من گفت: «هیچ‌چیز دائمی‌تر از موقتی» نیست.


*  *  *



[توصیح:

از یک سو، به فلسطینی‌ها القا می‌شود که شرایط دشوار زندگی‌شان موقتی است و در نهایت، مثلاً از طریق مذاکرات صلح یا مداخله بین‌المللی راه‌حلی پیدا خواهد شد. از سوی دیگر، واقعیت - اشغال مداوم، محاصره و تضعیف سیستماتیک غزه - نشان می‌دهد که این محدودیت‌ها عملاً نامحدود هستند و هیچ پایان قابل تشخیصی ندارند. این اختلاف بین وعده و واقعیت همان چیزی است که نویسنده بر آن تأکید می‌کند. او با اشاره به گفته دوستش: "هیچ چیز دائمی‌تر از موقتی نیست" بر این طنز تأکید می‌کند. منظور او این است که اقدامات ظاهراً موقت در واقع به یک وضعیت دائمیِ ظالمانه تبدیل شده‌اند.]





*دکتر Sarah Roy، محقق یهودی در دانشگاه هاروارد

New York Review of Books


HAMET**

(ان‌جی‌اوی حقوق‌بشریِ حامی فلسطینی‌ها مستقر در اسرائیل)


منبع


برگردان: مانی‌ب

۲۵ مهر ۱۴۰۴

طرز رفتار ایالات متحده با آلمان

در این پست از شکایت زنان کره‌ای (بعضا زیر سن قانونی) صحبت شد که به عنوان روسپی برای نظامیان آمریکایی به خدمت واداشته شده بودند. این زنان نمی‌توانستند مستقیماً از ارتش ایالات متحده شکایت کنند، زیرا طبق قوانین موجود دولت کره باید ابتدا به قربانیان اقدامات غیرقانونیِ انجام شده توسط سربازان آمریکایی درحین انجام وظیفه غرامت بپردازد و سپس غرامت پرداخت‌شده را از واشنگتن درخواست کند».

نکته دیگر این‌که دولت کره جنوبی به هدف ورود ارز خارجی به اقتصاد، روسپی‌گری را در مناطق اطراف پایگاه‌های آمریکایی‌ها تشویق می‌کرده است، طوری که این دلارها در سال‌های ۱۹۶۰-۱۹۷۰حدود ۲۵٪ درصد از تولید ناخالص ملی این کشور (BIP) را تشکیل می‌داده است.


حالا نگاهی به طرز رفتار ایالات متحده با آلمان برای تأثیرگذاری بر سیاستمداران این کشور می‌اندازیم. برای کلیپ کوتاهی که می‌بینید زیرنویس فارسی گذاشته‌ام.

فردی که سخنان او را می‌شنویم، ورنر وایدنفلد Werner Weidenfeld کارشناس علوم سیاسی، استاد دانشگاه و مشاور سیاسی اهل آلمان است که از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۹، به عنوان هماهنگ‌کننده دولت فدرال آلمان برای همکاری آلمان و آمریکا خدمت کرده است. او دارای کرسی افتخاری «سیستم‌های سیاسی و ادغام اروپا» در دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ است. ویکیپدیا





۰۱ مهر ۱۴۰۴

اسرائیل در غزه مرتکب نسل‌کشی می‌شود

نوشته زیر برگردان متنی از نرمن فینکلستین است که او آن را در شبکه ایکس به اشتراک گذاشته است.  ا


در کتاب در دست انتشارم، «گورکنان غزه» فصلی را به این پرسش اختصاص داده‌ام که آیا توصیف وضعیت غزه به عنوان یک "جنگ" به جای "نسل‌کشی" تحریف آشکار آنچه در آنجا اتفاق می‌افتد نیست؟ در ضمیمه‌ی این فصل که در زیر بازنشر شده است،  به بیان نظر خود در باره گزارش جدید سازمان ملل که نشان می‌دهد اسرائیل در غزه مرتکب نسل‌کشی شده است، می‌پردازم. ا


