آقا کاظم ممنون از اینکه دعوت من رو برا این مصاحبه قبول کردید
- خیلی مخلصیم :))
- رفیق مایی! ... آقا کاظم، بهتره از خودتون شروع کنیم. چرا بهتون میگن کاظم مینیبوس؟
- هاهاها ... تقصیر بچههای خطه. نه که من قبلنا با مینیبوس کار میکردم، روم اسم گذاشتن ک ...
- این اسمگذاری خیلی بامزهس. متوجهم چی میگید. موضوع جالبیاه، یه وقت میخواستم یه مقالهای در بارهش بنویسم که چطور و اصلن چرا یه گروه، رو یه نفر اسم میذاره، و مسئله کلا چیه … ولی حوصلهتون سر میره حتما. ... میخواستم بپرسم، واسه چی رفتید اعتراض.
- مگه نشنیدین چی گفته؟
- چرا، شنیدم، اما میخوام شما برامون بگید.
- هیچی، ما رو تحقیر کرده. گفته شماها دایما تو این خیابونایین، پس افسارو بدین به من! ... ما اینجا توی دود یه لقمه نون درمیاریم بدیم دست زن و بچه، یارو معلوم نیست از کجا رسیده، میگه اینا قد گاو نمیفهمن. خب این توهیناه، توهین نیست؟ هی میگن مردم مردم پس یعنی چی؟ ... ما مردمیم دیگه. گفته مردم زرزر نکنن، به قول مهندس صفایی: ینی ببند گاله رو! خب این خعیلی ناجوره ... وقتی تو بالاتنه هرم از این صوبتا میشه دیگه وقت اینه که ...
- نه بابا آقا کاظم، اینطوری نیست. همچی حرفی نزده. خدا سلامتی شما و زنوبچهتونو حفظ کنه. من قلبا معتقدم نونی که شما میخورید از نون خیلیها تو این مملکت حلالتره. شما پول جون و سلامتیتونو میخورین.
- ای ول! خوب گفتی. ... شما میدونین خرج یه بچه دانشجو تو این مملکت چقده؟ … نمیدونین، چون بچه دانشجو ندارین. من خودم دوتا پسرام دانشجو ان.
- ئه؟ انشااله که موفق باشن، کدوم دانشگاه؟ شریف؟
- نه یکیش قوچانه فنآوری میخونه، یکیشم صنعتی تفرش. ... ولی اینایی رو که از این حرفا میزنن باس همین اول کار نکشونو چید ... یه مشت قرتی فرنگ رفته میگن نباس تو این مملکت هر یارادنقلی اظهار نظر کنه ... یعنی ما که شهروندای این مملکتیم اجازه نظر دادن نداریم؟
- نه والا آقا کاظم. همچی چیزی نگفته. یعنی اصلا تیپ این حرفا نیست. منم شناخت دقیقی ندارم ازش ولی به نظرم یکی از کاربلدای مملکته. خودشم میدونه شما چه زحمتی میکشین، از حرفاش معلومه ... به این فکر هست که شما دایم تو کارید، کور که نیست، میبینه ... این آقا مهندسی که گفتین، جوهر حرفو بهتون نرسونده. براتون بد ترجمه کرده … خیلی درست میگین، مردم من و شماییم، و این آقای سریعالقلم مشاور رئیسجمهوریاه که منم چون حرف مردم براش مهماه، حرفونظر مردم براش وزن داره، بش رأی دادم … و ببینم میزنه زیر قولش دیگه بهش رأی نمیدم.
- پس چرا میخواد دهن منو ببنده؟ چرا میگه حرف نزنین؟
- نمیگه آقا کاظم. ... شما بخوای بدی کاشی آشپزخونه رو بزنن، کارو میدی دست یه آهنگر؟ نمیدی. شیر چکه کنه، نجار میارید؟ نه. اینم با اون فرقی نداره. فرقش اینه که خیلی مهمتره. نجاره اگه خدانکرده بزنه لولهرو بشکنه، درسته دردسرش زیاده، ولی به امیدخدا درست میشه، اما اینایی که دارن برا کشور مذاکره میکنن، اگه اشکال تو کارشون پیش بیاد، من نمیدونم اوضاع چطوری میشه. سرتونو درد نیارم آقا کاظم. کشتیا جنگیشونو حتما دیدید تو خلیج فارس ...
- اینکه یه چیز دیگهس ... اونطوری که - ببخشینا - گه خوردن حمله کنن! میزنیم صافشون میکنیم. خایهشو ندارن. میگن آمریکاییه گفته، ما تو مملکت اینا یه آدم «فهمیده» دیدیم، اونم خودشو انداخت زیر تانک! وقتی سر ایران باشه دیگه این حرفمرفا نیست!
- قربون دهنت آقا کاظم. توی دامن ایرانخانومه که ما با هم داداشیم.
- ایول :) اینو خوب اومدی! یادم باشه بنویسمش پشت صندوق عقب :))
- :) میدونید آقا کاظم آقا روحانی رئیسجمهور چی میگه؟ منم اهل سیاست نیستم، از موضوع هستهای هم غیر از همینچیزا که تو روزنامهها مینویسن چیزی نمیدونم. ولی دعوا، اینطوری بگم، یکی از دعواهای مهم همین هستهایاه. وضع دنیا درست نیست، همه چی بهم ریخته. وضع مملکتم درست نیست. … روحانی میگه: طبق قانونای بینالمللی ما حق داریم، بمب اتمیام نمیخوایم ... برا اثبات حقمونم، استدلال عقلانی خوب هم داریم. امروز تو دنیا اگه زور استدلال بچربه (اون پشتمشتام برا احتیاط قوت نظامیام داشته باشی)، برا غربیا سخته نپذیرنش. تیم روحانی میگه بذارین این راهو امتحان کنیم، جواب میده. خود غربیا هم همشون یه نظر نیستند، با هم اختلاف دارن ... یه عده هم هستند، هم تو خارج هم تو خود ایران که کارشکنی میکنن. چراییش بحث دورودرازیاه، باید از کاربلد پرسید. ولی نمیخوان این مذاکرهها درست پیش بره. تندروی میکنن. ... یه همچین موقعیتیاه. مشاور رئیس جمهور قبلی رو یادتونه؟ … تو کار اجنه و اینا بود. سریعالقلم مشاور روحانیاه، و مثل روحانی میگه با این حرفها کار پیش نمیره، باید یه کم عقلانیت به خرج داد ...
- پس چرا توهین میکنه؟ ... انگار نه انگار ما همین مردمیم که بهشون رأی دادیم، اوردیمشون سرکار! … این - بلانسبت - فرنگرفتهها یه بار میگن، کلهپاچهپز، یه بار میگن شوفرتاکسیا!
- ایول : اینو خوب اومدی :) - من که دلم واسه یه دس پاچه درستوحسابی با نون سنگک لک زده. آخ آخ آخ … ولی اینطوری نیست ... به فرنگو فرنگرفته ربط نداره. مسئله همون کاشی آشپزخونهس. سریعالقلم اهل اهانت نیست. طرف چندین و چند سال درس این کارو خونده، کلیسال تحقیق کرده آقا کاظم، کلی کتاب نوشته، تو دانشگاهام درس میده ... حرفش به رانندهتاکسیا نیست. حرفش به اوناییاه که از رانندهتاکسیا برا کارشکنیشون استفاده میکنن آقا کاظم … مسئلههای کلان کشور با مشکلاتی مثل کمبود گوشت مرغ فرق میکنه … سریعالقلم میگه بذارین دولت کارشو بکنه ... گفتم که، من خودمم از این مسئله هستهای زیاد چیزی نمیدونم، ولی وقتی به روحانی رأی میدم، یعنی بهش اعتماد دارم که تیمی که برا کار رو مسئلههای بزرگ و سخت کشور درست میکنه، آدمای کاربلد باشن ... دعا کنیم واقعا اینطور باشه و همشون موفق باشن ... این سریعالقلم یکی از ایناس. برا ایران کار میکنه. دوست ماست. ... اون مهندسه، گفتید اسمش چی بود؟
- صفایی؟
- بله، همین صفایی. این به نظر من حرف سریعالقلم رو براتون غلط ترجمه کرده، مغرضانه ترجمه کرده. ... آقا کاظم شنیدی میگن یه عده خودجوش فلانجارو با بولدوزر خراب کردند، رو درودیوار خونه یکی دیگه شعارنویسی کردند، شیشههای یه خونه دیگه رو شیکستن، یه عدهای رو کتک زدند ناکار کردن؟… من که از راه دور دارم نیگا میکنم اینو فهمیدم ...
- آره آره ... میشناسم اینو. نیروهای خودجوش دیگه؟
- همه اینا همینجوریان. خودجوش مودجوشو بنداز دور! هر کدوم از این موردا رو بری از نزدیک نیگا کنی، میبینی اونجام یه مهندس صفایی هست که آدما رو یه طوری به جوش اورده ...
- ... یعنی میخوای بگی من الان جزو این خودجوشام؟
- والا من نمیگم. ... تو روزنامه نوشتن خودجوش!
- اوه اوه اوه، بر ذاتت لعنت! ... این سیاست واقعا کثیفهها ... ئه ئه ئه! ...
- چرا اینطوری فکر میکنی آقا کاظم؟ سرافکندگی نداره. خدا آدمو اینطور امتحان میکنه که آدم یادبگیره. چالهچولهها زیادن. برا خود منم پیش اومده و حتما بازم میاد. ته که نداره لامصب. آدم اگه مواظب خودش نباشه، همیشه یه عدهای هستند که آدمو بذارن سرکار!
- تا فهم آدما تو این مملکت نره بالا هیچی درست نمیشه. من خیلی تو تاکسی به این فکر میکنم که چطوری میشه فهمو برد بالا، ولی چیزی پیدا نمیکنم.
- منم نمیدونم چطوری میشه این کارو کرد آقا کاظم. اینایی هم که گفتم فقط فهم مناه که ممکنه همش غلط باشه، یا یه جاهاییش غلط باشه، ولی اینایی رو که گفتم، به عنوان یه داداش بهتون گفتم. یعنی اگه برادرمم بود همینو بهش میگفتم. ببخشید زیاد حرف زدمآ … آخه هم اینجا تو غربت حرف تو دل آدم تلمبار میشه، هم یکی از کارای من که مثل کاشیکار آشپزخونه یاد گرفتمش، حرف زدنه!
- خیلی ممنون. گرفتم چی میگی … باشه … بهش فکر میکنم. … حالا چرا پا نمیشی یه تک پا بیای ایران؟ پاشو بیا! خودم میام میریم یه کلهپاچه مشد میزنیم :)
- امیدورام اون روز برسه ...
- بیا میشینیم یه حالی میکنیم ... اهل حال هستی که؟
- عزتت زیاد آقا کاظم! ... از این نظر اشکالی تو کارم نیست! همهجوره هستم :))+ مرتبط
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر