از شخص ناشناسی روایت شده است که در یکی از نقاط دورافتاده و غیرقابل عبور سرزمینی که کسی نام آن را نمیداند غاری هست که شب و روز تعداد نامشخصی افعی از دهانه آن حراست میکنند و در آن صندوقچهای مدفون است که حاوی کلید زنگزدهایست که معلوم نیست به چه دردی میخورد.