چرا اینقدر سکوت کردم. زیادی در مورد چیزی که پیداست سکوت کردم. دارن جنگ رامیندازن. یه جنگ نابودکننده که توی بازیهای شبیهسازی تمرینش میکنند. کشوری هست که «ضربه اول» رو حق خودش میدونه. ضربهای که میتونه ایرانیا رو نابود کنه. چرا؟ چون گمان زده میشه یه آدم لافزن که ایرانیا رو تحت انقیاد دراورده و اونا رو به هوراکشیدن وامیداره/ میخواد بمب اتمی بسازه.
چرا به خودم این اجازه رو نمیدم اسم اون کشوری رو بیارم که از سالها پیش یه نیروی اتمیاه که قوت اتمیش تحت هیچ کنترل بینالمللیای هم نیست و کسیام نمیتونه بازسیش کنه؟ چون برچسب رایج نژادپرست ضدیهود، انگ ضدیهوی منتظر کسیاه که بخواد از این واقعیت حرف بزنه. این سکوت عمومی، این که همه/ از جمله خودم/ در باره این واقعیت سکوت میکنند، برا من یه دروغ آزاردهندهس.
حالا اما سکوت رو شکستم، چون کشورم آلمان/ با تاریخ جنایتهای غیرقابل مقایسهمون/ میخواد به اسرائیل یه زیردریایی دیگه بده که جزو تواناییهای تکنیکیش یکی اینه که میتونه راکت اتمی نابودکننده شلیک کنه. به کجا؟ به کشوری که حدس میزنن اونجا «ممکنه» یه بمب اتمی باشه. ترس از وجود یه چنین بمبی به نظر دلیل کافی میرسه.
اما چرا تا حالا ساکت بودم؟ چون من آلمانیام. و لکه ننگ پاکنشدنی تبار آلمانیم به من اجازه نمیده این حقیقتها رو درمورد اسرائیل/ که من طرفدارشام/ به زبون بیارم.
و چرا الان در این سنوسال و با آخرین قطرههای جوهرم این حرفها رو مینویسم؟ چون امروز اسرائیل به عنوان قدرت اتمی همین صلح جهانی سست و شکنندهی فعلی رو به خطر میندازه. این حرف باید الان زده بشه، چون فردا ممکنه دیر باشه. همینطور به این خاطر باید این حرفا رو بزنم، چون ما آلمانیها/ با سابقه تاریخی بدمون/ ممکنه حامیان جنایتی بشیم که قابل پیشبینیاه، و چون قابل پیشبینیه نمیتونیم بعدها بگیم، ما بیگناهیم! نمیدونستیم! [اشاره گراس به آلمانیهاست/ که بعد از جنگ وقتی از مسئولیتشون در قبال جنایات نازیها پرسیده میشد، برای ابراز بیگناهی و برائت از اتهام سکوت در برابر جنایت نازیها در بازداشتگاههای یهودیان میگفتند: نمیدونستیم!]
یه دلیل دیگه که حرف میزنم اینه که از فریبکاری غرب به ستوه اومدم. حرف میزنم تا بلکه خیلیهای دیگه هم خودشونو آزاد کنن، سکوتشونو بشکنن، از مسبب این خطر قابل شناخت بخوان که از حمله نظامی خودداری کنه، و همزمان روی این حرف بایستند که نیروی اتمی اسرائیل و تأسیسات اتمی ایران هردو باید تحت نظارت کامل نهادای بینالمللی قرار بگیرن. و دو دولت ایران و اسرائیل باید اجازه این کارو بدن. فقط اینطور میشه به اسرائیلیها به فلسطینیها و کلن به همه آدمای منطقه پرتراکم و پرخصومتی که به اشغال جنون دراومده کمک کرد.
چرا به خودم این اجازه رو نمیدم اسم اون کشوری رو بیارم که از سالها پیش یه نیروی اتمیاه که قوت اتمیش تحت هیچ کنترل بینالمللیای هم نیست و کسیام نمیتونه بازسیش کنه؟ چون برچسب رایج نژادپرست ضدیهود، انگ ضدیهوی منتظر کسیاه که بخواد از این واقعیت حرف بزنه. این سکوت عمومی، این که همه/ از جمله خودم/ در باره این واقعیت سکوت میکنند، برا من یه دروغ آزاردهندهس.
حالا اما سکوت رو شکستم، چون کشورم آلمان/ با تاریخ جنایتهای غیرقابل مقایسهمون/ میخواد به اسرائیل یه زیردریایی دیگه بده که جزو تواناییهای تکنیکیش یکی اینه که میتونه راکت اتمی نابودکننده شلیک کنه. به کجا؟ به کشوری که حدس میزنن اونجا «ممکنه» یه بمب اتمی باشه. ترس از وجود یه چنین بمبی به نظر دلیل کافی میرسه.
اما چرا تا حالا ساکت بودم؟ چون من آلمانیام. و لکه ننگ پاکنشدنی تبار آلمانیم به من اجازه نمیده این حقیقتها رو درمورد اسرائیل/ که من طرفدارشام/ به زبون بیارم.
و چرا الان در این سنوسال و با آخرین قطرههای جوهرم این حرفها رو مینویسم؟ چون امروز اسرائیل به عنوان قدرت اتمی همین صلح جهانی سست و شکنندهی فعلی رو به خطر میندازه. این حرف باید الان زده بشه، چون فردا ممکنه دیر باشه. همینطور به این خاطر باید این حرفا رو بزنم، چون ما آلمانیها/ با سابقه تاریخی بدمون/ ممکنه حامیان جنایتی بشیم که قابل پیشبینیاه، و چون قابل پیشبینیه نمیتونیم بعدها بگیم، ما بیگناهیم! نمیدونستیم! [اشاره گراس به آلمانیهاست/ که بعد از جنگ وقتی از مسئولیتشون در قبال جنایات نازیها پرسیده میشد، برای ابراز بیگناهی و برائت از اتهام سکوت در برابر جنایت نازیها در بازداشتگاههای یهودیان میگفتند: نمیدونستیم!]
یه دلیل دیگه که حرف میزنم اینه که از فریبکاری غرب به ستوه اومدم. حرف میزنم تا بلکه خیلیهای دیگه هم خودشونو آزاد کنن، سکوتشونو بشکنن، از مسبب این خطر قابل شناخت بخوان که از حمله نظامی خودداری کنه، و همزمان روی این حرف بایستند که نیروی اتمی اسرائیل و تأسیسات اتمی ایران هردو باید تحت نظارت کامل نهادای بینالمللی قرار بگیرن. و دو دولت ایران و اسرائیل باید اجازه این کارو بدن. فقط اینطور میشه به اسرائیلیها به فلسطینیها و کلن به همه آدمای منطقه پرتراکم و پرخصومتی که به اشغال جنون دراومده کمک کرد.
* این ترجمه شعر گونتر گراس نیست، اما تقریبا اون چیزیاه که گراس میخواد با این شعر بگه.
مرتبط:
واکنش به گونتر گراس
نظرسنجی: آلمانیا چی میگن؟
مرتبط:
واکنش به گونتر گراس
نظرسنجی: آلمانیا چی میگن؟
عجبا!حيرتا!بالاخره يكي يه حرفي زد!!!!!!
پاسخحذفاگر ایده آلیسم را کنار بگذاریم گزینه های موجود غرب اینها هستند:
پاسخحذف1) کنار آمدن با ایران اتمی: رها کردن حکومت قدرتمند و ثروتمند ایران
2)ادامه تحریم های سختگیرانه: قحطی و غارت و نابودی کامل ته مانده صنایع ایران
3)تقویت و مسلح کردن نیروهای اپوزسیون: به جان هم انداختن ایرانیان
4)حمله نظامی سریع، همه جانبه و گسترده با مشارکت نیروهای بین المللی، ساقط کردن حکومت مستقر و برگزاری انتخابات جدید
سلام مانی
پاسخحذفاولین ترجمه ی کاملیه که از این شعر خوندم. تو ایران فقط یه تیکه هاییش رو تو روزنامه میشه خوند
رویا
خیلی ممنونم
پاسخحذف