«لاله، همسر عزیزم!
"نمیدانی چه لذتی میبرم از نوشتن یا گفتن ترکیب عزیزِ "همسر عزیزم".
مخصوصا آن "م" مالکیت که جان و روحم را پر میکند از بو و حضور تو».
نه. آدم به هیچ وجه نمیتواند مالک آدم دیگری باشد. یک چیزی در آدمها هست که دیر یا زود علیه این ادعا عصیان میکنند. فرعون مدتی توانست، بردهداران مدتی توانستند، و گوینده بالا هم مدتی میتواند. بیایید حداقل «میم» عزیز را به جای میم مالکیت، «میم تعلق»ی بنامیم، و تعلق را نیز «تعلق خاطر» بفهمیم. در این صورت «خاطرخواه» کسی است که خاطر «او» را آسوده میخواهد.
ـ آسوده از چه چیز؟
این را باید از لاله پرسید.
نخود نخود
هر کی از لالهی خود!
"نمیدانی چه لذتی میبرم از نوشتن یا گفتن ترکیب عزیزِ "همسر عزیزم".
مخصوصا آن "م" مالکیت که جان و روحم را پر میکند از بو و حضور تو».
نه. آدم به هیچ وجه نمیتواند مالک آدم دیگری باشد. یک چیزی در آدمها هست که دیر یا زود علیه این ادعا عصیان میکنند. فرعون مدتی توانست، بردهداران مدتی توانستند، و گوینده بالا هم مدتی میتواند. بیایید حداقل «میم» عزیز را به جای میم مالکیت، «میم تعلق»ی بنامیم، و تعلق را نیز «تعلق خاطر» بفهمیم. در این صورت «خاطرخواه» کسی است که خاطر «او» را آسوده میخواهد.
ـ آسوده از چه چیز؟
این را باید از لاله پرسید.
نخود نخود
هر کی از لالهی خود!
* Anecdote/Anekdote در زبان محاوره به معنی پرداختن به موضوعی نامعمول یا موقعیتی کمیک است، بدون ادعای ادبی.
توضیح اینکه: پاراگراف اول از رمان «میم عزیز» شهسواری است (ص۲۵۶)، اما این قطعه مانند یک ماهی کوچک از دریاچه پرماهی(!) شهسواری به قلاب افتاده است، و به خاطر قطع ارتباط آن با «کل» مطلب، الزاما چیزی در مورد رمان نامبرده نمیگوید.
دانلود رمان «میم عزیز»: اینجا
دانلود رمان «میم عزیز»: اینجا
من خیلی وقته که نمی تونم رمان یا داستان فارسی بخونم. مواردی مثل "میم عزیز" فقط یکی از مواردیه که خوندنشو مشکل میکنه و چند صفحه که می خونم ادامه دادن غیر ممکن میشه.
پاسخحذفاین رمان به نظرم استثناء بود. کار جواد سعیدی پور.
http://www.goodreads.com/ebooks/download/13598569?doc=20865
یا:
http://s2.picofile.com/file/7352760963/Bozmargi.pdf.html
تبلیغ این رمان رو نمی کنم. فکر می کنم ممکنه برای تو جالب باشه.
ممنون برا لینک ها.
پاسخحذفاین رمان رو مثل پاد زهری بر "میم عزیز" میشه خوند.
پاسخحذفاینم یه پادزهر دیگه. مردی صد سال زودتر از شهسواری، این طوری به زنش خطاب میکنه
http://mjrd.persianblog.ir/post/911/
نامه رو خونده بودم. چقدر زلال بود.
پاسخحذفآره. چقدر خوشم اومد که صد سال پیش چنین مردی تو ایران زندگی میکرده.
پاسخحذفپ.ن. بی ربطه ولی به وبلاگم لینک میدی؟ بعد مدتها شروع کردم دوباره.