رفتم مارکت نون بربری بخرم. دوتا جوان پشت پیشخوان مغازه بودند. یکی از آنها نان را در پلاستیک گذاشته و رو به من به شوخی (به آلمانی) گفت: مرد جوان! چیز دیگری هم میخواهی؟ نگاهی به او کردم و پرسیدم، پنیر تولوم هم دارید؟
پنیر تولوم (Tulum) را اگر تا به حال نشناخته اید، زیان کرده اید. آن را از شیر بز درست میکنند و پس از نمکسود کردن، آن را در پوست بز ریخته و ششماه در غار یا زیرزمین خنک آویزان میکنند. حاصل، پنیری به صورت خردهپنیر، چرب، تند و مزهای مغایر با مزههای آشنا، اما ناب و غیرقابل توصیف است. شبیه آن را در ایران هم میتوان یافت. شخصا پنیر کوزهای یا کوپهپنیر را میشناسم که اگر بهتر از تولوم نباشد، همتای آن است. کوپهپنیر را در کوزه ریخته و برای اینکه برسد، مدتی آن را در زمین دفن میکنند. شخصا معتقدم اگر کسی برای پیدا کردن کوپهپنیر به آذربایجان یا کردستان سفر کند، زحمت زیادی نکشیده است، زیرا ارزش یک صبحانه با نان داغ، کوپهپنیر و چای شیرین به چنین زحمتی میارزد.
دوران دانشجویی یک فروشگاه ترکی بود که پنیر تولوم داشت. صاحب آن هم زن مسن مهربانی بود که مثل مامانها برای من دل میسوزاند و به من توصیه میکرد بیشتر غذا بخورم! و با اینکه از زمانی که مغازهاش را بست و رفت دیگر جایی پنیر تولوم پیدا نکردهام، هنوز امیدم را از دست ندادهام و گاهی از فروشندهها سراغ آن را میگیرم.
این یکی اصلا نمیدانست پنیر تولوم چیست. گفت اسم آن را هم نشنیده است!
به خنده گفتم، پنیر تولوم نمیدونی چیه، ولی اونقدر روت زیاده که با من که جای پدرتم شوخی میکنی؟
تا اینجا گفتگوی ما به آلمانی بود. ولی در جواب من به فارسی گفت: ببخشید آقا. آخه دیدم ایرانی هستید ... ما دانشجو هستیم ... تاجیکیم ... هفتهای دو روز اینجا کار میکنیم.
لهجهی فارسی او ناگهان دل مرا نرم کرد. من آنقدر لهجهی تاجیکها را دوست دارم و از شنیدن آن آنقدر لذت میبرم که اگر یک تاجیک در مورد درستکردن نیمرو هم حرف بزند، با هیجان و علاقه به آن گوش میکنم.
با شوق گفتم: زنده باد تاجیکستان!
چهرههای آنها شکفت و یکصدا گفتند: زنده باد ایران!
به وجد آمدم. در حالی که دستم را به علامت خداحافظی بالا برده بودم، گفتم: من عاشق تاجیکستانم!
و آنها هردو باهم و با صدای بلند گفتند: ما عاشق ایرانیم!