در سپتامبر ۲۰۲۵ [شهریور ۱۴۰۴] کمیسیون مستقل بین‌المللی تحقیق گزارش جدیدی    منتشر کرد که نشان می‌دهد اسرائیل در غزه مرتکب نسل‌کشی شده است۱این کمیسیون پس از ارایه مستندات گسترده (از منابع سازمان ملل و سازمان‌های معتبر حقوق بشر) به این نتیجه رسیده است که اسرائیل عمداً مرتکب اعمالی شده است که در ماده دوم کنوانسیون نسل‌کشی ۱۹۴۸ تعریف شده‌اند: ا 

 کشتن اعضای گروه

وارد کردن آسیب‌های شدید جسمی یا روحی به اعضای گروه

◇ تحمیل عمدی شرایطی به زندگی گروه که به منظور نابودی فیزیکی کامل یا جزئی آن طراحی شده است

◇ اعمال اقداماتی برای جلوگیری از زاد و ولد در درون گروه «با هدف نابودی کامل یا جزئی یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی».


این گزارش به طور خاص به ادعای اسرائیل مبنی بر اینکه در حال «جنگ دفاع از خود» علیه حماس است، پرداخته است.

طبق این گزارش، در صورتی که نه این یا آن حادثه «منزوی» یا «منفرد»، بلکه «کلیت» یا «وضعیت کلی واقعی» حمله اسرائیل یعنی موارد زیر


- تعداد مطلق ساکنان غزه و نسبت غیرنظامیان به رزمندگان کشته یا زخمی شده۲

- حملات سیستماتیک به غیرنظامیان در امتداد مسیرهای تخلیه و در مناطق امنیتی

- حملات سیستماتیک به خانه‌ها، زیرساخت‌های حیاتی و مراکز بهداشتی و همچنین پرسنل پزشکی۳

- محرومیت سیستماتیک از مایحتاج اولیه (غذا، آب، سوخت، برق، دارو) برای جمعیت غیرنظامی و

- استفاده از «گرسنگی به عنوان روشی برای جنگ»۴

- حملات سیستماتیک به سر و سینه کودکان، از جمله نوزادان۵

- و همچنین حملات به تنها کلینیک IVF لقاحِ آزمایشگاهیِ غزه

- حملات سیستماتیک به اماکن فرهنگی، آموزشی و مذهبی

- توسل سیستماتیک به خشونت جنسی و جنسیتی، از جمله “موارد متعدد تجاوز جنسی”۶ و غیره


مورد بررسی قرار گیرد نمی‌توان وضعیت کلی واقعی را با «جنگ دفاعی» علیه حماس منطبق و سازگار دانست. به همین خاطر در این گزارش از رجوع به «قوانین حقوقی جنگ» خودداری شده است. به عنوان مثال در هیچ کجای گزارش به حملات "نامتناسب" [که از مفاهیم حقوقی مرتبط با جنگ است] اشاره‌ای نشده است. در حمله نامتناسب فرض بر این است که یک هدف نظامی مشروع مورد حمله قرار گرفته است، اما تعداد زیادی از غیرنظامیان نیز کشته شده‌اند. اما گزارش حاکی از آن است که اکثریت قریب به اتفاق حملات، غیرنظامیان و زیرساخت‌های غزه را هدف قرار داده است. در واقع، مرگ و میر و تخریب گسترده نشاندهنده هدف نسل‌کشیِ اسرائیل بوده است. علاوه بر این، گزارش فقط گاهی به ادعای اسرائیلی‌ها می‌پردازد که قصد آن‌ها در این یا آن حمله هدف قرار دادن حماس بوده است: روی هم رفته، حوادث مرگباری که ممکن است یک مبارز حماس در آنها حضور داشته باشد، در مقایسه با میزان مرگ و ویرانی که غزه متحمل شده است، جزئی و بی‌اهمیت بوده‌اند. گزارش نتیجه می‌گیرد که کمیت (تعداد کل) و کیفیت (انتخاب اهداف) حمله اسرائیل با الگوی جنگ مطابقت ندارد: «هیچ ضرورت نظامی وجود ندارد که این الگوی رفتاریِ اسرائیل را توجیه کند». آشکار است که هدف نه حماس، بلکه کل جمعیت غزه بوده است. در واقع، "جنبه جنگی" خصومت‌ها، با در نظر گرفتن همه جوانب، افسانه است۷. در عنوان اصلی این فصل استدلال شده است که «قوانین جنگ» و «چارچوب نسل‌کشی» متقابلاً منحصر به فرد و ناقض یکدیگرند. جدیدترین گزارش کمیسیون این موضوع را تأیید می‌کند: از آن‌جایی که اسرائیل در غزه مرتکب نسل‌کشی شده است، این گزارش از زبان و شیوه عملی که در بررسی "وضعیت جنگی" استفاده می‌شود صرف نظر شده است. 

 

کمیسیون برای اثبات فرضیه خود مبنی بر اینکه اسرائیل در غزه مرتکب نسل‌کشی شده است، نه تنها باید ثابت می‌کرد که اسرائیل عمداً مرتکب اعمال ذکر شده در ماده دوم کنوانسیون شده است، بلکه باید ثابت می‌کرد که «نیت» پشت این اعمال، نابودی فیزیکی جمعیت نوار غزه بوده است. این گزارش نشان داد که مقامات ارشد اسرائیلی از۷ اکتبر بارها تمایل به نسل‌کشی را اظهار کرده‌اند؛  و این که نظامیان اسرائیلی اعزام شده به غزه اظهارات یادشده را به عنوان دستوراتِ نسل‌کشی تلقی کرده‌، و نه تنها به اتهام اعمال ممنوعه در کنوانسیون، تحت «تحقیقات یا پیگرد قانونی جدی» قرار نگرفته‌اند، بلکه برعکس، مقامات اسرائیلی «ادامه چنین رفتار مجرمانه‌ای را تشویق کرده و مجاز دانسته‌اند». نیت نسل‌کشی اسرائیل را می‌توان به طور منطقی از کمیت و کیفیت اعمال مجرمانه انجام شده توسط نیروهای مسلح اسرائیل استنباط کرد۸. بنابراین، گزارش نتیجه می‌گیرد که «رهبران سیاسی و نظامی اسرائیل، بر اساس اظهارات خود و الگوی رفتاری افراد تحت فرماندهی آنها از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، قصد خاصی برای ارتکاب نسل‌کشی علیه فلسطینیان در غزه داشته‌اند».


یک تحلیل دقیق‌تر می‌تواند به شرح زیر باشد:

سرائیل عامدانه مرتکب اقداماتی شده است که ناگزیر به نابودی جمعیت غزه انجامید. مرگ و ویرانی اجتناب‌ناپذیرِ جمعی که بر غزه اعمال شد، ناشی از انتقام اولیه۹، نیاز اسرائیل به بازگرداندن ترس جهان عرب از این کشور۱۰، و عزم آن برای "حل" مسئله غزه برای همیشه بود - فرصتی تاریخی که اسرائیل مدت‌ها به دنبال آن بود و به طرز معجزه‌آسایی در ۷ اکتبر فراهم شد، و اسرائیل مصمم بود به هر قیمتی از آن استفاده کند. نسل‌کشی بلافاصله پس از حمله حماس آغاز شد - اولین اظهارات عمومی مقامات ارشد اسرائیلی کاملاً، حتی به طرز عجیبی، وقایع دو سال بعد را پیش‌بینی می‌کرد - اما به نحوی با مراعات واکنش‌های خارجی. اگر اسرائیل مستقیماً با سلاح‌های هسته‌ای به غزه حمله نکرد، به این دلیل بود که قادر به انجام این کار نبود و مجبور بود در چارچوب محدودیت‌های - هر چقدر هم ضعیفِ - افکار عمومی بین‌المللی عمل کند. با این حال، اگرچه هدف اصلی اسرائیل نه نابودی، بلکه پاکسازی قومی ساکنان غزه بود، اما این کشور همچنین آماده بود تا هر تعداد غیرنظامی را که از نظر سیاسی امکان‌پذیر است، بکشد و هر تعداد زیرساخت را که از نظر سیاسی امکان‌پذیر است، نابود کند تا مردم را به ترک غزه، یا جامعه بین‌المللی را به پذیرش آنها متقاعد کند. این یک گمانه‌زنی بیهوده نیست، بلکه عملِ انجام‌شده است: اسرائیل همین‌حالا هم در غزه مرتکب نسل‌کشی شده است. 

در صورتی که جبر سیاسی از خارج وجود نداشته باشد و غزه‌ای‌ها مایل یا قادر به ترک غزه نباشند، رهبری اسرائیل و کل جامعه یهودی-اسرائیلی (این یک پروژه ملی بود) از نابودی کامل جمعیت غزه ابایی نخواهند داشت. کاملاً برعکس. در صورت لزوم، اسرائیل نه تنها قصد نابودی تمام یا بخشی از جمعیت غزه را خواهد کرد، بلکه در واقع از آن لذت خواهد برد. در حالی که فرمانده نیروهای اس‌اس آلمان نازی هاینریش هیملر، که کاملاً از جنایات خود آگاه بود، در سخنرانی بدنام خود در پوزن در مورد بار سنگینی که تاریخ برای خلاص شدن جهان از یهودیان بر دوش آلمان گذاشته بود، تظاهر به ترس کرد، نیروهای امنیتی اسرائیل با رقص و پایکوبی اعمال شیطانی خود را با شور و شوق کودکی که با ذره‌بینی در دست، مورچه‌ها را می‌سوزاند در رسانه‌های اجتماعی به نمایش گذاشتند.


____________________________________


۱. تحلیل حقوقی رفتار اسرائیل در غزه تحت کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسل‌کشی، مقاله کنفرانس کمیسیون مستقل بین‌المللی تحقیق در مورد سرزمین‌های اشغالی فلسطین، شامل اورشلیم شرقی، و اسرائیل +


۲- یک گزارش محرمانه اطلاعاتی اسرائیل نشان داد که ۸۳ درصد از کشته‌شدگان غزه غیرنظامی بوده‌اند

۳- یک کارشناس نظامی اظهار داشت: «اسرائیل در کمتر از یک هفته [بمب‌های بیشتری] نسبت به آنچه ایالات متحده در یک سال در افغانستان فرو ریخت، و در غزه که بسیار کوچک‌تر و بسیار پرجمعیت‌تر است، فرو می‌ریزد» 


۴- در این گزارش آمده است: «امتناع از واردات شیر ​​مخصوص نوزادان، که منجر به گرسنگی نوزادان و کودکان خردسال می‌شود، به ویژه گواه روشنی بر قصد نابودی جمعیت است».


۵- این گزارش بیان می‌کند: «هدف قرار دادن کودکان برای استنباط نیت نسل‌کشی مقامات اسرائیلی مرتبط است زیرا حملات گسترده و هدفمند علیه کودکان فلسطینی نشان می‌دهد که عملیات نظامی صرفاً برای شکست حماس و سایر گروه‌های مسلح فلسطینی انجام نشده است و همچنین نمی‌تواند به طور مشروع به سایر اهداف اعلام شده، یعنی دفاع از کشور اسرائیل و آزادی گروگان‌های اسرائیلی، کمک کند». در زمینه‌ای مرتبط، کمیسر کل آژانس کار و امداد سازمان ملل متحد (UNRWA) اظهار داشت که «هر روز، ده کودک یک یا هر دو پای خود را در جنگ از دست می‌دهند» و یک آژانس دیگر سازمان ملل متحد گزارش داد که «غزه محل بزرگترین گروه قطع عضو در تاریخ مدرن است».


۶- این گزارش بیان می‌کند که «ماهیت و وسعت این اعمال [خشونت جنسی و جنسیتی] ادعای اسرائیل مبنی بر اینکه عملیات نظامی در دفاع از خود، به هدف شکست حماس و سایر گروه‌های مسلح فلسطینی یا برای آزادی گروگان‌های اسرائیلی انجام شده است را تأیید یا توجیه نمی‌کند».



۷- یک مقایسه گویا این است که بین مارس و اوت ۲۰۲۵، ۵۰ اسرائیلی در مقایسه با ۱۲۰۰۰ نفر از ساکنان غزه، از جمله ۱۱۰۰۰ غیرنظامی، کشته شده‌اند. نسبت جهانی ۱:۲۴۰ یا نسبت جنگجویان ۱:۲۰، حداقل یک قتل عام یا نابودی را نشان می‌دهد، نه یک جنگ را. تعداد مبارزان کشته شده حماس ممکن است خود گمراه کننده باشد: اکثر آنها تقریباً به طور قطع نه در میدان نبرد، بلکه در کنار غیرنظامیان در نوار غزه در جریان نسل کشی اسرائیل جان باخته‌اند.

۸- «با در نظر گرفتن تمام شواهد، کمیسیون به این نتیجه رسید که مقامات اسرائیلی از احتمال قوی این که عملیات نظامی آنها، اعمال محاصره کامل، از جمله محاصره کمک‌های بشردوستانه در غزه، و تخریب مسکن و سیستم‌ها و تأسیسات بهداشتی منجر به نابودی فیزیکی، به طور کامل یا جزئی، تمام فلسطینیان در غزه شود، آگاه بوده‌اند. نکته مهم این است که در مورد محاصره کمک‌های بشردوستانه، مقامات اسرائیلی توسط دیوان بین‌المللی دادگستری، شورای امنیت و کارشناسان و گروه‌های مختلف حقوق بشر مطلع شده بوده‌اند. بنابراین، کمیسیون نتیجه می‌گیرد که مقامات اسرائیلی آگاهانه و عمداً چنین شرایط زندگی را با هدف نابودی فلسطینیان در غزه ایجاد کرده‌اند». «کمیسیون نتیجه می‌گیرد که قصد نسل‌کشی تنها نتیجه معقولی بود که می‌توانست از الگوی رفتار مقامات اسرائیلی گرفته شود.»

۹- سخن یک افسر ارشد نیروهای امنیتی اسرائیل: «انتقام ارزش والایی دارد. برای کاری که آنها با ما کردند انتقامی وجود دارد ... ۱۰۰ سال دیگر، آنها خواهند فهمید که نباید سربه سر یهودیان بگذارند».

۱۰- سخن رئیس اطلاعات نظامی اسرائیل: «این واقعیت که ۵۰ هزار نفر در غزه کشته شده‌اند، برای نسل‌های آینده ضروری و مورد نیاز است ... آنها [فلسطینی‌ها] هر از گاهی به یک “روز نکبت” نیاز دارند تا هزینه آن را حس کنند».

۲۶ شهریور ۱۴۰۴

برای اولین بار، زنان کره‌ای که به عنوان روسپی برای نظامیان آمریکایی به خدمت واداشته شده بودند شکایت کردند

ده‌ها زن که در کره جنوبی در تجارت سکس کار می‌کردند، به دنبال عذرخواهی و جبران خسارت به خاطر نقض حقوق خود در حین خدمت‌[جنسی]رسانی به سربازان آمریکایی هستند.


Choe Sang-Hun
The New York Times



در ابتدا، ده‌ها زن کره جنوبی که به عنوان روسپی کار می‌کردند، دادخواستی را علیه ارتش ایالات متحده به اتهام ده‌ها سال ترویج غیرقانونی تجارت جنسی و زندانی کردن آن‌ها برای درمان اجباری بیماری‌های مقاربتی ارائه داده‌اند. ا

