۰۷ آبان ۱۳۹۲


نفس عمیق شفابخش است. ضد بغض است. این‌ را کسی که سبک‌کنندگی نفس عمیق را چشیده باشد، می‌داند.
این مرد جوان مرد. این خوشگل. گریه‌ام گرفته است. ریه‌های بازیگر نفس عمیق از گاز خفه‌کننده پرشد.
نه، من گریه‌ام نگرفته است، اهل گریه نیستم، آن جوانکی که روزی من بودم، او می‌خواهد گریه کند. من فقط محتاج نفس عمیق‌ام.

۰۳ آبان ۱۳۹۲

خوابم، یا بیدارم؟

ببینیم می‌توانیم امروز جوابی برای این پرسش خانم گوگوش پیدا کنیم؟

- این روزها در مورد جاسوسی آمریکا از کشورهای جهان، از جمله از کشورهای اروپایی حتما مثل من از طریق بی‌بی‌سی مطلع شده‌اید و یا در دیگر رسانه‌ها چیزهایی شنیده یا خوانده‌اید.
مدت زیادی از روی آب افتادن این موضوع نمی‌گذرد. در ابتدا مطبوعات آلمانی و اتریشی نمی‌توانستند موضع‌گیری کنند. و مقالاتی در رسانه‌های مختلفی، به صورت مقاله یا مصاحبه منتشر می‌شد که پیام اصلی آن این بود: «چیزی نشده است. همه کشورها جاسوسی می‌کنند». بعد بحث‌ها در کامنت‌دانی‌ها و فروم‌ها بالا گرفت. همزمان عده‌ای پیدا شدند (جالب این‌که در بین ایرانی‌ها هم این مدل را هم دیدم) که می‌گفتند، «من نمی‌دانم اطلاعات فیسبوک من به چه درد سازمان‌های جاسوسی آمریکا می‌خورد!» (و مدل ایرانی: اطلاعات فیسبوک من خیلی به درد جاسوس‌های آمریکایی می‌خورد. آن‌ها می‌توانند به کمک آن کوکوی سیب‌زمینی درست کنند :)، یا «لاری، آخه رنگ سوتین من به چه درد تو می‌خوره»!

- استاندارد:
ان‌اس‌آ (ُّNSA) ارتباطات ۳۵ سیاست‌مدار بلندپایه را شنود می‌کرده است. 
عصبانیت در مورد حمله‌ی شنودی غیرقانونی NSA به اروپا، در جلسه‌ی رؤسای دولت‌های اروپایی حاکم است. ...
مرکل همچنین تأکید کرد که مسئله سر حقوق شهروندان است ، نه سر شنود تلفن او به عنوان صدراعظم.
عصبانیت در برلین در تمام طول روز و بین همه احزاب شدیدتر بود. درست که پرزیدنت اوباما از طریق تلفن به مرکل اطمینان داده است که آمریکایی‌ها ارتباطات او را نه تحت نظر گرفته‌اند و نه تحت نظر خواهند گرفت، اما درباره این‌که در گذشته این کار انجام می‌شده است، حرفی نزده است ...
سفیرآمریکا به وزارت خارجه فراخوانده شد
وستروله وزیر امورخارجه آمریکا سفیر آمریکا را فراخواند. یک چنین اقدامی در روابط دیپماتیک یک زنگ خطر است.
---------------
اشپیگل آلمان جمله آخر را گویاتر می‌گوید:

- سیاست‌مدارها هم در ابتدا مدتی ساکت بودند. من در طول اقامت‌م در اتریش هرگز مسئله‌ی دیگری را ندیده‌ام که مردم را گیج کرده و انتظار آن‌ها را از سیاست‌مدارها برانگیخته باشد، و سیاست‌مدارهای احزاب مختلف سکوت کرده باشند. واکنش وزیرامور خارجه‌ها این‌طور بود: «بله بله، با سفیر آمریکا در کشورمان تماس‌هایی گرفت شده است»! جوان‌های اتریشی در کامنت‌دانی‌ها سکوت سیاست‌مداران خود را مورد تمسخر قرار می‌دادند. یکی از آن‌ها مکالمه تلفنی خیالی بین وزیر امور خارجه و سفیر آمریکا ابداع کرده بود که وزیر در آن از سفیر آمریکا می‌پرسد: این حرف‌ها راست است؟ و سفیر آمریکا جواب می‌دهد، نه، ما از شما جاسوسی نکردیم. و جواب وزیر: آها. اوکی!
سیاست‌مدارهای درجه دو و سه‌ای که در مصاحبه‌ها عصبانیت خود را از این موضوع ابراز داشته بودند، مورد حمله قرار می‌گرفتند: «عصبانیت سیاست‌مدارها دروغ است، آن‌ها همه می‌دانند که همه کشورها با هم تبادل اطلاعات دارند و از یکدیگر هم جاسوسی می‌کنند، آن‌ها می‌خواهند از طریق بیان نارضایتی، مردم را به نفع حزب خود فریب دهند»! ایرانی‌هایی که در کشورهای اروپایی زندگی می‌کنند می‌دانند که کوچکترین ضعف دولت، موجب شدیدترین نطق‌های نمایندگان اپوزیسیون در پارلمان می‌شود، سر از روزنامه‌ها درمی‌آورد، سروصدا راه می‌اندازد. الان هم البته سروصداها بالا گرفته است، ولی با تأخیر.

- آمریکایی‌ها از این کشور جاسوسی کردند، آمریکایی‌ها از آن کشور جاسوسی کردند، آمریکایی‌ها فلان، آمریکایی‌ها چنان.
هر آدم منصفی باید این‌جا از آمریکایی‌ها دفاع کنه! نه این‌که آمریکا این کارها را نکرده است، بلکه یک مسئله/ اینفورمیشن خیلی مهمی این وسط فراموش شده است: بریتانیا.

چیزی در مورد TAT-14 شنیده‌اید؟
روزنامه «بیلد» آلمان:
تات ۱۴ مشهورترین کابل جهان است. کابل نوری تات۱۴ باعث رسوایی جاسوسی شده است: گفته می‌شود سازمان امنیت بریتانیا GCHQ در چهارچوب برنامه جاسوسی Tempora برای خود از این کابل یک انشعاب درست کرده است. این کابلی است که آلمان را به اینترنت وصل می‌کند. این موضوع را روزنامه «زوددویچه» و کانال NRD بر اساس مدارک فاش‌شده از سوی اسنودن گزارش کرده‌اند. ...
کابل ترانس‌آتلانتیک به طول ۱۵۲۹۵ کیلومتر آلمان را از طریق دریای شمال و آتلانتیک به آمریکا متصل می‌کند.

روزنامه بیلد (همان‌جا):
«شنود یا ساختن انشعاب از یک کابل نوری به قول کارشناسان بی‌مشکل ممکن است».
سباستین براخنیکی، از انستیتوی امنیت اینترنتی:
آدم باید ایمیل را مثل یک کارت‌پستال نگاه کند. «در طی مسیر به سوی دریافت‌کننده، هر کسی می‌تواند آن را بخواند».

- آمریکا، انگلیس، استرالیا، نیوزیلند، کانادا +اسرائیل
یک ‌«5+1» دیگر.

- نظر من: اگر صدای اولاند درنمی‌آمد، برای آنجلا مرکل اعتراض سخت بود. آلمانی‌ها در این‌جور کارها پیش‌قدم نمی‌شوند. فکر می‌کنم این بار اولی‌ست که یک وزیرخارجه آلمانی سفیر ایالات متحده را به  دفتر کارش احضار می‌کند.

- نه. کسی به ایمیل‌ها و سوتین کاری ندارد.
حجم اطلاعات به سرقت‌رفته توسط «5+1» (یک بعلاوه پنج) عددی نجومی است. اطلاعات میلیون‌ها شهروند طی این عملیات در اختیار سازمان‌های جاسوسی قرارگرفته است. از شهروندان عادی، تا مقامات بلندپایه، دیپلمات‌ها، روزنامه‌نگارها، مراکز تحقیقاتی، نظامی، مالی، اطلاعاتی، صنایع، روابط تجاری بین‌المللی و ...
سیاست‌مداری را که اطلاعات خصوصی او در دست سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه است، می‌شود تحت فشار قرار داد، روی تصمیمات او تأثیر گذاشت، یا او را از عرصه سیاست بیرون انداخت. همین چندوقت پیش بود که یک ژنرال آمریکایی به خاطر ارتباط نامشروع با زنی شغل خود را از دست داد. 
روزنامه‌نگارها طبق قانون مجاز هستند در مورد برخی منابع اطلاعاتی خود سکوت کنند. امروزه طوری که خواندم رابطه آن‌ها با آدم‌هایی که در نهادهای مختلف می‌شناسند مخدوش شده است.
اطلاعات در مورد تعاملات تجاری برای کشورهای صنعتی بسیار مهم، حیاتی و سرنوشت‌ساز است.
(در سال ۲۰۰۴ شعبه NSA در ایالت بایر آلمان به اتهام جاسوسی صنعتی علیه شرکت‌های اروپایی برچیده شد). 

