منظورم فرمولیاه که زنده یاد ملکالشعرای بهار برای جمع کردن گروههای مختلف و متضادالعقیدهی اون دوران شلوغپلوغ حول یه شعار واحد درست کرده.
اگه فقط می گفت «ای خدا!»،مذهبیا جمع میشدن، ولی خب رفقا و آتئیستها و سکولارها قهر میکردند. اگه فقط میگفت: «ای فلک!»، باورمندان به تأثیر اجرام سماوی در زندگی اجتماعی، و پشت سرشون بخشی از مذهبیها و شاید سکولارها میومدن، ولی آتئیستها و چپیها که این حرفا واسشون خرافاتاه نه. اگرم فقط میگفت «ای طبیعت»، آتئیستا در صف اول، و پشتسرشون احتمالا بخشی از سکولارها میومدن، ولی مذهبیا قهر میکردن. ملکالشعرا برا همین که همهمون جم شیم، همه دورهم باشیم، اینارو با هم جمع میزنه، و این فرمول معروفو میسازه:
ای خدا، ای فلک، ای طبیـ ـعَـ ـعَـ ـعَـ ـعَـ ـعَت/
شام تاریک ما را سحر کن!
جالبی این قضیه از بعد فرهنگی اینه که توی این فرمول برای امر کمرشکن «تبدیل شام تاریک به سحر»، کاری به عهده کسی (چه مذهبی باشه، چه چپ باشه، چه راست باشه، چه آتئیست باشه، یا شیطانپرست) گذاشته نمیشه [!cool] جز اینکه همونجایی که نشسته، کمافیالسابق بشینه، همراه دیگران آه و ناله کنه، احیانا نمهاشک بریزه و به بغلدستیش دستمال کاغذی تعارف کنه. و این کار، اگه بشه اسمشو کار گذاشت، مستقل از اینکه ما چپ باشیم راست باشیم یا وسط باشیم یکی از کارای مورد علاقه همهمونه. ولی خب، یکی مث ملکالشعرا خوب میدونه که ما به عنوان ایرانی باید همیشه ظاهر رو حفظ کنیم. پلورالیسم ایرانی یعنی همین. همهمون یه جا جمع شیم، بعد اگه به مذهبیاه بگیم، آقا شما اینجا چیکار میکنید، بگه: برا این که از «ای خدا» طلب کمک میکنم!
رو صندلی بغلی یه آتئیست لم داده که اگه بهش بگیم، جناب شما واسه چی اومدید اینجا، فوری یه آیه فرگشتی بیاره به شجریان که داره میخونه اشاره کنه، بگه: مگه نمیشنوی داره میگه «ای طبیـ ـعَـ ـعَـ ـعَـ ـعَـ ـعَت»؟!
یهخو اونورترم فخری خانوم نشسته که نه آبش با مذهبیا تو یه جوب میره، نه با آتئیستا، ولی اهل تعبیر رویا، نذورات و فال قهوهس!
اینطوری نگا کنیم، مرغ سحر در واقع یه مانیفستاه. یه منشور مقاومت ملی که تونسته هشتادسال (از ملوک ضرابی، قمرالملوک وزیری ... تا ملکالآواز ایران محمدرضا شجریان) آدمای متفاوتی رو با نگرشا، خواستهها، رغبتها، تمایلات و منافع کاملا هتروگن دور هم جمع کنه (حتی میگن رضاخان هم طرفدار مرغ سحر بوده!). این راز موفقیت شگفتانگیز مرغ سحره. اما دلیل اینکه این جنبش غمناک تا حالا در رسیدن به هدف، یعنی همون «سحرشدن شب ما» مطلقا توفیقی نداشته، به نظر من اینه که تنها نقطه اشتراک واقعی بین این نیروهای اجتماعی گوناگون و بعضا متخاصم، همونطور که گفته شد، همیشه این بوده که یه جا بشینن و ناله کنن تا بلکه یه طوری بشه که کارا خودش درست بشه.
+ وقت سحر
اگه فقط می گفت «ای خدا!»،مذهبیا جمع میشدن، ولی خب رفقا و آتئیستها و سکولارها قهر میکردند. اگه فقط میگفت: «ای فلک!»، باورمندان به تأثیر اجرام سماوی در زندگی اجتماعی، و پشت سرشون بخشی از مذهبیها و شاید سکولارها میومدن، ولی آتئیستها و چپیها که این حرفا واسشون خرافاتاه نه. اگرم فقط میگفت «ای طبیعت»، آتئیستا در صف اول، و پشتسرشون احتمالا بخشی از سکولارها میومدن، ولی مذهبیا قهر میکردن. ملکالشعرا برا همین که همهمون جم شیم، همه دورهم باشیم، اینارو با هم جمع میزنه، و این فرمول معروفو میسازه:
ای خدا، ای فلک، ای طبیـ ـعَـ ـعَـ ـعَـ ـعَـ ـعَت/
شام تاریک ما را سحر کن!
جالبی این قضیه از بعد فرهنگی اینه که توی این فرمول برای امر کمرشکن «تبدیل شام تاریک به سحر»، کاری به عهده کسی (چه مذهبی باشه، چه چپ باشه، چه راست باشه، چه آتئیست باشه، یا شیطانپرست) گذاشته نمیشه [!cool] جز اینکه همونجایی که نشسته، کمافیالسابق بشینه، همراه دیگران آه و ناله کنه، احیانا نمهاشک بریزه و به بغلدستیش دستمال کاغذی تعارف کنه. و این کار، اگه بشه اسمشو کار گذاشت، مستقل از اینکه ما چپ باشیم راست باشیم یا وسط باشیم یکی از کارای مورد علاقه همهمونه. ولی خب، یکی مث ملکالشعرا خوب میدونه که ما به عنوان ایرانی باید همیشه ظاهر رو حفظ کنیم. پلورالیسم ایرانی یعنی همین. همهمون یه جا جمع شیم، بعد اگه به مذهبیاه بگیم، آقا شما اینجا چیکار میکنید، بگه: برا این که از «ای خدا» طلب کمک میکنم!
رو صندلی بغلی یه آتئیست لم داده که اگه بهش بگیم، جناب شما واسه چی اومدید اینجا، فوری یه آیه فرگشتی بیاره به شجریان که داره میخونه اشاره کنه، بگه: مگه نمیشنوی داره میگه «ای طبیـ ـعَـ ـعَـ ـعَـ ـعَـ ـعَت»؟!
یهخو اونورترم فخری خانوم نشسته که نه آبش با مذهبیا تو یه جوب میره، نه با آتئیستا، ولی اهل تعبیر رویا، نذورات و فال قهوهس!
اینطوری نگا کنیم، مرغ سحر در واقع یه مانیفستاه. یه منشور مقاومت ملی که تونسته هشتادسال (از ملوک ضرابی، قمرالملوک وزیری ... تا ملکالآواز ایران محمدرضا شجریان) آدمای متفاوتی رو با نگرشا، خواستهها، رغبتها، تمایلات و منافع کاملا هتروگن دور هم جمع کنه (حتی میگن رضاخان هم طرفدار مرغ سحر بوده!). این راز موفقیت شگفتانگیز مرغ سحره. اما دلیل اینکه این جنبش غمناک تا حالا در رسیدن به هدف، یعنی همون «سحرشدن شب ما» مطلقا توفیقی نداشته، به نظر من اینه که تنها نقطه اشتراک واقعی بین این نیروهای اجتماعی گوناگون و بعضا متخاصم، همونطور که گفته شد، همیشه این بوده که یه جا بشینن و ناله کنن تا بلکه یه طوری بشه که کارا خودش درست بشه.
+ وقت سحر
درباره مرغ سحر جز اين هم مطلب داشتيد اگه اشتباه نكنم.به هر حال نگاه تازه اي بود.جالبه.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفراست می گید. چندین پست دیگه هم به مرغ سحر مربوط میشه.
این به این خاطره که مرغ سحر دایما ناله می کنه!
مرغ سحر ناله بس کن! :)
از دست اين فيلتر شكن ها!به دوستان اين پست تان را سفارش كردم و در فيسبوك به نام وبلاگتان منتشرش كردم.گمانم هر چه بيشتر بدانيم كمتر ناله مي طلبيم. :)
پاسخحذفیا هر چه بیشتر عمل کنیم، جای کمتری برای ناله می ماند.
پاسخحذفبا نظرتون موافقم. ضمنن جالبه ، همین الان یادم اومد فرهاد عزیز هم مرغ سحرو خونده!
پاسخحذفسلام نیکتا
پاسخحذففرهاد واقعا عزیر بود. شنیدم که خونده ولی گوش نکردم. الان برم تو یوتیوب ببینم هست ...
یکی هم باید تحقیق کنه ببینه معنی «مرغ سحر» دقیقا چیه؟ خروسه؟ خوب دیگه مرغ نیست که. مرغه؟ مرغ که آواز نمی خونه دم سحر. و قس علی هذا.
پاسخحذف