۰۵ بهمن ۱۴۰۳

نازی‌های یهودی

به قلم جاناتان افیر

قبلاً می‌پنداشتم اصطلاح "نازی‌های یهودی" اغراق‌آمیز است. اینک دیگر این‌طور فکر نمی‌کنم. قبلاً فکر می‌کردم که اصطلاح "نازی های یهودی" که یشایاهو لیبوویتز برای توصیف اسرائیل بکار برده بود زیادی شدید است. اما امروز متفاوت فکر می‌کنم. ا

عکس به اشتراک گذاشته‌شده در رسانه‌های اجتماعی توسط معاون شهردار بیت المقدس اریه کینگ. بیش از صد فلسطینی برهنه که توسط نظامیان اسرائیلی در غزه ربوده شده اند. ۸ دسامبر ۲۰۲۳










پروفسور فقید یشایاهو لیبوویتز(Yeshayahu Leibowitz) اوایل دهه ۱۹۸۰ از اصطلاح "نازی‌های یهودی" برای توصیف قاضی سابق دیوان عالی کشور [اسرائیل] مایر لاندو(Meir Landau) استفاده کرد که عملاً شکنجه را قانونی اعلام کرده بود. استدلال او قانع‌کننده بود:

 «دولت اسرائیل سیاهی یک ارگان دولتی را نمایندگی می‌کند که در آن مخلوقی درهیبت انسانی که رئیس دادگاه عالی بود، تصمیم گرفت که استفاده از شکنجه در راستای منافع کشور مجاز است». من این را به عنوان نوعی اغراق اخلاقی درک کردم. این فاجعه‌بار بود. فلسطینی ها به طور سیستماتیک شکنجه می‌شدند، اما من به نوعی فکر می‌کردم ما به اندازه نازی‌های آلمانی نسل‌کشی نمی‌کنیم. اما امروز چیزها را طور دیگری می‌بینم.

دیروز، آریه کینگ (Arieh King) معاون شهردار اورشلیم، عکسی از بیش از صد فلسطینی برهنه را منتشر کرد که توسط ارتش اسرائیل در غزه ربوده شده و درحالی که توسط سربازان اسرائیلی محافظت می‌شدند، با دستبند روی شن‌ها نشانده شده بودند. کینگ نوشته بود: «نیروهای اسرائیل در حال نابودی مسلمانان نازی هستند»، و «ما باید سرعت خود را افزایش دهیم» و افزوده بود: «اگر دست من بود، چهار بولدوزر را پشت تپه‌های شنی آورده و دستور می‌دادم همه آن صدها نازی را زنده دفن کنند». کینگ گفته بود: «آن‌ها انسان یا حتی حیوان انسانی نیستند، آنها مادون انسان هستند و اینگونه باید با آنها رفتار کرد». و در نهایت با تکرار اشاره‌ی نتانیاهو به نسل کشی عمالیق* در کتاب مقدس گفت: «یاد عمالیق را ریشه کن کنید، ما فراموش نخواهیم کرد».


اسرائیل این‌ها را اعضای «حماس» نامید، حال آن‌که در واقع، مردان و کودکانی که در عکس‌ها دیده می‌شوند، که برخی از آنها ۱۳ سال سن داشتند، پزشکان، روزنامه‌نگاران، مغازه‌داران و غیرنظامیانی بودند که به مدارس **UNRWA در بیت‌لاهیا پناه برده بودند، و خودسرانه ربوده و از خانواده‌هایشان جدا شده بودند.


توییت کینگ توسط میدل ایست مانیتور بازنشر شد و ظاهراً چون برای شبکه ایکس خیلی ناجور بود از پلتفرم حذف شده است. اما جای نگرانی نیست: کینگ امروز صبح دوباره با همان عکس و عکس‌های دیگر (از پسران و مردان فلسطینی برهنه سوار بر کامیون) توییت کرد و این بار پست خود را با نقل قولی از کتاب مقدس با اشاره به عمالیق آغاز کرد تا شاید با تغییر الگوریتم‌ها [مانع حذف آن شود]. او از سفرِ تثنیه ۲۵:۱۹ نقل کرد:

«وقتی یهوه خدایت در زمینی که به تو می‌دهد از دست تمامی دشمنان اطرافت آرامش داد، نام عمالیق را از زیر آسمان محو کن. این را فراموش مکن!»

با این وجود، کینگ لازم دانست با برجسته کردن موقعیت فعلی مانع ابهام شود:


«صدها پسران عمالیق، نازی های مسلمان! به نظر شما حکم آنها چه باید باشد؟»


بنابراین واضح است که ما واقعاً در دوران ناسیونال سوسیالیسم هستیم و این واقعاً تداعی‌کننده هولوکاست است. امروز این لفاظی‌ها و این اقدامات همه جا وجود دارد. امروز، روزنامه نگار و مجری رسانه‌ای ینون ماگال (Yinon Magal) که نماینده سابق حزب "درخانه یهودی" نفتالی بنت بود ... همین عکس را با اضافه‌کردن عکسی از سال ۱۹۶۷ که اسیران فلسطینی را (با لباس) نشان می دهد، توییت کرد، و نوشت:

"تاریخ تکرار می شود".

او به همین راحتی می توانست از عکسی از نکبت ۱۹۴۸ یا از عکس‌های هولوکاست استفاده کند. به نظر می رسد ماگال طنز ماجرا را درک نمی‌کند:

تاریخ  واقعاً  تکرار  می‌شود.


دیروز ماگال دوباره عکسی از چند پسر و مرد برهنه نشسته در خیابان ویران شده بیت لاهیه در توییتر منتشر کرد و با جدیت تمام پرسید: چرا هیچ زن در عکس نیست؟

.به نظر اجتناب از سطوح مختلف انحراف دشوار است



ماگال همچنین ویدئویی از آوازخوانی و رقص سربازان اسرائیلی در نوار غزه را به اشتراک گذاشت و متن آهنگ نسل‌کشانه‌ی خود را با تایید تایپ کرد:


«من آمده ام تا غزه را فتح کنم

و بر حزب الله غلبه کنم.

و من فقط به یک عمل پایبندم:

از بین بردن تخم عمالیق.

خانه‌ام را ترک کرده

و تا پیروزی برنمی گردم.

شعارمان را همه می‌دانند.

هیچ تماشاچی وجود ندارد.»


این‌ها فقط شعار بروبچه‌های کوهستان نیست. آن‌ها سربازان غزه هستند - همان‌ها که در برابر چشمان ما این نسل‌کشی بی‌رحمانه را مرتکب می شوند. و کسانی که آن‌ها را با کلمات آشکارا نسل‌کشانه تشویق می‌کنند که فقط متعصبان جناح راست نیستند. این‌ اندیشه همه جا هست.


من با برخی از فعالان صحبت کرده‌ام که کنارآمدن با این موضوع برایشان واقعاً دشوار است. ما به سختی می‌توانیم شاهد وحشت و افزایش تعداد کشته‌ها باشیم – در حالی که مقامات آمریکایی می‌گویند که حمله اسرائیل می‌تواند به شکل فعلی‌اش تا پایان ژانویه ادامه یابد و سپس با یک «استراتژی فرامحلی و با شدت پایین‌تر» از سر گرفته شود.


ما می‌پرسیم چگونه می‌توان این نسل‌کشی را ادامه داد، در حالی که تمام جهان در حال تماشای آن هستند؟ خوب، به نظر می‌رسد پاسخ این است: 

این نسل‌کشی دقیقاً به این دلیل ادامه می یابد که کل جهان به جای توقف آن، تماشای آن را انتخاب کرده است. همه تقصیرکاریم.


+ منبع


جاناتان افیر نوازنده، رهبر ارکستر و وبلاگ نویس / نویسنده‌ی اسرائیلی ساکن دانمارک است.


برگردان به فارسی - مانی‌ب




.عمالیق در کتاب مقدس گروهی از عشایر هستند که در سرزمین اسرائیل زندگی می‌کردند *

** آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی

۱۴ دی ۱۴۰۳

یک نگاه به انسان

 تصور کنید ساکن یکی از شهرهای حاشیه دریای خزر هستید. یک یا چند تن از آشنایان به شما تلفن می‌زنند و می‌گویند به شدت مشتاق ملاقات شما هستند و دوست دارند در تعطیلات پیش رو سری به شما بزنند. شما نیز با خوشحالی  آن‌ها را برای تعطیلات به منزل خود دعوت می‌کنید.

مدتی بعد از کسی می‌شنوید که آن‌ها نه به خاطر شما بلکه به خاطر تجدید خاطرات خوبی که زمانی در ساحل خزر داشته‌اند، شما و دلتنگی برای شما را وسیله‌ای برای رسیدن به هدف خود قرار داده‌اند. پس از اطلاع از این واقعیت چه احساسی می‌کنید؟ این رفتار را چگونه ارزیابی می‌کنید؟


از مستند ‌«تماشای هفتادسالگی» ساخته‌ی ابراهیم حقیقی و بهمن کیارستمی:



۰۸ آذر ۱۴۰۳

تندبادهای مخربی از غفلت

روزنامه شرق یادداشتی تحت عنوان: «سخنی با بانوی محیط زیست کشورمان»  از عبدالحسین طوطیایی به مناسبت انتصاب خانم انصاری به ریاست سازمان حفاظت محیط زیست کشور منتشر کرده است.

*

مقدمتان گرامی باد. محیط زیست ما در دهه‌های اخیر آسیب زیادی دیده است. امروز که نشانه‌هایی از بهبود مدیریت به چشم می‌خورد، حضور شما خبر خوبی ست.

از وضعیت محیط زیست ما آگاهید. تا دو دهه قبل با خشکیدن رود‌ها و تالاب‌ها روبرو بودیم و امروز با فرونشست‌های پی‌درپی از تمامی کشور. باور دارم که آمده‌اید تا به تخریب محیط زیست کشورمان پایان دهید. این کار به همراهی مردم نیازمند است. مردم یقینا اصلی‌ترین سرمایه انسانی برای حفاظت از محیط زیست خود خواهند بود. - نکته‌ی دیگر ضرورت تغییر نگاه از انسان‌محوری به راهبرد اکوسیستم‌محوری برای حفاظت محیط زیست است. در چند دهه گذشته بسیاری از پروژه‌هایی‌ که تحت عنوان توسعه و به بهانه اشتغال‌زایی و...  با توجیه دستیابی به بهبود زندگی مردم اجرا شده، به تخریب محیط زیست منجر شده است. حال آن‌که بهبود زندگی انسان درهمزیستی عادلانه در اکوسیستم و در تعادل با دیگر موجودات زنده میسر است. اگر سازمان محیط زیست بخواهد برنامه جامع حفاظت در تمامی سطح کشور را داشته باشد، باید از چندگانگی مدیریت منابع طبیعی و محیط زیست اجتناب شود. به امید آنکه با ادغام عرصه منابع طبیعی با سازمان حفظ محیط زیست از خلاء‌های مدیریت آنها کاسته شود.


*

چیزی که خواندید نوشته‌ی عبدالحسین طوطیایی نیست، اما تمام آن چیزی ست که او قصد گفتن آن را داشته است. با این تفاوت که کوشیده‌ام در آن  با پایبندی به اصول روزنامه‌نگاری شعر و شعار، گنده‌گویی‌ها، لفاظی‌های احمقانه، قلمفرسایی وقت‌تلف‌کن، یاوه‌های ادیبانه و کلا سخنان نامربوط را از نوشته‌ی نامبرده، بدون لطمه جدی به محتوای یادداشت حذف کنم.  


پیشنهاد می‌کنم به عنوان واکسن یادداشت عبدالحسین طوطیایی را  بخوانید: 

۰۶ آذر ۱۴۰۳

حکم بازداشت دیوان بین‌المللی کیفری برای نتانیاهو همچنین کیفرخواستی برای سیاست و همدستی ایالات متحده است

نهایتا داستان این است که چگونه لابی اسرائیل آمریکا را تضعیف کرد، خاورمیانه
.را نابود کرد و یک سری جنایت بین‌المللی علیه بشریت به راه انداخت

این مقاله به قلم جفری ساکس در Common Dream منتشر شده است. ساکس استاد دانشگاه، مشاور ویژه‌ی دبیرکل‌های سازمان ملل کوفی عنان، بان‌کی‌مون، و آنتونیو گوترش، و رئیس شبکه راهکارهای توسعه پایدار در سازمان ملل متحد است.

Jeffrey D. Sachs

امروز دیگر رسمی شد. نزدیک‌ترین متحد آمریکا، نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو که تنها چند ماه پیش  در کنگره بیش از ۵۰بار مورد تشویق ایستاده قرار گرفته بود، به اتهام جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی دردادگاه کیفری بین المللی محاکمه می‌شود. آمریکا باید به این نکته توجه داشته باشد: دولت ایالات متحده در جنایات جنگی نتانیاهو شریک است و به طور کامل در تجاوز خشونت‌آمیز نتانیاهو در خاورمیانه شریک بوده است.


۳۰ سال است که لابی اسرائیل ایالات متحده را به جایی رسانده است که به نام اسرائیل جنگ‌هایی را با هدف جلوگیری از ظهور یک کشور فلسطینی به راه بیندازد. نتانیاهو که اولین بار در سال ۱۹۹۶ به قدرت رسید و از آن زمان به مدت ۱۷ سال نخست وزیر بوده است، و همین‌طور حامی اصلی جنگ‌های مورد حمایت آمریکا در خاورمیانه که نتیجه‌ی آن فاجعه‌ای برای ایالات متحده و فاجعه‌ای خونین نه تنها برای مردم فلسطین بلکه برای کل خاورمیانه بود.


این جنگ‌ها برای دفاع از اسرائیل نبود، بلکه جنگ‌هایی بود برای سرنگونی دولت هایی که با ظلم اسرائیل به مردم فلسطین مخالف بودند. اسرائیل درخواست راه حل دو کشوری از سوی قانون بین‌الملل، از سوی ابتکار صلح عربی، از طرف گروه ۲۰کشور (G20)،  از سوی بریکس، از سوی سازمان همکاری اسلامی و از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد را به شدت رد کرد. سازش‌ناپذیری اسرائیل و سرکوب وحشیانه مردم فلسطین از آغاز اشغال، چندین جنبش مقاومت مسلحانه را پدید آورده است که از سوی چندین کشورِ منطقه پشتیبانی می‌شدند.


راه حل روشن برای بحران اسرائیل و فلسطین در این است که راه حل دوکشوری اجرا شود و در چهارچوب فرآیند اجرای آن گروه‌های مسلح خلع سلاح شوند.

رویکرد اسرائیل، به ویژه در زمان نتانیاهو، سرنگونی دولت های کشورهایی است که در برابر دست برتر اسرائیل مقاومت می‌کنند و، ساختن «خاورمیانه جدید» بدون کشور فلسطینی. نتانیاهو بجای صلح درحال جنگی بی پایان است.


آنچه تکان دهنده است این است که واشنگتن، ارتش آمریکا و بودجه فدرال ایالات متحده را برای جنگ‌های فاجعه بار دراختیار نتانیاهو گذاشته است. داستان سلطه‌ی کامل لابی اسرائیل بر واشنگتن را می‌توان در کتاب جدیدالانتشار و قابل توجه ایلان پاپه "لابی برای صهیونیسم در دو سوی اقیانوس اطلس"* یافت.

نتانیاهو بارها به آمریکایی‌ها گفته است که آن‌ها از سیاست‌های او سود می‌برند. اما نتانیاهو در واقع یک فاجعه‌ی بزرگ برای مردم آمریکا بوده است که خزانه‌‌ی آمریکا را از تریلیون‌ها دلار خالی کرد، جایگاه آمریکا را در جهان برباد داد و آمریکا را درگیر سیاست نسل‌کشانه‌ی خود کرده و جهان را به جنگِ جهانی سوم نزدیک ساخته است.

اگر ترامپ می‌خواهد آمریکا را دوباره بزرگ کند باید در اولین قدم، با پایان‌دادن به تسلیم آمریکا در برابر لابی اسرائیل استقلال آمریکا را احیا کند.


لابی اسرائیل نه تنها آراء کنگره را کنترل می‌کند، بلکه حامیان تندرو اسرائیل را در پُست‌های کلیدی امنیت ملی قرار می‌دهد. این‌ها شامل مادلین آلبرایت (وزیر امور خارجه در دوره کلینتون)، لوئیس لیبی (رئیس ستاد چنی معاون رئیس جمهور)، ویکتوریا نولند (معاون مشاور امنیت ملی چنی، سفیر در ناتو در دوره بوش اول، معاون وزیر امور خارجه در دوره اوباما ومشاور در زمان بایدن)، پل ولفوویتز (معاون وزیر امور خارجه در زمان بایدن، دستیار وزیر دفاع در زمان بوش پسر)، داگلاس فیث (معاون وزیر دفاع در زمان بوش پسر)، آبرام شولسکی (مدیر دفتر برنامه های ویژه وزارت دفاع در زمان بوش پسر)،  الیوت آبرامز (معاون مشاور امنیت ملی زمان بوش پسر)، ریچارد پرل (رئیس هیئت سیاستگذاری ملی دفاع در دوره بوش پسر)، آموس هوکشتاین (مشاور ارشد وزیر امور خارجه در دوران بایدن) و آنتونی بلینکن (وزیر امور خارجه در زمان بایدن).


نتانیاهو در سال ۱۹۹۵ طرح عملیاتی خود را درکتابی با عنوان "مبارزه با تروریسم**” شرح داد. برای کنترل تروریست‌ها (منظور نتانیاهو از تروریست گروه‌های شبه‌نظامی‌ای هستند که علیه حکومت غیرقانونی اسرائیل بر فلسطینی‌ها می‌جنگند)، مبارزه با آن‌ها کافی نیست. در عوض ضروری است با “رژیم‌های تروریستی” که از این گروه‌ها حمایت می‌کنند مقابله کرد. و در این کار آمریکا باید رهبری را به عهده بگیرد. و از این رو باید پایان‌دادن به تروریسم خواسته‌ای روشن باشد که با تحریم‌ها و بدون آسانگیری پشتیبانی شود. همانند تمام تلاش‌های بین‌المللی، اعمال قاطع تحریم‌ها علیه کشورهای تروریستی باید توسط ایالات متحده هدایت شود و نیروهای رهبری آمریکا باید ترتیب، زمان و شرایط مناسب را برای این اقدامات انتخاب کنند.

طوری که نتانیاهو درسال ۲۰۰۱ ( در مقدمه “مبارزه با تروریسم”) به مردم آمریکا گفت: اولین و مهمترین چیزی که باید درک کرد این است که هیچ تروریسم بین المللی‌ای بدون حمایت دولت‌های مستقل وجود ندارد. تروریسم بین‌‌المللی به سادگی نمی‌تواند برای مدت طولانی بدون رژیم‌هایی که از آن حمایت می‌کنند وجود داشته باشد. در صورت حذف این حمایت‌های دولتی کل ساختمان تروریسم بین‌المللی فرومی‌ریزد. بنابراین، شبکه تروریستی بین‌المللی مبتنی بر رژیم‌هایی است مانند - ایران، عراق، سوریه، طالبانِ افغانستان، تشکیلات خودگردان فلسطین یاسر عرفات و چندین رژیم عربی دیگر، مانند سودان.

این حرف‌ها در گوش نومحافظه کارانِ واشنگتن که عملیات تغییر رژیم تحت رهبری ایالات متحده (از طریق جنگ، براندازی مخفیانه، انقلاب‌های رنگی به رهبری ایالات متحده، کودتاهای خشونت‌آمیز و غیره) را به عنوان ابزار اصلی مقابله با دشمنان آمریکا می‌دیدند موسیقی‌ خوشایندی بود.


پس از ۱۱ سپتامبر، نومحافظه‌کاران به رهبری بوشِ پسر (چنی و رامسفلد) و لابی‌های اسرائیلی (تحت هبری ولفوویتز و داگلاس فیث) برای کنترل خاورمیانه از طریق یک سری جنگ‌های ایالات متحده علیه اهداف نتانیاهو در خاورمیانه (لبنان، ایران، عراق، سوریه) و شرق آفریقا (لیبی، سومالی و سودان) دور هم جمع شدند. نقش لابی اسرائیل در دامن زدن به این جنگ‌های انتخاب‌شده در کتاب جدید ایلان پاپه به تفصیل آمده است.

طرح جنگی لابی نئوکان اسرائیلی اندکی پس از ۱۱ سپتامبر در جریان بازدید از پنتاگون به ژنرال وسلی کلارک نشان داده شد. یک افسر کاغذی را از کشوی میز بیرون آورده و به کلارک گفته است: «این یادداشت را از دفتر وزیر دفاع دریافت کرده‌ام. در آن آمده است که در پنج سال آینده به ۷ کشور حمله کرده و آن‌ها را نابود خواهیم کرد - از عراق شروع می‌کنیم و سپس به سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و ایران خواهیم رفت».


سال ۲۰۰۲، نتانیاهو با مردم آمریکا و کنگره برای جنگ علیه عراق لابی کرد و وعده داد: «اگر صدام، رژیم صدام را از بین ببرید، تضمین می‌دهم که تأثیر مثبت فوق‌العاده‌ای بر منطقه خواهد داشت. ... در ایران جوان‌ها، مردم و بسیاری دیگر خواهند گفت که دوران چنین رژیم‌هایی، چنین مستبدینی به پایان رسیده است».


گزارش جدید و قابل توجه (بین خودی‌ها) در مورد نقش نتانیاهو در رهبری جنگ عراق همچنین توسط سرگروهبان دنیس فریتز (بازنشسته نیروی دریایی) در کتاب خود «Deadly Betrayal» آمده است. هنگامی که اوایل سال ۲۰۰۲ از فریتز خواسته شد که به عراق برود، از مقامات ارشد نظامی پرسید که چرا ایالات متحده به عراق حمله می‌کند، اما پاسخ روشنی دریافت نکرد. او به جای اینکه سربازان را وارد نبردی کند که نمی‌توانست آن را توضیح دهد یا توجیه کند، خدمت را ترک کرد.


فریتز در سال ۲۰۰۵ به عنوان یک غیرنظامی به پنتاگون دعوت شد تا به معاون وزیر امور خارجه داگلاس فیث در آزادسازی اسناد مربوط به جنگ کمک کند تا فیث بتواند از آن‌ها برای نوشتن کتابی درباره جنگ استفاده کند. فریتز متوجه شد که جنگ عراق توسط نتانیاهو و با همکاری نزدیک ولفوویتز و فیث آغاز شده است. او متوجه شد که هدف جنگی ادعایی ایالات متحده برای مبارزه با سلاح‌های کشتار جمعی صدام، یک مانور پروپاگاندایی مزورانه بوده است که توسط یک لابی اسرائیلی، آبرام شولسکی، برای جلب حمایت عمومی ایالات متحده از جنگ طراحی شده بود.


قرار بود عراق اولین جنگ از هفت جنگ در “پنج سال” باشد، اما همانطور که فریتز توضیح می‌دهد، جنگ‌های بعدی توسط شورش ضد آمریکایی درعراق به تعویق افتاد. با این وجود، ایالات متحده در نهایت جنگی را علیه عراق، سوریه، لیبی، سومالی، سودان و لبنان به راه انداخت یا از جنگ‌هایی حمایت کرد. به عبارت دیگر، آمریکا برنامه‌های نتانیاهو را اجرا کرد - به جز مورد ایران. نتانیاهو تا به امروز، در واقع تا همین ساعت، در تلاش است تا جنگ ایالات متحده علیه ایران را شعله ور کند، جنگی که می تواند به شروع جنگ جهانی سوم بیانجامد، چه از طریق دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای و چه توسط متحد ایران، روسیه که در چنین جنگی طرف ایران می‌ایستد.


همکاری بین نومحافظه کاران و لابی اسرائیل یکی از بزرگترین فجایع جهانی قرن ۲۱ را رقم زده است. همه کشورهای مورد حمله آمریکا یا دستیاران آن - عراق، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و سوریه - اکنون ویرانه‌ اند. در همین حال، نتانیاهو بی‌وقفه به نسل‌کشی در غزه ادامه می‌دهد و بار دیگر دراین هفته، آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل، خواسته‌ی یکپارچه جهان (به جز اسرائیل) را که توسط ۱۴ عضو دیگر شورای امنیت سازمان ملل متحد پذیرفته شده بود وتو کرد


مشکل واقعیِ مقابل دولت ترامپ دفاع کردن از اسرائیل در برابر همسایگانش نیست که تقریباً هر روز از صلح مبتنی بر راه حل دو کشور دفاع می‌کنند.

مشکل واقعی محافظت از آمریکا در برابر لابی اسرائیل است.


برگردان به فارسی: مانی‌ب


*Ilan Pappé, Lobbying for Zionism on Both Sides of the Atlantic (2024)

**fighting terrorism


۲۳ مرداد ۱۴۰۰

نجات‌دهنده از آسمان آمد

و به مشتی کشاورز بیچاره طرز کار با آرپی‌چی، مسلسل اتوماتیک، خمپاره‌انداز و راکت دوش‌پرتاب را آموخت ... (از ثانیه ۲۰ زیرنویس فارسی موجود است)


۱۳۵۷ برژینسکی در پاکستان در اردوگاهی در مجاورت مرزهای افغانستان 



بیست‌سال بعد در ژانویه ۱۹۹۸ [۱۳۷۷] مجله فرانسوی Nouvel Observateur مصاحبه‌ی قابل تأملی را با برژینسکی مشاور امینتی رئیس‌جمهور آمریکا جیمی کارتر منتشر کرد. او در این مصاحبه علنا اعتراف می‌کند که آمریکایی‌ها حمایت از “مجاهدین افغان” را ۶ماه قبل از هجوم نیروهای شوروی به افغانستان آغاز کرده‌اند. او در جواب این پرسش که آیا از این اقدام پشیمان است می‌گوید: «از چه چیزی باید پشیمان باشم؟ این عملیات مخفی یک ایده‌ی درخشان بود. ما از این طریق روس‌ها را به تله‌ی افغانستان انداختیم. باید از این کار پشیمان باشم؟ همان روزی که روس‌ها از مرز افغانستان عبور کردند برای جیمی کارتر در پیامی نوشتم: حالا ما این فرصت را داریم که اتحاد جماهیر شوروی را وارد یک “ویتنام” کنیم». و واقعا هم مسکو مجبور شد ده سال متمادی به جنگی تن دردهد که از توجیه آن ناتوان بود. این چالش بنیاد اخلاقی اتحاد جماهیر شوری را سست کرد و متعاقبا به ویرانی شوروی انجامید.

مصاحبه‌کننده می‌پرسد، شکل‌گیری بنیادگرایی اسلامی را چه می‌گویید؟ پرورش تروریست‌های آینده و مسلح‌ساختن آن‌ها خطا نبود؟ برژنسکی پاسخ می‌دهد: اصلا و ابدا! «برای تاریخ جهان چه چیزی با اهمیت‌تر است، طالبان یا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؟ وجود عده‌ای مسلمان خشمگین یا آزادسازی اروپای مرکزی و پایان دادن به جنگ سرد؟».

 

۲۷ اسفند ۱۳۹۹

یک فضای بخصوص

یک مغازه‌ای (‌سوپر کوچکی) هست که صاحبش یک خانم کُرده. نمی‌دونم کرد عراقه یا کرد سوریه. امروز سرش خلوت بود. غیر از من یه مشتری دیگه هم تو مغازه بود که دختر جوونی بود. با هم، درست کنار همون‌ قفسه‌ای که من کار داشتم ایستاده بودن. همین‌طور که به سمت‌شون می‌رفتم به دومتری‌شون که رسیدم ترمزهام به طور اتوماتیک فعال شد [شرطی شدم!] ایستادم تا نوبتم بشه. دستش رو سمت قفسه‌ گرفت و با لهجه‌ی قشنگی به فارسی به دخترک گفت: از اینجا تا اینجا همه‌ش جنسای ایرانی!

تعامل بین این خانم و من از اول این‌طوری شکل گرفته که غیر از سلام و خداحافظی بقیه صحبتا به آلمانیه. نمی‌دونم چرا. شاید دلیلش این باشه که نتونسته بودم تشخیص بدم یا حدس بزنم چقدر فارسی می‌دونه ...

کنجکاو شدم. نگاهی به دخترک  کردم ببینم کجاییه. ایرانیه؟

از این دخترخانم‌های امروزی بود که به قول شاعر معروف حسن عبدالله هلری لباس «تیپْ تنگْ مدل حالا» تنش بود ولی چون کلاهش رو کشیده بود پایین، شالی ضخیمی رو که بی‌شباهت به پتو نبود دور گردنش پیچیده بود و علاوه بر این‌ها ماسک هم زده بود هیچی از صورتش دیده نمی‌شد! چیزهایی از قفسه برداشت و دونفری به سمت صندوق رفتند. منم یه پاکت لوبیا قرمز ریز و یه کنسرو سبزی قرمه‌سبزی برداشتم. از قفسه سبزی‌ها هم یه دسته گشنیز و یه دسته نعنای تروتازه برداشتم ... و بعد همینطور که به سمت صندوق می‌رفتم از دور دیدم این دوتا اونجا دارن با هم یه چیزایی می‌گن‌ و می‌خندن. حضور من صحبت‌شونو قطع کرد، ولی آخرین جمله خانم صاحب‌مغازه که شنیدم این بود که از دخترک پرسید: شما سمنو هم میذارید؟ و دخترک با لهجه‌ی افغانی یه چیزی شبیه این گفت که: بله، بی سمنو هفت‌سین کی شود؟ (زبان فارسی افغانی چقدر باشکوه و فاخره) 

حساب کردم و از مغازه اومدم بیرون. 


تو خونه دوباره این صحنه اومد تو خاطرم. این‌ها، یکی از عراق یا سوریه، یکی دیگه متعلق به چندهزارکیلومتر اون‌طرفتر- از افغانستان، داشتند به فارسی و با لهجه‌هایی شیرین مثل قند و عسل با هم می‌گفتند و می‌خندیدن! این‌ها کبوترهای آسمان ایران اند! [سرود ای ایران لطفا!].

همینطور که تو آشپزخونه ایستاده بودم نعنا پاک می‌کردم یهو رقیق شدم. کاش وقتی اسم سمنو رو شنیدم، خودمو قاطی صحبت می‌کردم! یه چیزی برا این‌که چیزی گفته باشم. یه چیزی در مورد هفت‌سین یا نوروز یا ...  فضا اجازه‌ی این "دخالت" رو می‌داد. فضا به طرز غیرقابل توصیفی خانوادگی بود.



۲۰ اسفند ۱۳۹۹

گازگرفتگی


مرحومه شیده لالمی را نمی‌شناختم و نمی‌شناسم اما در مورد مرگ خودخواسته‌ی ایشان چیزی به ذهنم رسید که در فضای پس از درگذشت ایشان نیروی لازم برای مطرح‌کردن آن را نداشتم. 

طوری که از واکنش‌ها متوجه شدم شیده لالمی برای خیلی‌ها شخصیت محبوبی بوده است. خدا او را بیامرزد.

علت مرگ ایشان تا جایی که من پیگیر بودم همه‌جا «گازگرفتگی» اعلام شده است. گازگرفتگی به مسمومیت با گاز مونو اکسید کربن CO گفته می‌شود که در اثر سوختن ناقص سوخت‌های فسیلی، ذغال و چوب به وجود می‌آید و چون بو ندارد بسیار خطرناک است.

جایی نخواندم اما گمان من این است که مرحومه لالمی با گاز شهری دست به خودکشی زده است. این گاز که از آن برای پخت‌وپز و تولید گرما استفاده می‌کنیم متان CH4 نام دارد و به خفگی حاصل از آن گازگرفتگی گفته نمی‌شود. 


صحبت در مورد تابوها همیشه و همه‌جا دشوار است. در این مورد هم صحبت‌ها در لفافه است. شاید اگر خانواده مرحومه لالمی از «انتخاب» او صحبتی نمی‌کردند، نمی‌دانستیم که او خودکشی کرده است. همچنین جایی نیافتم که چگونگی خودکشی او را شرح داده باشد. آیا حدس من درست است که او با بازگذاشتن شیر گاز شهری خودکشی کرده است؟ در صورتی که این‌طور باشد ادعایی که خانواده مرحومه لالمی در بیانیه‌ای ذکر کرده‌اند [«این روش و منش شیده بود که هیچ زحمت و خطری را متوجه دیگران نکند»] نادرست است. متان دارای قابلیت احتراق بالاست. کافی‌ست کسی کلید لامپ اتاقی را که در آن گاز موجود است بزند تا باعث انفجار بزرگ و مخربی گردد. 

تصویر زیر از خانه‌ای ست در وین که یکی از ساکنان آن به همین روش خود را کشت:

و زندگی دو نفر دیگر را نیز نابود کرد. زندگی دونفر را که نمی‌خواستند بمیرند. 



۱۲ اسفند ۱۳۹۹

موقعیت‌های آیرونیک


یک:


در حمله مسلحانه محافظه‌کاران مسیحی به ماکوندو لیبرال‌های بی‌دین به فرماندهی سرهنگ آئورلیانو شکست خورده و به جنگل‌ها عقب‌نشینی کردند. در این نبرد برج کلیسای شهر ویران شد. چند ماه بعد دوباره نیروهای وفادار به سرهنگ آئورلیانو ماکندو را از دست محافظه‌کاران درآورده و آن‌ها را تارومار کردند.

مادر سرهنگ آئورلیانو اورسولا که مسیحی معتقد و از دوستان نزدیک کشیش ماکوندو پدرنیکانور بود از فرزند خود خواست دستور دهد که برج کلیسا را مرمّت کنند.


روزی همین‌طور که پدر نیکانور در حال تماشای کارگران و تعمیرکاران است، پرده از پیش چشمان او کنار می‌رود. حقیقت تکاندهنده این بود:


ملحدان برجی را می‌ساختند که با گلوله توپ کاتولیک‌ها منهدم شده بود!


دو:


«شورای ملی توسعه و حمایت از سازمان‌های مردم‌نهاد» از زیرمجموعه‌های وزارت کشور است که مسئولیت نظارت بر فعالیت‌ها و عملکرد تشکل‌های مردم‌نهاد را برعهده دارد [اعضای این شورا عبارتند از نمایندگان ۸ دستگاه اجرایی و ۴ نماینده سازمان های مردم نهاد ملی].


یک از موارد اختلاف - در واقع مورد اصلی اختلافِ این شورا با جمعیت امام علی ع اختلاف در مورد ساختار اداره و مدیریت این جمعیت است. خوب است بدانید که ساختار فعلی جمعیت هرمی‌شکل و اداره‌ی آن به صورت امنایی ست، یعنی قدرت/ تصمیم‌گیری در انحصار یک فرد یا معدودی از افراد است و اعضا آن از حق رأی برخوردار نیستند.


شورای توسعه خواستار تغییر/ اصلاح ساختار جمعیت به صورتی ست که امکان مشارکت همه اعضای جمعیت در تصمیمات رسمی فراهم آید ← مجمع عمومی.


آیرونی ماجرا این‌جاست که در این دعوا جمهوری اسلامی مدافع ساختار و مدیریت دمکراتیک جمعیت مبتنی بر حق رأی برابر همگانی ست، در حالی‌که رهبری و اعضای جمعیت از ساختار و اداره "ولایی" آن حمایت می‌کنند!


این موقعیت آیرونیک باعث شده است که هیچ‌یک از طرفین در این مورد صریح و با صدای بلند حرف نزند. نه طرف دولت، زیرا علاقه‌ای به بحثی عمومی در مورد دمکراسی و حق رأی برابر (و نظارت استصوابی!) ندارد، و نه طرف جمعیت: زیرا برای اعضای جمعیتِ غالبا جوان و تحصیل‌کرده‌ی "اپوزیسیونی" و به قول معروف “امروزی” نیز راحت نیست که بگویند ما حق رأی برابر نمی‌خواهیم و از ساختار هرمی‌شکل موجود که برای ما حق رأی قایل نیست حمایت می‌کنیم!


۳۰ بهمن ۱۳۹۹

Klugscheißer

این مفهوم در زبان عامه آلمانی برای توصیف آدم‌هایی که در مورد همه‌چیز نظر دارند و فکر می‌کنند بهتر/ بیشتر از دیگران می‌فهمند/ می‌دانند به کار می‌رود. 

بین آلمانی‌ها تک و توک به یک Klugscheißer برمی‌خوریم، در توییتر فارسی از هر سه نفر دونفرشان Klugscheißer است!


Klugscheißer اسم فاعلیِ فعل klug-scheißen است که از ترکیب klug به معنی «هوش» و scheißen به معنی قضای حاجت ساخته شده است. 

Klugscheißer یعنی کسی که هوش می‌ریند. (وجود او چنان از هوش لبریز است که از منافذ او بیرون می‌زند!) 

هوش‌رین‌ها فقط بین بزرگسالان یافت نمی‌شود و به احتمال زیاد هر کدام از ما حداقل یک بار توسط بچه‌هایی که در همان خردسالی با یادگیری بعضی عبارات و جمله‌های با اهمیت، حرف‌های بزرگتر از دهان‌شان می‌زنند غافلگیر شده‌ایم . خواهرزاده جعفرپناهی (که واقعا به دایی‌ش رفته) یک هوش‌رین تیپیکال است، و کودکی که ویدئوی او چندروز قبل در توییتر ویرال شد یکی دیگر. 


خانوم دسته‌گُله و جعفرپناهی خودمون



یک Klugscheißer وحشی