رولف فرلگر (مدرس روانشناسی) در آلمان به عنوان منقد اسرائیل چهره آشناییست. او نماینده بخشی از یهودیان آلمان در شورای مرکزی یهودیان آلمان است.
رو به اسرائیل میگوید: همسایه شما زمانی به ماهیگری میرفت، شما ماهیگیری را بر او ممنوع کردید. همسایه شما زمانی کارخانه داشت، آن را ۲۰۰۶ بمباران کردید. او زراعت و کشاورزی داشت، از طریق ممنوعیت صادرات، آن را نابود کردید. او فرودگاهی داشت که از پولهای اروپاییها ساخته شده بود، آن را ویران کردید که: همسایه شرور فرودگاه لازم ندارد.
همسایه شروری که فقط میخواهد تیراندازی کند، نباید ماهیگیری کند، نباید کار کند، نباید زراعت کند، نباید سفر کند. بلکه، همسایه شرور باید به شما تیراندازی کند، که شما بتوانید در مقابل به او تیراندازی کنید.
روستاییان فلسطینی برای جلوگیری از قطع درختان زیتون جلوی بولدوزر اشغالگران میایستند |
شهرک نشینها درختان زیتونزار کشاورز فلسطینی را بریدهاند |
شهرکنشینان درخت زیتون را آتش میزنند |
زراعت/ زیتون
برای کسی که به بعد سمبلیک وقایع توجه دارد، یکی از تکاندهندترین رفتارهای اشغالگران قطع و آتشزدن درختان زیتون است، یا وقتی که آنها را با بولدوزرهای قوی از ریشه درمیآورند.
درخت زیتون یکی از قدیمیترین درختانیست که بشر آن را اهلی کرده است. نامش در کتب و روایات مقدس آمده است.
کبوتری که حضرت نوح(ع) به جستجوی خشکی فرستاد، با شاخهای زیتون بازگشت (پرچم صلح). در تورات از فراوانی زیتون در کنعان و از درختهای پربار آن مکررا یادشده است.
پرچم سازمان ملل کرهی زمین را نشان میدهد که دوشاخهی زیتون آن را دربرگرفته است.
کار آخر مانا نیستانی مرا به یاد جمعی اتریشی انداخت که در سالهای اول اقامت در وین یکیدوسالی به آنها نزدیک بودم. یکیدوتا از آنها هنرمند بودند، یکیدوتا دانشجو، یکی تحصیل روانشناسی را نیمهکاره رها کرده بود، و از همه جالبتر و منحصر به فردتر یکی بود که فلسفه خوانده بود، ولی بدون اتمام رسمی تحصیل، دانشگاه را ول کرده بود. از نظر آن روزهای من، جمع جالبی مشتکل از عدهای دیوانه، اهل ساز و موسیقی و بحثوجدل در مورد هرچیز!
یادم هست یکی از آنها از مسابقهای باخبر شده بود که یک شرکت تبلیغاتی برای نوشتن جملهای در تبلیغ صابون (یا اسپری) برگزار کرده بود. این فیلسوفی که بالاتر از او یاد شد، با بازیای هنرمندانه با زبان جملهای ساخت که در مسابقه اول شد. عین جمله را خاطرم نیست، اما از ظاهر جمله چنین برمیآمد که این کالا شما را خوشبو میکند. اما با تأمل در آن خوانش دیگری هم ممکن میشد، تقریبا به این معنی که: بوگندوها این کالا را میخرند! (که در واقع یک ضدتبلیغ بود).
بر فرض که حماس کرمی در یک سیب باشد، کسی که به خاطر یک سیب کرمو درخت پرباری را (همراه پرندهای که در شاخههای آن آشیانه دارد) ریشهکن میکند، نادان، و مانند دندانپزشک تبهکاریست که به جای درآوردن یک دندان ناسالم، فک بیمار را نابود میکند.
مانا نیستانی با این کار ویژگی نابودگری صهیونیستها را به خوبی نشان میدهد و اتهام دست زدن به «مجازات جمعی» (Collective punishment) و با هم «سوزاندن تروخشک» را مستند میسازد.
هیچ نظری موجود نیست:
نظرات جدید مجاز نیستند.