۰۵ اسفند ۱۳۹۵

# نه به اعدام محمد کلهر (۳)

یادآوری: اول آذرماه ۹۳ محمد کلهر دانش‌آموز پانزده‌ساله بروجردی با کارد میوه‌خوری معلم خود را مجروح کرد. معلم، مرحوم محسن خشخاشی در اثر جراحات وارده جان خود را از دست داد.
محمد کلهر در دادگاه اول به سه‌سال حبس و پرداخت دیه محکوم شده بود، اما این حکم در اثر اعتراض خانواده‌ی مقتول نقض، و به اعدام تبدیل شده است.
واقعیت تکان‌دهنده‌ این‌که نمایندگان آموزش‌وپرورش بروجرد هم در حمایت از همکار مقتول خود به این حکم معترض بوده‌اند.

رفتار این “نمایندگان” رفتاری ناهنجار و جاهلانه است. این را باید با صدای بلند گفت.
معمولا وقتی سروکار دانش‌آموزی با قانون و دستگاه قضا می‌افتد، آموزگاران حامی و مدافع اویند. محمد کلهر نه‌سال از عمر پانزده‌ساله خود را روزانه چندین ساعت در مدرسه و تحت تعلیم معلم‌ها بوده است. آن‌ها در شکل‌گیری شخصیت، رفتار و اعمال دانش‌آموزان نقش دارند. و اگر محمد متهم است، جای آن‌ها نیز روی نیمکت متهمان، کنار او ست. هر معلم بافکری در مواجهه با یک چنین واقعه مرگباری از خود می‌پرسد، سهم من از این واقعه‌ چیست؟ چه وظایفی نسبت به او داشته ام که در آن اهمال کرده ام، یا چه رفتاری با او داشته‌ام که نادرست و ناهنجار بوده است؟ اما نمایندگان آموزش‌وپرورش بروجرد از موضع صنفی علیه محمد با دادستان همدست شده اند! حتی بیشتر از همدست، آن‌ها به دستگاه قضا اعتراض دارند که چرا حکم کیفری شدیدتری برای این جوان دبیرستانی صادر نکرده است!



برای سایت صدای معلم «سه سال زندان و پرداخت دیه برای کسی که معلم خود را مقابل چشم دانش آموزان کلاس به ضرب چاقو به قتل رساند» کم است، و نشان از پایین بودن شأن و منزلت معلم دارد! +
این حد از سطحی‌نگری سنگدلانه از سوی کسانی که خود را معلم می‌دانند باورنکردنی ست. «صنف» که هدف از تأسیس آن حفظ منافع گروه در مقابل قدرت حکومت است، علیه دانش‌آموز نابالغی که از ضعیف‌ترین اعضای جامعه به شمار می‌آید وارد میدان می‌شود! از این آبسوردتر چیزی می‌شناسید؟

وقایع اتفاقیه از قول نمایندگان آموزش و پرورش بروجرد می‌نویسد: «فردی به یک معلم در کلاس حمله‌ور شده و او را به قتل رسانده ... این کار، مصداق اقدام علیه امنیت معلمان و جامعه است».
[به نیت خصمانه‌ای که در تعبیر جرم محمد به «اقدام علیه امنیت معلمان و جامعه» پنهان است توجه کنید].
دلیل وجودی نهاد آموزش و پرورش در اسم آن پیداست: تعلیم و تربیت بچه‌ها. نقش بچه‌‌ها در این نهاد محوری است، و معلم‌ها برای تعلیم و تربیت آن‌ها به خدمت گرفته می‌شوند. اما نمایندگان آموزش‌وپرورش بروجرد طوری رفتار می‌کنند که انگار هدف از تأسیس نهاد مدرسه ایجاد اشتغال برای آن‌ها بوده است.
نمایندگان آموزش‌وپرورش بروجرد معتقدند به خاطر حکم سبکی که برای محمد کلهر صادر شده است «سرنوشت خشخاشی در انتظار معلمانی همچون او است و صدور اين حکم چراغ سبزی برای فشار روی جامعه معلمان است»! 
 **

طوری که مطلع شدم، طبق قوانین ایران تا سال ۹۲ جرم محمد کلهر قتل نفس/ جرمی موجب قصاص تلقی می‌شده است. اما در این سال قوه قضاییه دست به اصلاح قانون مجازات افراد زیر ۱۸ سال زده است. ایران جزو کشورهایی است که کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده اند. اصلاحیه مورد نظر، با این‌که منطبق بر قوانین کنوانسیون حقوق کودک نیست، اما قدم مهمی در این راستا ست.

حقوق کودک حقوق بشر است. این باید برای هر فعال مدنی روشن باشد. اما طبق مشاهدات من در وب، حساسیت نسبت به حقوق کودک در مقایسه با حساسیت موجود نسبت به «حقوق زنان» ناچیز است. حتی می‌توان گفت، نسبت به حقوق کودکان و نوجوانان با نوعی کم‌اعتنایی “طبیعی” مواجه ایم.
مثلا در وب دیده‌ام که بازشدن بحث خشونت خانگی توجه اذهان را اتوماتیک به خشونت نسبت به زنان جلب می‌کند. خشونت خانگی انگار نام دیگری برای خشونت نسبت به زنان است، در حالی که مطالعات جامعه‌شناسی به وضوح نشان می‌دهد که کودکان قربانیان اصلی خشونت خانگی هستند.
یک مثال دیگر برای بی‌اعتنایی به حقوق کودک جمله‌ای بود خطاب به نرگس محمدی که خواهان ملاقات حضوری با فرزندان خود شده بود: «خب، زندان همین است که از عزیزانت جدا شوی!». این قول نشان می‌دهد که اصلا به ذهن گوینده نرسیده است که در این ماجرا انسان خردسالی نیز شریک است که او نیز حقوقی دارد! این فقط حق مادر زندانی نیست که فرزندان خود را ملاقات کند، بلکه ملاقات حضوری مرتب و بی‌واسطه کودکان با والدین زندانی خود حق کودکان است.
یک مثال دیگر برای بی‌اعتنایی به حقوق کودک، مصاحبه‌ای بود که در خلال آن محمود دولت‌آبادی در تأیید تئوری منسوخ و مخرب «سیلی معلم به کسی ننگ ندارد» (شکل دیگری از «چوب معلم گل است») حرف می‌زند که توجیه‌کننده اعمال خشونت به دانش‌آموزان است، اما این حرف، آن‌هم از زبان یک نویسنده مطرح، اصلا توجه کسی را جلب نمی‌کند.

برای من که ارتباطم با ایران از طریق شبکه‌های اجتماعی ست، وجود این مثال‌ها که می‌توانم موارد دیگری را نیز به آن اضافه کنم، نشان می‌دهد که معضل کم‌توجهی به کودکان به عنوان انسان‌های صاحب حق، حاصل توهم من نیست و باید مابه‌ازایی در واقعیت داشته باشد.

شخصا تا همین چند روز پیش از اصلاحیه‌ای که بالاتر به آن اشاره شد هیچ خبر نداشتم. باید توجه دوستان را به این نکته جلب کنم که تغییری که در سال ۹۲ در «مقررات تعدد جرم و قصاص افراد زیر ۱۸» ایجاد شده است، قدم با اهمیت و ارزشمندی در اصلاح نظام قضایی ماست. به متن قانون توجه کنید:
§ ماده ۹۱
«در جرائم موجب حد، قصاص یا تعزیر هرگاه افراد کمتر از هجده سال تمام شمسی، ماهیت جرم انجام شده و یا حرمت آن را درک نکنند و یا در رشد و کمال عقل  آنان شبهه وجود داشته باشد، به اقدامات تأمینی و تربیتی پیش‌بینی شده در ماده ۸۸ این قانون محکوم می‌شوند».

تا جایی که من می‌دانم، در اروپا رشد و کمال عقل را سن مشخص می‌کند. متهم زیر ۱۷ یا ۱۸ سال دارد؟ پس جزو گروهی حساب می‌شود که در رشد و کمال عقل آن‌ها شبهه موجود است! [چنان‌که زیر این مرز سنی انجام برخی کارها نیز مانند رانندگی، بستن قرارداد، گرفتن وام بانکی و ... برای آن‌ها مجاز نیست]. اما در اصلاحیه ما اضافه بر قراردادن مرز سنی، نظر کارشناسان در باره رشد عقلی و ادراک حرمت جرم از سوی متهم زیر ۱۸ سال نیز شرط است. تا سال ۹۲ کیفر بر اساس سن شرعی در نظر گرفته می‌شده است، اما این اصلاحیه توانسته است بین سن تکلیف شرعی (۱۵ و ۹ برای پسران و دختران) و سن قانونی یا سن مسئولیت کیفری (۱۸ برای دختر و پسر) راهی باز کند. 
این قانون می‌تواند زندگی نوجوانان را حفظ کند. مجرمان زیر ۱۸ سال در این قانون مانند مجرمان بزرگ‌سال مجازات نمی‌شوند، بلکه مورد آموزش و بازپروری قرار می‌گیرند. نکته جالب دیگر نگاه فراجنسیتی اصلاحیه به دختر و پسر به عنوان اشخاص حقوقی برابر است.
ما نمی‌دانیم این اصلاحیه ثمره تلاش و فعالیت چه کسانی بوده است. یقینا حقوق‌دان‌ها، فقها، متخصصان و کارشناسان تعلیم‌وتربیت و روانشناسی کودکان، و فعالان مدنی که ما نام هیچ‌یک از آن‌ها را نمی‌دانیم در این کار کوشیده اند، و موفق شده اند گرهی از گره‌های متعدد ما را باز کنند.

حکم اولیه محمد کلهر (سه‌سال حبس و پرداخت دیه) که مورد اعتراض نمایندگان آموزش و پرورش بروجرد قرار گرفت، با استناد به همین قانون صادر شده بود.

نقد معلم سخت است. حداقل برای من این‌طور است. با وجود داستان‌هایی که می‌توانم از دخالت مخرب آن‌ها در زندگی خودم تعریف کنم، باز هم مقام معلم را، مقامی محترم می‌دانم، و هنگام نقد رفتار این یا آن معلم، دست‌وپایم از ترس آسیب‌رساندن احتمالی به مقام معلم می‌لرزد. و البته باید همین‌طور باشد. معلم‌ها باید مورد احترام باشند. جامعه باید از حقوق آن‌ها حمایت کند و خواهان رفاه و منزلت آنان باشد: به این دلیل روشن که ما عزیزترین‌های خود را به آن‌ها می‌سپاریم. 

معترضین به حکم اولیه محمد کلهر نماینده‌ی آموزش‌وپرورش یا نماینده معلمان نیستند. این‌ها تعدادی معلم اند که معلوم نیست چه نیات، مقاصد یا منافعی چشم آن‌ها را چنان بسته است که در صف اشتباهی جای گرفته اند. معلم باید پیش از دیگران دغدغه‌ی اصلاح داشته باشد. مگر معلم جز اصلاح کار دیگری می‌کند؟ معلم‌ها باید پیش‌رو و پرچم‌دار اصلاح اجتماعی باشند.
نمایندگان آموزش‌وپرورش بروجرد به جای دلجویی از بازماندگان زخم‌خورده‌ی همکار خود و تشویق آنان به عفو و صرف‌نظرکردن از درخواست قصاص، آتش‌بیار معرکه شده اند. هیچ چیز نمی‌تواند ضایعه دردناک و بزرگی را که به خانواده‌ی مرحوم خشخاشی وارد آمده است جبران کند. باعث تأسف است که کسی نتوانست مانع این حادثه مرگبار شود. اما محمد کلهر هنوز زنده است، و می‌شود/ و باید از مرگبارترشدن این فاجعه جلوگیری کرد.


# نه به اعدام محمد کلهر (۱)

۱ نظر:

  1. آیا با اعدام محمد کلهر مقتول زنده میشود؟ مسلما که نه
    آنکه انتقام میگیرد یک روز خوشحال است و آنکه می بخشد یک عمر خوشحال است
    به جای قانون اعدام قانون حبس ابد بایدجایگزین شود

    پاسخحذف