۲۴ اسفند ۱۳۹۴

پ.ن.

امروز قسمت ۲۲ بود :) راستش از اینکه چرا بعضی از دوستان سریال شهرزاد را نگاه نمیکنند یا حتی به تحقیر در آن مینگرند یا از آن و از تماشاکنندگان آن(!) به سخره یاد میکنند، در تعجبم.
قسمت ۲۲ اینطور به پایان میرسد:
در لحظهای که قباد با همفکری شهرزاد عزم را جزم میکند تا برای حفظ رابطه‌ خود و شهرزاد با بزرگآقا حرف بزند و او را به طلاق از شیرین راضی کند، بزرگآقا در حد انفجار عصبانی از راه میرسد. او نیز آمده است تا قباد را مجبور به طلاق کند، منتها نه از شیرین بلکه از شهرزاد. (دراماتورگی خوب!).
در پست قبلی نوشتم، در فیلم ایرانی دیگری پیوستگی قدرت پدر و قدرت حاکم را، و همدستی آنها را در اعمال سلطه بر فرزندان به این آشکاری ندیده‌ام.
در این قسمت سریال اتفاقی افتاد که این ارتباط را پررنگ‌تر میکند
مریم به دادگستری احضار شده استدلیل احضار معلوم نیست. در سالن انتظار بابک به مریم میگوید که این احضار ربطی به نقش او به عنوان دزدمونا در نمایشنامه اتلو ندارد، و به قصد آرامکردن او ادامه می‌دهد: «میخوان بگن چرا گذاشتی اتلو خفهت کنه؟ ... یا چرا جلو پدرت چشمسفیدی کردی، رفتی زن سیاه مغربی شدی؟». سؤال‌هایی که به نظر بی‌ربط می‌رسند.
[در نمایشنامه، دزدمونا با «مغربی» (که نام دیگر اتلو ست) مخفیانه، یعنی بدون اطلاع پدر خود ازدواج میکند.].
اما خلاف تصور بابک اتهامی که متوجه مریم است به این مسئله ربط دارد
از زبان سرهنگ تیموری بشنویم: «شما گویا در صحنهای که دزدمونا با جناب پدرش در حال مشاجرهس، ... نگاه معناداری میندازید به تصویر اعلیحضرت. طوری که مرقوم شده میان پدر دزدمونا و اعلیحضرت همذاتپنداری میشود. و تماشاچی به خودش اجازه میدهد که علیه اعلیحضرت خیال قیام به سرش بزند».