سرویس امنیتی NSA آشکارا و هدفمند از یونیون اروپایی جاسوسی می‌کند
بر اساس اطلاعات «اشپیگل» آمریکایی ها در دفاتر نمایندگی دیپلماتیک یونیون اروپا در واشنگتون میکرفن کارگذاشته بودند، و به کل شبکه کامپیوتری آن وارد شده بودند. چنین حمله‌هایی در نیویورک و بروکسل هم انجام شده است.
حمله به سازمان‌های یونیون اروپایی جنبه دیگری از عملیات جاسوسی NSA را به نمایش می‌گذارد.

بی‌بی‌سی دروغ نمی‌گوید. جک می‌گوید.

-  
ظاهرا بریتانیا از ایتالیا هم جاسوسی می‌کرده است
(ترجمه سرسری از استاندارد اتریش)

بروکسل/ لندن/ واشنگتون
عصبانیت در مورد اتهامات وارد به آژانس امنیتی آمریکا NSA که گفته می‌شود تلفن همراه آنجلا مرکل را سال‌ها شنود می‌کرده است، در سراسر یونیون اروپایی شدید است.
تنها بریتانیا خود را به طور کامل کنار می‌کشد. دیوید کامرون خود را دور از نظر حاکم بر نشست یونیون نشان داد. بیانیه‌ی پایانی نشست سران اروپایی در باره موضوع جاسوسی NSA را ستود: «یک سند خوب و حساس». اما به این سؤال که آیا بریتانیا هم مایل است در پیشنهاد شفاف‌سازی آلمانی‌فرانسوی شراکت کند، گفت که بریتانیا هم‌اکنون هم یک شراکت قدرتمند با آمریکا دارد. «ما در موقعیت درستی هستیم». از نظر کامرون سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا هم در موقعیت درستی هستند، چرا که او به عنوان نخست‌وزیر کار آن‌ها را دست‌اول می‌بیند.
کامرون افزون بر این، چندین بار تأکید کرد که مایل نیست چیزی در باره اتهامات به NSA بگوید.
کامرون به نحو خیلی شدیدتری از اسنودن و رسانه‌ها انتفاد کرد. اسنودن و رسانه‌ها این پیام را به «کسانی که می‌خواهند به ما لطمه بزنند» می‌دهند که چطور می‌توانند طوری عمل کنند که تحت نظر قرار نگیرند. دنیا به این ترتیب امن‌تر نخواهد شد، بلکه خطرناک‌تر خواهد شد. «این به دشمنان ما کمک می‌کند». کامرون نام رسانه‌ای را به زبان نیاورد. اما در گذشته از گاردین به خاطر انتشار افشاگری‌های اسنودن انتقاد کرده بود.
جاسوسی از ایتالیا
کامرون در مورد موضوع دیگری هم کم‌حرف بود: بریتانیا هم حملات شنودی انجام داده است. کامرون اما نمی‌پذیرد به سؤال‌ها جواب بگوید. به همین اکتفا می‌کند که سازمان‌های مخفی به طور روتین با هم به تبادل اطلاعات می‌پردازند و کنترل آن‌ها مناسب است. می‌گوید، مهم است که کار سازمان‌های مخفی را «سرد دلانه» نگاه کنیم. «آدم‌های زیادی در دنیا هستند که می‌خواهند به ما صدمه بزنند، می‌خواهند خانواده ما را منفجر کنند [اشاره به عملیات تروریست‌های انتحاری]، و به کشورهای ما آسیب برسانند. این یک فاکت است».
گلن گرین‌والد خبرنگار افشاگر برای روزنامه L´Espresso گزارش کرده است که سازمان‌های مخفی بریتانیا هم برای خود به سیستم کابل‌هایی که تلفن، میل و جریان‌های اطلاعات اینترنتی در ایتالیا را انتقال می‌دهد، مدخل ایجاد کرده‌اند. بریتانیایی‌ها اطلاعات مهمی را که از این طریق به دست می‌آورده‌اند با NSA تبادل می‌کرده‌اند. آن‌ها توانسته‌اند از این طریق اطلاعات محرمانه‌ای در باره سیاست‌مداران، کارمندان دولت و شرکت‌های تجاری جمع‌آوری کنند. بریتانیایی‌ها آن دسته از تلفن‌ها و ایمیل‌هایی را مد نظر داشته‌اند که در آن‌ها از جمله «نیات سیاسی دولت‌های خارجی» موجود بوده است.
گزارش گرین‌والد باعث بحث‌هایی در مورد امنیت اطلاعات در دولت شد. نخست‌وزیر انریه‌کو لتا تأکید کرد که نمی‌داند مورد شنود قرارگرفته است یا نه. وزیر امور خارجه گفت، اطلاعاتی در مورد حمله جاسوسی به سیاست‌مداران ایتالیا ندارد، و این خبر را تأیید کرد که چهارشنبه در مورد این موضوع در ملاقات خود با همکار آمریکایی خود جان کری حرف زده است. کری به گفته است، اوباما تصمیم قاطع دارد که موضوع را شفاف‌سازی کند، اما از جزئیات چیزی نگفته است. دبورا برگامینی، نماینده مجلس و رئیس کمیسیون خارجی گفته است، پارلمان باید به بحثی بنیادین در مورد حفاظت از اطلاعات و امنیت ملی بپردازد. «در فضای دوران دیجیتال بایستی که مرزهای جدیدی رسم شوند که در چهارچوب آن‌ها استقلال و حریم خصوصی شهروندان و دولت‌ها حفظ شود».

- استانداردNSA اطلاعات خام را در اختیار سرویس‌های مخفی اسرائیل قرار می‌دهد
قرارداد علی‌رغم نگرانی محافل امنیتی آمریکا بسته شده است.
واشنگتون/ اورشلیم
گاردین با اسنادی که اسنودن در اختیار این روزنامه گذاشته است، گزارش می‌دهد که آژانس اطلاعاتی NSA اطلاعات شنودشده را در اختیار شریک اسرائیلی قرار می‌دهد. این همکاری به آن‌جایی می‌رسد که اسرائیلی‌ها حتی به اطلاعاتی که  NSA آن‌ها را پردازش نکرده است دسترسی مستقیم دارد. طبق این گزارش در سال ۲۰۰۹ با وجود نگرانی‌هایی از سوی محافل امنیتی آمریکایی قراردادی امضا شده است.
در گزارش‌های داخلی NSA، هشدار داده می‌شود که تبادل اطلاعات با اسرائیل زیادی یک‌جانبه، و به سود اسرئیل است. هم‌چنین روشن نیست که آیا اطلاعات محرمانه در باره مقامات بلندپایه دولتی آمریکا نیز به اسرائیل داده می‌شود یا نه: سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل ممکن است احتمالا در مواد خام اطلاعاتی، به اطلاعاتی از گفتگوها یا ایمیل‌های مقامات یادشده بربخورند. که در این صورت اسرائیل موظف است این اطلاعات را نابود کند.
NSA این گزارش گاردین را رد نکرده است. معلوم نیست آیا همکاری‌هایی نظیر این با کشورهای دیگری هم وجود داشته باشد.

۰۲ آبان ۱۳۹۲

حالا که صبحت ژن ایرانی‌ها شد ...

