ابوالقاسم اسماعیلپور، استاد دانشگاه و مترجم:
«البته، نباید از مشکلاتی که استادان دانشگاه با آن درگیر هستند، غافل شد؛ ... وقتی استاد دانشگاه صبح تا شب در حال تدریس برای خرج زندگی است، چگونه میتواند مطالعه داشته باشد».
علی ایمانی، استاد دانشگاه:
«یکی از دلایل ضعیف شدن ادبیات در دانشگاهها بیانگیزه شدن استادان زبان و ادبیات فارسی است. این از بین رفتن انگیزه دلایل مختلفی دارد».
-سئوال: لطفا یکی از مشکلاتی را که به نظر شما میرسد، نام ببرید.
«از آن جمله میتوان به مشکلات مالی بعضی از استادان اشاره کرد. بعضی از استادان مجبورند به خاطر مخارج زندگی صبح تا شب به تدریس بپردازند، که این کار فرصت مطالعه را از آنها میگیرد».
حسن میرعابدینی، استاد دانشگاه:
«هدف ادبیات شکوفایی ذوق است و اگر تدریس آن باعث شکوفایی نشود، تنها وقت را تلف میکند. ... از طرفی نباید مشکلات موجود استادان دانشگاه را از یاد برد».
- چه مشکلی؟
«استادان به دلیل مشکلات مالی مجبورند کلاسهای حق التدریس بگیرند و بیشتر وقت خود را تدریس کنند که این باعث ایستایی ذهنشان میشود».
پروین ساجقه، استاد دانشگاه و منقد ادبی:
«وقتی دانشجوی ادبیات خوب پرورش نیابد، افراد غیر متخصص که با روح ادبیات بیگانه هستند، با یادگیری و حفظ جند نظریه ادبی و اصطلاح، جای آنها را در عرصه ادبیات میگیرند و مدعی ادبیات میشوند».
(من که منظور او را از افراد غیر متخصصی که در عرصه ادبیات جای دانشجویان را میگیرند، نفهمیدم).
«نقد ادبی در خارج از دنشگاه جلوتر از نقد ادبی در دانشگاه است». (سلاجقه نویسنده تعدادی نقد خارجازدانشگاهی است).
سئوال: آیا مشکل دیگری به نظرتان میرسد؟
«تأثیر وضعیت معیشتی استادان در تدریس را نباید از یاد برد»
مصطفی مستور، نویسنده:
«بی توجهی به ادبیات معاصر در دانشگاهها تأثیر سویی بر صنعت نشر گذاشته است و شاید با تدریس ادبیات معاصر در دانشکده های ادبیات تغییری در تیراژ کتاب در ایران به وجود بیاید. اگر بتوانیم با برنامه ریزی درست، ادبیات معاصر را به دانشگاه ها تزریق کنیم، شاید بتوانیم تیراژ کتاب را در ایران افزایش دهیم». (ظاهرا دانشگاه را با بنگاه تبلیغاتی عوضی گرفته است).
محمود دولت آبادی، نویسنده:
«ورود و تدریس ادبیات معاصر به دانشگاه های زبان و ادبیات فارسی اجتناب ناپذیر است. ... تعدادی از پایان نامه های دانشجویی درباره نویسندگان و شاعران معاصری است که در قید حیات هستند. ... من مطلع هستم که پایان نامه بعضی از دانشجویان در مورد آثار من است. اینها نشانه های خوبی از توجه استادان و دانشجویان به ادبیات معاصر است».
شمس لنگرودی، شاعر و منقد ادبی:
«باید از شاعران و نویسندگان مطرح برای تدریس در رشته ادبیات دانشگاه دعوت شود».
فاطمه راکعی، شاعر:
«باید وضعیت و برنامه ریزی ادبیات در دانشگاه را با حضور کارشناسان، از جمله شاعران، نویسندگان و استادان دانشگاه ... به طور جدی بررسی کرد».
محمود گلابدره ای، نویسنده:
«استفاده از نویسندگان معاصر برای تدریس، رکود ادبی دانشگاه ها را از بین میبرد».
رسول یونان، شاعر:
«چرا نباید یک شاعر یا نویسنده ای که توانایی اش چندین برابر استادی ناشناخته است در دانشگاه تدریس نکنند؟».
محمدرضا صفدری، نویسنده:
«ادبیات معاصر برای تدریس در دانشکده های ادبیات ظرفیت بالایی دارد».
مصطفی رحماندوست: «دانشکده های ادبیات فارسی در ایران چندین ضعف دارد و یکی از آنها توجه نکردن به ادبیات کودک و نوجوان است» (شغل رحماندوست: شاعر کودکان).
فریدون جنیدی:
«تدریس دوواحد ادبیات ایران باستان در دانشگاه، ریشخند فرهنگ ایران است. ... مردمی که میخواهند ریشه های فرهنگ خود را بشناسند، باید با زبان نیاکان خود آشنا باشند. ... برای اینکه بتوانیم در مورد فرهنگ و گذشته خود صاحب نشر باشیم، باید زبان نیاکان خود را بدانیم». (ببخشید حرفه فریدون جنیدی را فراموش کردم، وی استاد زبانهای ایران باستان ا ست).
و برای حسن ختام:
محمدعلی سپانلو، شاعر و محقق ادبی: «دانشگاه ها در باره پرورش منقد ادبی ضعیف عمل کرده اند».
سئوال: دلیل کم توجهی دانشگاه به ادبیات معاصر چیست؟
«یکی از دلایل کم توجهی دانشگاه به ادبیات معاصر آکادمیک بودن دانشگاه است».
[از آرشیو ۴دیواری قدیمی/ فروردین۸۵]
[از آرشیو ۴دیواری قدیمی/ فروردین۸۵]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر