برگردان به فارسی از روزنامه «در استاندارد» اتریش:
ـ آیا دوران قذافی به عنوان حاکم لیبی گذشته است؟
ـ بله. به صورت فیزیکی دوره قذافی به سر آمده است٬ اما تأثیر آن به عنوان ایدئولوژی مدتها در سر آدمها باقی خواهد ماند. چیزی که قذافی از سال ۱۹۷۳ در کتاب «سومین تئوری جهانی» (کتاب سبز) بنا کرده است٬ هرروز از طریق ماشین تبلیغاتی دولتی نشر مییافت. هشتاددرصد لیبیاییها در دوران قذافی پرورش یافتهاند و مهر او را بر خود دارند.
ـ چرا جبهه قذافی توانست بعد از دخالت ناتو اینقدر طولانی خود را حفظ کند؟
ـ نیروهای مسلح اپوزیسیون در ابتدا طبیعتا ضعیف و بدون سازماندهی بودند و اسلحه کافی در اختیار نداشتند. لازم میبود که تحت آموزش قرارگرفته و سپس به آنها اسلحه رسانده شود. در طرف دیگر نیروهای وفادار به قذافی ذخایر تسلیحاتی بزرگی داشتند که ناتو آنها را به مرور و یکی پس از دیگری نابود کرد. به هرحال رسیدن به یک چنین وضعیتی بدون ناتو ممکن نمیبود.
ـ در صورتی که این چالش از نظر نظامی به پایان برسد٬ ناتو خود را عقب خواهد کشید؟
ـ ممکن است ناتو در جدال بر سر مقر قذافی دخالت کند. اما علیالقاعده مأموریت ناتو تمام شده است٬ زیرا مصوبه ۱۹۷۳ شورای امنیت حفاظت از غیرنظامیان را به عنوان تکلیف به عهده ناتو گذاشته بود. و همینکه نیروهای اپوزیسیون کنترل را به دست بگیرند٬ وظیفه ناتو تمام میشود.
ـ پس از سلب قدرت از قذافی شاهد تصادم نیروهایی با منافع مختلف خواهیم بود؟
ـ نیروهای زیادی هستند. این بستگی دارد که «شورای ملی انتقال» چگونه شکل بگیرد و عمل کند و چه تعداد از گروهها خود را متضرر حس کنند. یکی از شکافها٬ تضاد تاریخی بین شرق و غرب لیبی است. در صورتی که لیبیاییهای شرقی در شورای ملی انتقال دست بالا را داشته باشند٬ لیبیاییهای غربی که دوسوم جمعیت این کشور را تشکیل میدهند٬ خود را متضرر خواهند دید. تضاد دوم بین تأثیرات سکولار و مذهبیست که به تضاد شرق/غرب مربوط است.
شرق لیبی به خاطر حضور تاریخی سنوسیه (اُخُوَتِ سِنوسی: یک سازمان برادرانه سوفیانهاسلامی که بین ۱۸۴۳ تا ۱۹۶۹ نقش مهمی در لیبی ایفا کرده است) مذهبیتر است. بیجهت نیست که جنبش اسلامی لیبی در شرق این کشور به وجود آمد. در غرب آدمها سکولار هستند٬ مثل رژیم قذافی که سکولار بود. به همین خاطر بود که قذافی از سوی اسلامگرایان لقب کافر گرفته بود.
افزون بر این باید به تضاد بین جمهوریخواهان و طرفداران سلطنت اشاره کرد. در میان ساکنان شرق لیبی کم نیستند کسانی که آرزوی احیای دوباره نظام سلطنتی را در سر دارند ( این نظام بین ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۹ برقرار بود و کودتای قذافی به آن پایان داد). اما این ایده در همه لیبی قابل اجرا نیست. پرسشهای بیجواب دیگر٬ یکی انتخاب بین کاپیتالیسم دولتی/ و اقتصاد بازار آزاد است٬ یکی دیگر نقش اقلیتها٬ مثلا بربرهاست٬ همینطور نقش مذهب در حکومت و حقوق زنان. با یک چنین معضلات ناروشنی لیبیاییها بایستی روی کشمکشهای شدید داخلی حساب کنند.
ـ آیا تقسیم لیبی به شرق و غرب یک سناریوی ممکن است؟
ـ فعلا همه از حفظ حکومت لیبی یکپارچه حرف میزنند. اما در صورت اضطرار طبیعتا میتواند یک سناریو باشد. در صورتی که شورای ملی انتقال ابزاری در دست قبایل شرقی لیبی باشد٬ این کشور در آینده هم شاهد درگیریهای نظامی خواهد بود.
ـ نقش ثروت نفتی لیبی در این میان چیست؟
ـ بقای دولت لیبی به طور کامل به استخراج نفت وابسته است. شورای ملی انقال برای راهاندازی تولید و صادرات نفت هیچ کاری را فرونخواهد گذاشت. میادین نفتی لیبی تقریبا در مرکز این کشور قرار دارند. در صورتی که تقسیم درآمدهای حاصل از نفت عادلانه نباشد٬ ریسک بالایی برای جدال مسلحانه سر نفت وجود دارد.
ـ چه بر سر قذافی خواهد آمد؟
ـ یک نتیجه [مناسب] این است که کشته شود. در صورتی که از لیبی بگریزد نیز کار او تمام است. میتواند از طریق الجزیره و مالی به آفریقای جنوبی برود. اما در صورتی که دستگیر شود٬ موقعیت دشوار خواهد بود. طرف لیبیایی احتمالا با دستور جلب از سوی دادگاه بینالمللی مخالفتی نخواهد کرد. اما خیلیها هم خواهان محاکمه او در لیبی هستند. یک محاکمه نمایشی در لیبی یقینا مدتها طول خواهد کشید و میتواند روی روند توسعه سیاسی تأثیر منفی داشته باشد. این را نباید فراموش کرد که اپوزیسیون به پیروزی رسیده است٬ اما در لیبی هنوز به اندازه کافی مردمی که سیاستهای قذافی اعم از اجتماعی/ حقوقی و سیاست زنان را خوب ارزیابی میکردند وجود دارند. اینها در هر صورت حضور خودشان را اعلام خواهند کرد.
با اینکه در «نقشه راه» شورای ملی انتقال تأسیس مجمعی جهت تهیه قانون اساسی (با مهلت یک ساله برای تصویب آن) پیشبینی شده است٬ لیبیاییها در دو تا سه سال آینده دوران بیثباتی را پیش رو دارند. تجربه تونس و مصر نشان دادند که یک چنین انتقالی بسیار مشکل است. در لیبی مشکل قبایل مختلف به آن اضافه میشود. با این توضیح که جامعه لیبی هیچگونه تجربهای از نهادهای مدنی ندارد. و این یعنی در آینده بایستی منتظر چالشهای شدیدی باشیم.
مصاحبه با هانسپتر ماتس معاون «انستیتوی گیگا/ هامبورگ» و کارشناس امور لیبی:
ـ آیا دوران قذافی به عنوان حاکم لیبی گذشته است؟
ـ بله. به صورت فیزیکی دوره قذافی به سر آمده است٬ اما تأثیر آن به عنوان ایدئولوژی مدتها در سر آدمها باقی خواهد ماند. چیزی که قذافی از سال ۱۹۷۳ در کتاب «سومین تئوری جهانی» (کتاب سبز) بنا کرده است٬ هرروز از طریق ماشین تبلیغاتی دولتی نشر مییافت. هشتاددرصد لیبیاییها در دوران قذافی پرورش یافتهاند و مهر او را بر خود دارند.
ـ چرا جبهه قذافی توانست بعد از دخالت ناتو اینقدر طولانی خود را حفظ کند؟
ـ نیروهای مسلح اپوزیسیون در ابتدا طبیعتا ضعیف و بدون سازماندهی بودند و اسلحه کافی در اختیار نداشتند. لازم میبود که تحت آموزش قرارگرفته و سپس به آنها اسلحه رسانده شود. در طرف دیگر نیروهای وفادار به قذافی ذخایر تسلیحاتی بزرگی داشتند که ناتو آنها را به مرور و یکی پس از دیگری نابود کرد. به هرحال رسیدن به یک چنین وضعیتی بدون ناتو ممکن نمیبود.
ـ در صورتی که این چالش از نظر نظامی به پایان برسد٬ ناتو خود را عقب خواهد کشید؟
ـ ممکن است ناتو در جدال بر سر مقر قذافی دخالت کند. اما علیالقاعده مأموریت ناتو تمام شده است٬ زیرا مصوبه ۱۹۷۳ شورای امنیت حفاظت از غیرنظامیان را به عنوان تکلیف به عهده ناتو گذاشته بود. و همینکه نیروهای اپوزیسیون کنترل را به دست بگیرند٬ وظیفه ناتو تمام میشود.
ـ پس از سلب قدرت از قذافی شاهد تصادم نیروهایی با منافع مختلف خواهیم بود؟
ـ نیروهای زیادی هستند. این بستگی دارد که «شورای ملی انتقال» چگونه شکل بگیرد و عمل کند و چه تعداد از گروهها خود را متضرر حس کنند. یکی از شکافها٬ تضاد تاریخی بین شرق و غرب لیبی است. در صورتی که لیبیاییهای شرقی در شورای ملی انتقال دست بالا را داشته باشند٬ لیبیاییهای غربی که دوسوم جمعیت این کشور را تشکیل میدهند٬ خود را متضرر خواهند دید. تضاد دوم بین تأثیرات سکولار و مذهبیست که به تضاد شرق/غرب مربوط است.
شرق لیبی به خاطر حضور تاریخی سنوسیه (اُخُوَتِ سِنوسی: یک سازمان برادرانه سوفیانهاسلامی که بین ۱۸۴۳ تا ۱۹۶۹ نقش مهمی در لیبی ایفا کرده است) مذهبیتر است. بیجهت نیست که جنبش اسلامی لیبی در شرق این کشور به وجود آمد. در غرب آدمها سکولار هستند٬ مثل رژیم قذافی که سکولار بود. به همین خاطر بود که قذافی از سوی اسلامگرایان لقب کافر گرفته بود.
افزون بر این باید به تضاد بین جمهوریخواهان و طرفداران سلطنت اشاره کرد. در میان ساکنان شرق لیبی کم نیستند کسانی که آرزوی احیای دوباره نظام سلطنتی را در سر دارند ( این نظام بین ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۹ برقرار بود و کودتای قذافی به آن پایان داد). اما این ایده در همه لیبی قابل اجرا نیست. پرسشهای بیجواب دیگر٬ یکی انتخاب بین کاپیتالیسم دولتی/ و اقتصاد بازار آزاد است٬ یکی دیگر نقش اقلیتها٬ مثلا بربرهاست٬ همینطور نقش مذهب در حکومت و حقوق زنان. با یک چنین معضلات ناروشنی لیبیاییها بایستی روی کشمکشهای شدید داخلی حساب کنند.
ـ آیا تقسیم لیبی به شرق و غرب یک سناریوی ممکن است؟
ـ فعلا همه از حفظ حکومت لیبی یکپارچه حرف میزنند. اما در صورت اضطرار طبیعتا میتواند یک سناریو باشد. در صورتی که شورای ملی انتقال ابزاری در دست قبایل شرقی لیبی باشد٬ این کشور در آینده هم شاهد درگیریهای نظامی خواهد بود.
ـ نقش ثروت نفتی لیبی در این میان چیست؟
ـ بقای دولت لیبی به طور کامل به استخراج نفت وابسته است. شورای ملی انقال برای راهاندازی تولید و صادرات نفت هیچ کاری را فرونخواهد گذاشت. میادین نفتی لیبی تقریبا در مرکز این کشور قرار دارند. در صورتی که تقسیم درآمدهای حاصل از نفت عادلانه نباشد٬ ریسک بالایی برای جدال مسلحانه سر نفت وجود دارد.
ـ چه بر سر قذافی خواهد آمد؟
ـ یک نتیجه [مناسب] این است که کشته شود. در صورتی که از لیبی بگریزد نیز کار او تمام است. میتواند از طریق الجزیره و مالی به آفریقای جنوبی برود. اما در صورتی که دستگیر شود٬ موقعیت دشوار خواهد بود. طرف لیبیایی احتمالا با دستور جلب از سوی دادگاه بینالمللی مخالفتی نخواهد کرد. اما خیلیها هم خواهان محاکمه او در لیبی هستند. یک محاکمه نمایشی در لیبی یقینا مدتها طول خواهد کشید و میتواند روی روند توسعه سیاسی تأثیر منفی داشته باشد. این را نباید فراموش کرد که اپوزیسیون به پیروزی رسیده است٬ اما در لیبی هنوز به اندازه کافی مردمی که سیاستهای قذافی اعم از اجتماعی/ حقوقی و سیاست زنان را خوب ارزیابی میکردند وجود دارند. اینها در هر صورت حضور خودشان را اعلام خواهند کرد.
با اینکه در «نقشه راه» شورای ملی انتقال تأسیس مجمعی جهت تهیه قانون اساسی (با مهلت یک ساله برای تصویب آن) پیشبینی شده است٬ لیبیاییها در دو تا سه سال آینده دوران بیثباتی را پیش رو دارند. تجربه تونس و مصر نشان دادند که یک چنین انتقالی بسیار مشکل است. در لیبی مشکل قبایل مختلف به آن اضافه میشود. با این توضیح که جامعه لیبی هیچگونه تجربهای از نهادهای مدنی ندارد. و این یعنی در آینده بایستی منتظر چالشهای شدیدی باشیم.