در این دادخواست که روز دوشنبه در یک کنفرانس خبری اعلام شد، زنان خواستار عذرخواهی ارتش ایالات متحده و پرداخت غرامت به دلیل دست داشتن در مدیریت شبکه وسیعی از فحشا در اطراف پایگاه‌های خود در کره جنوبی شدند. زنان کره‌ای که در بارها و فاحشه‌خانه‌هایِ محل رفت و آمد نیروهای آمریکایی کار می‌کردند، از نقض گسترده حقوق بشر خبر داده‌اند. ا


در سال ۲۰۲۲، این زنان در دادگاهی علیه دولت کره پیروز شدند. دیوان عالی کره جنوبی به دولت دستور داد تا به ده‌ها زن به خاطر آسیب‌هایی که به عنوان "زنان تسلی‌بخشِ ارتش ایالات متحده" متحمل شده‌اند، غرامت بپردازد. دادگاه دولت را به دلیل تشویق زنان به روسپیگری برای سربازان آمریکایی به هدف کمک به ورود دلارهای آمریکاییِ به شدت مورد نیازِ اقتصاد و حفظ روابط با ایالات متحده، که برای امنیت به آن متکی بود، مجرم شناخت. همچنین گفته شده است که دولت بسیاری از زنان را به شیوه‌ای «نظام‌مند و خشونت‌آمیز» مجبور به درمان بیماری‌های مقاربتی کرده است.


آخرین دادخواست که روز جمعه در دادگاهی در سئول ثبت شد، اولین تلاش این زنان برای پاسخگو کردن ارتش ایالات متحده بود. این زنان و وکلای آنها گفتند که ارتش ایالات متحده «مقصر اصلی» در تجارت جنسی تحت حمایت دولت است و حتی به "زنان تسلی‌بخش" اجازه می‌دهد تا در پایگاه‌ها و در نزدیکی میدان‌های آموزشی آن‌ها حضور داشته باشند.


روز دوشنبه، یک زن ۶۶ ساله گفت که در ۱۶ سالگی به یک دلال جنسی که به سربازان آمریکایی خدمات ارائه می‌داده، فروخته شده است. او گفت که ارتش آمریکا از قاچاق جنسی افراد زیر سن قانونی مانند او آگاه بوده، اما هیچ کاری برای جلوگیری از آن انجام نداده است.

او در کنفرانس خبری به شرط ناشناس ماندن صحبت کرد و از ترس خود از رسوایی عمومی گفت.

در کره جنوبی، زنانی مانند او آن نوع همدردی عمومی را که نسبت به زنانی که در طول جنگ جهانی دوم مجبور به بردگی جنسی برای سربازان ژاپنی شده بودند، جلب نکرده‌اند. برعکس، آنها گفته‌اند که مجبور بوده‌اند دهه‌ها در شرم و سکوت زندگی کنند. آنها گفتند که جامعه کره از آنها متنفر است و با آنها مانند جنبه‌ی شرم‌آورِ اتحادِ خود با ایالات متحده که دوست دارد پنهان بماند، رفتار می‌کند.


آنها حتی نمی‌توانستند مستقیماً از ارتش ایالات متحده شکایت کنند. دعاوی مربوط به درخواست غرامت از نیروهای آمریکایی مستقر در کره جنوبی باید با دولت محلی حل و فصل شود. بنابراین زنان دوباره از دولت خود شکایت کردند، این بار به خاطر کاری که ارتش آمریکا با آنها کرده بود و هر کدام درخواست ۱۰ میلیون وون یا ۷۲۰۰ دلار غرامت کردند. هدف واقعی آنها این است که ارتش آمریکا را در دادگاه به خاطر سوءاستفاده از خود محکوم کنند. برای دهه‌ها، زنان کره جنوبی در شهرهای اردوگاهی کار می‌کردند - مجموعه‌ای از بارها، فاحشه‌خانه‌ها و مغازه‌های دارای مجوز که کره جنوبی برای کمک به مهار فحشا برای سربازان آمریکایی که به دلار در مناطق ویژه حقوق می‌گرفتند، ایجاد کرده بود.


ایالات متحده از زمان جنگ کره در سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳، ده‌ها هزار سرباز در کره جنوبی مستقر کرده است. برخی از زنانی که در شهرهای اردوگاهی کار می‌کردند، ربوده شده و به دلالان جنسی فروخته شده بودند، در حالی که برخی دیگر با وعده کار فریب خورده بودند. به گفته محققانی که این موضوع را مطالعه کرده‌اند، همه این زنان به دلیل بدهی در بند دلالان جنسی بوده‌اند.


وزارت دادگستری کره جنوبی، به عنوان متهم این پرونده، بلافاصله به درخواست اظهار نظر پاسخی نداد. فرماندهی ارتش ایالات متحده در این کشور نیز چنین نکرد. این وزارتخانه پیش از این گفته بود که فحشا یا قاچاق انسان را تأیید یا حمایت نمی‌کند.


روسپیگری در کره جنوبی غیرقانونی است. اما به گفته برخی از زنان و اسناد طبقه‌بندی نشده دولت کره جنوبی و ارتش ایالات متحده که وکلای آنها به عنوان مدرک به دادگاه ارائه داده بودند، مقامات محلی و مقامات ارتش ایالات متحده، زنان را برای کلاس‌های زبان انگلیسی و آداب معاشرت گرد هم می‌آوردند. مقامات محلی از آنها می‌خواستند که درآمد بیشتری کسب کنند و آنها را "میهن‌پرست" می‌نامیدند. دستورالعمل‌های ارتش ایالات متحده برای این زنان بر محافظت از سربازان در برابر بیماری‌های مقاربتی متمرکز بود.


طبق قوانینی که ارتش ایالات متحده و مقامات کره جنوبی تدوین کرده بودند، طبق گفته این زنان و اسناد منتشر نشده، زنان آسایشگاه باید هفته‌ای دو بار آزمایش می‌دادند. ارتش ایالات متحده بازرسی‌های تصادفی در باشگاه‌ها انجام می‌داد و زنانی را که ثبت نام معتبر یا کارت معاینه  نداشتند، جمع‌آوری می‌کرد. زنان مجبور بودند در باشگاه‌ها نشان‌های شماره‌دار یا برچسبِ نام داشته باشند و ارتش ایالات متحده مرکزِ "ملحفه‌های داغ" - یا فایل‌های عکس زنان - را در کلینیک‌های پایگاه نگهداری می‌کرد تا به سربازان آلوده در شناسایی افراد در تماس با آنها کمک کند.


نظامیان آلوده به بیماری‌های مقاربتی نه، اما زنان آلوده به بیماری مقاربتی در مراکزی با پنجره‌های میله‌دار حبس می‌شدند و در آنجا به آن‌ها دوز بالای پنی‌سیلین تزریق می‌شده است. به گفته این زنان، برخی از آنها بر اثر شوک ناشی از پنی‌سیلین جان خود را از دست داده‌اند. وکلای این زنان با استناد به اسناد و مدارک مربوطه گفتند که ارتش ایالات متحده خواستار جداسازی این زنان در چنین مراکزی شده بود و دولت محلی نیز با این درخواست موافقت کرده بود.

شهرهای اردوگاهی با توسعه سریع اقتصادی کره جنوبی به آرامی محو شده‌اند. اما وکلای این زنان گفتند که برخی از فعالیت‌های شرح داده شده در دادخواست تا سال ۲۰۰۴ ادامه داشته است.



♦︎      ♦︎      ♦︎



در پرتال یاهو به گزارش دیگری از همین واقعه برخوردم که شامل نکاتی بود که می‌تواند تکمیل‌کننده مقاله نیویورک‌تایمز باشد:


زنان کره‌ای در یک دعوی حقوقی پیشگامانه به دلیل فحشای اجباری از ارتش آمریکا شکایت کردند


ده‌ها هزار زن کره جنوبی از دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ در فاحشه‌خانه‌های تحت حمایت دولت کار می‌کرده‌اند و به نیروهای آمریکایی مستقر در این کشور برای محافظت از کره جنوبی در برابر کره شمالی خدمت جنسی ارایه می‌کردند.


هفته گذشته، ۱۱۷ قربانی دادخواست جدیدی را ثبت کرده و برای اولین بار رسماً ارتش آمریکا را متهم کردند و خواستار عذرخواهی شدند.


اقتصاد پیرامون فاحشه‌خانه‌های نظامی در شهرهای جنب پایگاه‌های ایالات متحده، از جمله رستوران‌ها، آرایشگاه‌ها و بارهایی که به سربازان آمریکایی سرویس می‌دادند، حدود ۲۵ درصد از تولید ناخالص داخلی BIP کره جنوبی را در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تشکیل می‌داده اند.

یکی از شاکیان، که حدود ۶۰ سال دارد و نخواست نامش فاش شود، در بیانیه‌ای که به خبرگزاری فرانسه ارسال شد، گفته است: «هنوز نمی‌توانم کتک خوردن توسط سربازان آمریکایی را فراموش کنم - به خاطر پایین آوردن سرم هنگام ریختن نوشیدنی، لبخند نزدن یا بدون هیچ دلیلی سیلی می‌خوردم.»


او گفته است درحالی که می‌پنداشته است قرار است متصدی بار شود در ۱۷ سالگی فریب خورده و مجبور به کار جنسی شده است و طوری که به او گفته شده بود نمی‌توانسته است به دلیل «بدهی‌اش» آنجا را ترک کند.

«نمی‌توانستم راه بروم. ... هر شب ما را نزد سربازان آمریکایی می‌کشاندند و مورد آزار جنسی قرار می‌دادند. هر هفته مجبور می‌شدیم آزمایش بیماری‌های مقاربتی انجام دهیم. اگر کوچکترین ناهنجاری‌ای یافت می‌شد، ما را در یک اتاق کوچک حبس می‌کردند و یک آمپول قوی پنی‌سیلین قوی به ما تزریق می‌کردند.»


در بیانیه‌ مشترکِ فعالان حقوق زنان که از قربانیان حمایت می‌کردند، آمده است که ارتش آمریکا «قانون اساسی کره جنوبی را نادیده گرفته» و آزادی‌های شخصی زنان را سلب کرده و «زندگی آنها را نابود کرده است».


وکلا گفته‌اند که در این دادخواست، دولت کره جنوبی به عنوان متهم معرفی شده است، زیرا طبق قوانین موجود، سئول باید به قربانیان اقدامات غیرقانونی انجام شده توسط سربازان آمریکایی در حین انجام وظیفه غرامت بپردازد و سپس از واشنگتن درخواست بازپرداخت کند.


ها جو-هی، وکیل، به خبرگزاری فرانسه (AFP) گفت: «این دادخواست به دنبال آن است که هم دولت کره جنوبی و هم مقامات نظامی ایالات متحده را به طور مشترک مسئول اعمال غیرقانونی بداند.»

ایالات متحده هنوز حدود ۲۸۵۰۰ سرباز در کره جنوبی دارد تا از این کشور در برابر کره شمالیِ مسلح به سلاح هسته‌ای محافظت کند.


سخنگوی نیروهای ایالات متحده در کره (USFK) به خبرگزاری فرانسه گفت که "از گزارش‌های مربوط به این موضوع آگاه است" و افزود "تا زمانی که مراحل قانونی در حال انجام است، اظهار نظری نخواهیم کرد".


نیروهای ایالات متحده در کره اعلام کردند: "ما تأکید می‌کنیم که برای ما هیچ رفتاری که قوانین، مقررات یا دستورالعمل‌های جمهوری کره را نقض کند، قابل قبول نیست و همچنان به حفظ بالاترین استانداردهای نظم و انضباط متعهد هستیم."


سخنگوی ریاست جمهوری روز دوشنبه گفت که کره جنوبی «تاسف عمیق» خود را به ایالات متحده ابراز کرده و رسماً درخواست کرده است که حقوق و منافع شهروندانش در جریان اقدامات اجرای قانون نقض نشود.