یعنی شما نگاه کنید به این وضعیت. این آدم در هفده سالگی (در سال ۱۹۴۴/ پایان جنگ: ۱۹۴۵) در دفتر «جوانان اساس» ثبت نام کرده است. من خودم هم که دبیرستانی بودم یک روز چند آقای کراواتی به مدرسه آمدند، دفتر بزرگی را روی میز باز کردند، ما طی مراسمی به صف شدیم و یکی یکی جلوی اسم خودمان را امضا کردیم و عضو جوانان حزب رستاخیز شدیم!
گراس بیشتر از نیم قرن به طرزی سازش ناپذیر علیه دیکتاتوری کمونیستی، فاشیسم، نژادپرستی و تبعیض جدل کرده است، کتاب و مقاله نوشته است و سخنرانی کرده است. موضوع اصلی آثار او که به خاطر آنها به او نوبل ادبی دادهاند «فراموشی و گناه» است. او علیه فراموشی جنایت بزرگ نسل گذشته خود مینویسد. پنجاه سال قلم زده است تا هیچ آلمانی از نسلهای آینده هرگز فراموش نکند که در این مملکت چه فاجعهای رخ داده است. از او به عنوان «وجدان ملت آلمان» نام میبرند (میبردند!). همیشه روی علاقه خود به اسرائیل و هواداری از آن تأکید و از فجایع نازیها صراحتا و بدون هیچگونه «ولی و اما» ابراز انزجار کرده است.
این چند روز رسانهها شلوغ شدهاند. اولین بار است مثل امروز این همه کامنت پای مقالهها میبینم. عدهای از "روشنفکران" فدایی اسرائیل به میدان آمدهاند. به محتوای شعر او کاری ندارند. میگویند رفتار او شرمآور است. میگویند: او ضدیت خود را با یهود نشان داد! میگویند ببینید تروریستهای فلسطینی برای او دست میزنند. میگویند احمدینژاد الان خوشحال است. میگویند تو دوست کسی هستی که میخواهد با بمب اتمی، مثل هیتلر قوم یهود را نابود کند. یکی در روزنامه دیتسایت شعر او را «حمله پیشگیرانه ادبی» علیه اسرائیل مینامد. شورای یهودیان آلمان شعر او را «شعر تنفر» مینامد و از تئاتر سطحی و مسخرهای حرف میزند که پشت پردهاش را همه میدانند! مقامات اسرائیلی میگویند: او ضدیهودی است. درواقع میگویند معلوم شد که او همیشه از یهودیان نفرت داشته است! یک راسیست آلمانی هیتلری که پنجاه سال ما را فیلم میکرده است. و همه همصدا میخوانند: «عضو اساس بوده است». «عضو اساس بوده است»!
پ.ن.:
الهه بقراط هم در ابتدای مقالهای در ارتباط با همین موضوع مینویسد:
«اينکه آيا درخواست و يا تأثير افراد و محافل شناخته شده ايرانی درآلمان بر گونتر گراس جهت نوشتن اين متن تا چه اندازه بوده و يا اساسا وجود داشته يا نه، بعدا معلوم خواهد شد». نمیفهمد که سخن او توهینی زننده و آشکار به گونترگراس است.
پ.ن.۲:
البته صداهایی هم هستند که از "شعر" او دفاع میکنند. آن را «ضداسرائیلی» یا «ضدیهودی» نمیدانند، آن را در راه خدمت به صلح میبینند. در کامنتدانیهای رسانههای بزرگ با مخالفین او کلنجار میروند.
فکر میکنم گونتر گراس زمان انتشار شعر خود را با توجه به تظاهراتهایی که از سوی جنبش صلح هرساله در راهپیماییهای سنتی عید پاک به راه میافتد، انتخاب کرده است. اینطور یا آنطور، شرکت کنندگان در این راهپیماییها که در ۸۰ شهر آلمان برگزار شد، از گونتر گراس جانبداری کردند.
مرتبط: گونتر گراس چی میگه؟
فکر میکنم گونتر گراس زمان انتشار شعر خود را با توجه به تظاهراتهایی که از سوی جنبش صلح هرساله در راهپیماییهای سنتی عید پاک به راه میافتد، انتخاب کرده است. اینطور یا آنطور، شرکت کنندگان در این راهپیماییها که در ۸۰ شهر آلمان برگزار شد، از گونتر گراس جانبداری کردند.
مرتبط: گونتر گراس چی میگه؟
ندای وجدان همیشه کسانی را رنجانده، دهان هایی را به افترا باز کرده، شکاک ها را واداشته بخواهند دستی پنهانی توی آستین طرف کشف کنند، و خلاصه مسأله ساز شده است.
پاسخحذفدرضمن گویا گونتر گراس اضافه بر گفتن صریح آن چه درباره ی سیاست اسرائیل دارد که بگوید، غم عمیقی را نیز دارد بیان می کند که گرچه نمی شود گفت شخصی است ولی می شود دید که کاملاً تقریباً فقط (!) از جای گاه یک آلمانی قابل حس کردن است.
خوره ای که آن دوره، آن پیشوا، آن جنگ، و بعد عواقب آن پیروزی به جان جهان انداخت خوب نشده است و نمی شود، و در عین حال این هم یک جور حقه بازی بیش نیست که هربار به طور گزینشی شش میلیون جنازه را از گور بیرون می کشند و بر این و آن فرد و یا بر کل ملت آلمان داغ "جذامی" می زنند و از آب گل آلود ماهی می گیرند، هرچه هم "فراموش نکردن" حائز اهمیت باشد.
با این همه در جای گاه یک ایرانی بد نبود اگر می شد از ایران بپرسم دارد چه کار می کند؟ قضیه از این سر نه این است که حکومت ایران حکومت اسرائیل را هم سان می انگارد و فقط می خواهد از مسابقه عقب نماند؟ آیا حقیقتاً دنبال چی هستیم و چه قدر عرضه اش را ــ حتا عرضه ی "صلح آمیز"ش را ــ داریم؟ آدم با بازی های دیپلماتیک (هرچه هم کثیف باشند)و با روشدن برگ های برنده ی دولت متبوع خود مشکل عظیمی ندارد چون بازی به هر حال از جنگ بهتر است. اما "هسته ای بودن" خودش ترس ناک و قابل قیاس است با جنگ و با فاشیزم تمام عیار. کاش گونتر گراس در این باره هم چیزکی بگوید.