جایزه ۵۰هزاریورویی بنیاد كارمينيك مشروط بوده است. ارزیابی و داوری در مورد اثر هنری تنها بر اساس معیارهای هنری نبوده است. بنیاد كارمينيك در صورتی هنرمند ایرانی را میپذیرد/ اثر او به شرطی „لایق“ جایزه دانسته میشود که با روایت غربیها از «ما» سازگار باشد یا آن را تقویت کند. این بنیاد در واقع به ما میگوید، مهم نیست شما چگونه هستید، شما آنطور هستید که ما میگوییم.
نیوشا توکلیان میگوید نه. و این وجدآور است.
در این وضعیتی که خیلی از „هموطنان“ حاضرند، برای خیلی کمتر از پنجاههزار یورو، نقش میمون دستآموز سیرک را بازی کنند، نیوشا توکلیان مرا امیدوار کرد. من به نیوشا توکلیان مدیون هستم.
تئوریبافها، انتلکتوئلها و هنرمندان وطنی در مورد فردیت، خودمختاری و استقلال رأی،حرف زیاد زدهاند. و زیاد مورد انتقاد قرار گرفتهاند که با تمام «این حرفها»، در وقت عمل، طور دیگری رفتار میکنند. نیوشا توکلیان به طرز سؤتفاهمناپذیری به حرف جامهی عمل پوشاند. رفتار او برای تمام کسانی که در عرصه عمومی فعال هستند، سرمشق ارزشمندیست.
به نظر من خبرنگاران و نویسندههایی که ماجرای نیوشا توکلیان را بعد از یک گزارش و یک مصاحبه تمامشده تلقی میکنند، به طرز شدیدی وظیفه خبرنگاری خود را زیر پا میگذارند. ماجرای پسدادن جایزه از سوی توکلیان، خیلی مهمتر از دریافت جایزه شوالیه هنر است.
همانطور که توکلیان در مصاحبه میگوید، یک چنین جایزهای برای زندگی حرفهای او گام بلند موفقتآمیزی میبود. اما او با وفاداری به خود، با ایستادگی روی روایت خود، از جایزهای صرفنظر میکند که مشروط به تأیید روایت بیگانهای است که بر حسب منافع ضدایرانی جعل شده است. در صورتی که نیوشا توکلیان با پذیرش رشوه پنجاههزار یورویی به ارادهای که یقینا خیرخواه ما نیست، تن در میداد، شاهد مقالات و نوشتههایی با عناوینی نظیر «دوباره یک زن ایرانی افتخار آفرید»، «نیوشا توکلیان جایزه دومیلیارد ریالی مهمترین بنیاد عکاسی فرانسه را از آن خود کرد» میبودیم. هیچ بعید نبود بیبیسی در مورد نمایش مجموعه عکسهای هنرمند ایرانی نیوشا توکلیان تحت عنوان «نسل سوخته» مقاله و گزارش بنویسد.
نیوشا توکلیان خبرنگار است. از خودم میپرسم، چطور همکاران او میتوانند با نشر یکی دو مطلب سروته چنین ماجرایی را هم بیاورند، و احساس پوچی نکنند؟
آیا شنیدن اینکه بنیاد هنری كارمينيك نیوشا توکلیان را به دروغگویی متهم کرده است وجدان آنها را نمیخراشد؟ آیا پشت همکار خود را میگیرند، یا دوست دارند کمافیالسابق در مورد جایزه شوالیه انشاهای حالبهمزن بنویسند، در نشئگی افتخار و احترام هذیان بگویند و از ماتحت «استاد عباسخان کیارستمی دامت افاضاته عالیه» تناول کنند؟
نه. نیوشا توکلیان از جنس اینها نیست. در شخصیت این فرد چیزی هست که آنها فاقد آن هستند. نیوشا توکلیان با رفتار خود آنها را به خودشان نشان میدهد، و خواست آنها که هرچه زودتر از کنار این اتفاق ردشوند، قابل فهم است.
◀
شخصا، بدون امید نسبت به درک و تشخیص اهمیت این رخداد از سوی این دوستان، خیالات خوشانگارانهای بافتهام:
- نیوشا توکلیان در مصاحبه خود با لیدا صدرالعلمایی گفته است: «امیدوارم بتوانم روزی این مجموعه عکس را جایی به دلخواه خودم به نمایش بگذارم یا در قالب یک کتاب چاپ کنم. امیدوارم که قصه جوانان کشورم در لابهلای این تصاویر ناشنیده نماند».
کاش میشد ورای مرزهای عقیدتی و حزبی کمپینی را با اهداف/ خواستههای زیر تدارک دید:
- برگزاری هر چه سریعتر نمایشگاه عکسهای نیوشا توکلیان در ایران
- درخواست از ناشران معتبر کشور مبنی بر چاپ کتاب مورد نظر نیوشا توکلیان در اسرع وقت و به شکل و کیفیت مرغوب.
به نظر من حیف است وقت آدمهایی که مولد علم و هنر هستند، در راه قسط یخچال یا «اجاره خانه» تلف شود. جامعهای که در جهت آسایش و راحتی کار تولیدکنندگان علم و هنر به جد نمیکوشد، زیانکار است. در مورد خانم توکلیان نیز این حرف صدق میکند. پنجاههزار یورو پول کمی نیست و میتوانست امکانات بیشتری را در اختیار او بگذارد، و دستوبال او را برای کار باز کند.
اگر این کمپین در آلمان میبود، پیشنهاد میدادم که با ایجاد یک حساب بانکی از عموم بخواهیم به عنوان ادای دین به نیوشا توکلیان در جمعآوری پنجاههزار یورو شرکت کنند. اینجا ولی متأسفانه ایران است!
اما هدف از بازکردن یک حساب بانکی میتواند، «پرداخت یکسال اجاره خانه نیوشا توکلیان» باشد. (نیوشا توکلیان هم به فکر «خانه ما» بوده است).
ما میتوانیم مشترکا برای نیوشا توکلیان یک دوربین عکاسی بخریم.
عکاسها عاشق لنز هستند.
ما میتوانیم برای دوربین نیوشا توکلیان یک لنز بخریم.
...
خاصیت این کمپین:
اولین خاصیت این است که همگان را از وجود یک چنین آدم سربلندی در میان ما باخبر میکند!
پیام این کمپین به هنرمندان (خبرنگاران/ نویسندگان) جوانی که برای فردیت و استقلال خود ارزش قایلاند این است که ما به عنوان جامعه دوستداران هنر، مستقل از اینکه سایت جشنواره کن چه میگوید، قدر شما را میدانیم و برای شما احترام قایل هستیم.
یک چنین کمپینی احتمالا میتواند باعث گفتگوهایی در مورد ارزش و شیفتگی زیاده از حد نسبت به جوایز بنیادهای هنری „جهانی“ شود. شاید گفتگوهایی در بگیرد در مورد وجاهت بنیادهای هنری غربی در امر ارزشگذاری آثار هنری داخلی/ و فرصتها و اختلالاتی که این رویکرد میتواند برای جامعه هنری داشته باشد ... و اینجور گفتگوها حتما روشنگرانه و مثمر ثمر خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر