۱۱ دی ۱۳۸۸

اون سال بخصوص

هرسال از تجدیدی واز امتحانات دلهره‌آور شهریور رنج می‌برد. اما اون سال تجدید نداشت. سرخوش بود و خودشو سبک حس می‌کرد. تمام سه‌ماه‌تعطیلی هرچقدر دلش خواست با بچه‌ها توی رودخونه آبتنی کردند٬ بی‌خیال توی کوچه و خیابون ول گشتند٬ سیگار کشیدند و سربه‌سر دخترا گذاشتند.
اون سال. اون سالی که یه‌ضرب رد شده بود.

از آرشیو ۴دیواری قدیمی ۲۰۰۸/۶/۳۰

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر