این روزها این حس از سرم دست برنمیدارد که این چیزهایی که این جا مینویسم٬ بی ارزش است٬ زیرا جزو آن چیزهایی به شمار نمیرود که احساس میکنم «باید» بنویسم. مثلا از تحریمها. از ذهنیت سیاه سفید. ازگودریستهای فالانژ.
زد به سرم توی پیامگیر بنویسم:
زد به سرم توی پیامگیر بنویسم:
پاکستانیها هم مثل «ما» وبلاگستان دارند؟ ترکها هم مثل ما جماعت «اهل گودر» دارند؟ خیلی دوست داشتم اینو بدونم.
پاسخحذفذهنیت قبیلهای در عصر جدید هم فرقههای مخصوص خود را میسازد. او عاشق «جمع» است. همینکه چهارتا آدم جایی «جمع» میشوند٬ فوری علم و دستک درست میکنند٬ بساط پیشکسوت و پسکسوت و ریشسفید و هوراکش راه میاندازند.
[الان یه چیزی به فکرم رسید. جاهایی که هوراکشها وارد صحنه میشوند٬ دیر یا زود سروکله چاقوکشها هم پیدا میشود. فرقی نمیکند توی فوتبال٬ سیاست یا در عرصه ادبیات متعهد!].
تا به حال یک ایرانی دیدهاید که یکبار تنها به سفر برود؟ من نه دیدهام و نه شنیدهام. برعکس٬ خیلی دیده و شنیدهام که کسی برای سفر دنبال «پا» میگردد. ایرانی سفر به صورت «چهارپا»یی را به دوپایی ترجیح میدهد٬ زیرا نمیتواند خودش را به تنهایی تحمل کند. او از اینکه مدتی با خود تنها باشد هراس دارد. میخواهد همیشه با دیگران دورهم باشد و برای این «دورهمبودن» حاضر به همه نوع فداکاری هست. هیچ چیز به نظر او گران نمیرسد. او حاضر است باور خود را کج کند یا به کلی در سینه نگه دارد تا مورد تعرض قرار نگیرد٬ به هارمونی جمع آسیب نرساند و مورد قبول جمع باشد٬ "حکمت"های کلاس فارسی دوم دبستان هنوز در ذهنش زنده و منشأ اثر است که «گوسفندی که از گله جدا افتد طعمهی گرگ میگردد». او حاضر است با دست خود آنقدر به صورت خود سیلی بزند که جمع نسبت به او فکرهای بد نکند. در یک کلام آماده است٬ خودش را نفی کند که جزو یک «ما» باشد. وقتی از تکنولوژی ارتباطی «وبلاگ» برخوردار میگردد٬ یک «استان» برای دورهمجمعشدن مجازی درست میکند. او نمیخواهد و نمیتواند دربهدری انسان امروز را بپذیرد. باید یک جایی حتما ساکن باشد. در همین رابطه دیروز به مفهومی برخوردم که پیش از آن نشنیده بودم: به مفهوم «گودرنشینان».
هر روز برایم روشنتر میشود که خودم را نه عضو قبیله گودرنشین حس میکنم و نه عضو این «استان» کذایی. کسوت پیشکسوتان این فرقهها برای من از دستمال آشپزخانه بیارزشتر است. تراوش قلمهایی که هوراکشهای این قبیلهها آنها را لایق طلاگرفتن میدانند٬ حتی ارزش نواربهداشتی مصرف شده زنان را ندارد. حال که اینطور است٬ آیا باید ۴دیواری را حذف کنم؟
نه. اینطور نیست.
ایدهآل من رسیدن به رویکرد آنتونی آرتو٬ این دیوانهی دوستداشتنیست که هنگام جدایی از همراهان قدیمی٬ وقتی به او گفتند: پس به این ترتیب تو میگویی که باید به انقلاب شاشید؟ جواب میدهد٬ به انقلاب نه٬ به انقلاب شما!