پرزیدنت اوباما، بدون در نظر گرفتن ادعای شبه‌روشنفکرانی، که توجه و محبت ما به سرزمین‌مان را پدیده‌ای متعلق به دوران گذشته معرفی می‌کنند، می‌گوید: «در سوریه بازی سر ایده‌آل‌ها و تعهد‌ات ماست»*، می‌گوید: «این آن چیزی‌ست که آمریکا را متفاوت می‌کند. این آن چیزی‌ست که ما را خارق‌العاده می‌کند». 
پوتین در مقاله‌ای که در نیویورک‌تایمز منتشر شد، (از جمله) به این رویکرد واکنش نشان می‌دهد.
ما به عنوان ایرانی باید توجه داشته باشیم، در جنگ جهانی دوم که وحشیانه‌ترین جنگ بین اقوام انسانی بود، به کشور ما هم آسیب رسید، اما نه شبیه آسیبی که به همسایه شمالی ما رسید. بیش‌ از بیست میلیون کشته در خاطر تاریخی همسایه شمالی ما اثری گذاشته است، که در ذهن ما نیست. یادم هست پیرمرد بقال سرکوچه‌ی ما می‌گفت، در جنگ دوم قیمت چای بالا رفت و ما به جای قند، با کشمش و توت‌خشکه چای می‌خوردیم(!). این همان زمانی‌ست که سربازان هیتلر اهالی روستاهای روسیه را در اصطبل بزرگ و حصیری ده حبس می‌کردند و آن را از سه‌طرف به مسلسل می‌بستند و آتش می‌زدند. هیتلر هم ملت آلمان را خارق‌العاده می‌دانست و قصد داشت ارزش‌های این ملت متفاوت را در جهان برقرار سازد.
پوتین صحبت‌های اوباما را «به هر نیتی که باشد، شدیدا خطرناک» می‌نامد. می‌گوید: «کشورها بزرگ و کوچک هستند، فقیر و ثروتمند، بعضی دارای سنت دمکراتیک طولانی‌تر و بعضی که هنوز راه خود به دمکراسی را پیدا می‌کنند. همین‌طور، سیاست این کشورها نیز با هم متفاوت است». می‌نویسد: «ما همه با هم متفاوت هستیم، اما اگر یاری خداوند را می‌طلبیم، نباید فراموش کنیم که خدا ما را مساوی آفریده است».

* جمله‌های داخل گیومه از روزنامه «دی‌ولت» آلمان. +

۲۷ مهر ۱۳۹۲

مشترک محترم

دوران حرف زدن با در به قصد - یا با امیدواری به - شنیدن دیوار متأسفانه گذشته است. امروز بایستی دارندگان حرف به طور مستقیم با دیوار حرف بزنند، یا در صورت تمایل با سایه‌ای که روی آن افتاده است.

۲۵ مهر ۱۳۹۲

*

دنیاش دنیایی بی‌معناس. آدم فورا می‌فهمه، نویسنده از اون نویسنده‌های شدید "غم‌گین‌" و مهمه که برا «احترام» خیلی احترام قایل می‌شه! آدم‌هایی که خلق می‌کنه مقوایی‌ن و همه‌ اتفاقا رو سطح اتفاق می‌افته. «این اثر، که بهترین چیزی‌ست که از نویسندگان کشورمان در سال‌های اخیر خوانده‌ام، بی‌تردید دریایی‌ست وسیع، به عمق سیزده سانتیمتر».
کسی که چیزی رو تعریف می‌کنه که راست‌ودروغش برا همه پیداست، آدم خسته‌کننده‌ای اه. واگذاری چیزایی که همه نمی‌دونن هنره. بیرون‌اوردن نادیده‌ها از عمق. از تاریکی‌. آدمای سطحی دنبال اینن که یکی بهشون بگه: خیالت راحت باشه، همون که می‌بینی درسته! همه ما در نهایت آدمای سطحی‌ای هستیم!
قانون من اینه: اثری که مواجهه باهاش چیزی به آدم اضافه نکنه، فقط وقت آدمو تلف کرده. 
«اما این دریای وسیع هیچ فایده‌ای هم ندارد. یک پدیده خیس اضافه، که در آن نه قایق‌رانی ممکن است، نه آبتنی. در آن نمی‌شود غواصی کرد یا به صید مروارید رفت». ماهی‌ام نداره.

۲۳ مهر ۱۳۹۲

خب، بگذارید من هم به عنوان ایرانی نظر خودم را بدهم

کسی که در فیلم‌ها با «باتلر» انگلیسی آشنا شده باشد، و نگاهی به رفتار، به حرف‌ها، به طرز و لحن سخن‌گفتن، به شق‌ورقی و به مدل بامزه کت‌وشلوارهای صادق صبا (!) بیاندازد، امکان ندارد یاد باتلرها نیافتد. شغلی که برای مرحوم صادق هدایت با وجود نیاز مالی مشمئزکننده بود («انگاری که من دود چراغ خورده ام برای مداحی چشم و ابروی امپراطوری انگلیس»)، و چهره‌هایی مانند مجتبی مینوی، مسعود فرزاد، مجدالدین میرفخرایی، بهمن فرسی، محمود کیانوش و ... از ذکر اشتغال به آن در زندگی‌نامه‌های خود پرهیز کردند.

۲۲ مهر ۱۳۹۲

ای سرای امید (و تدبیر!)

یه حادثه‌ای که چندسال پیش در خلال مسابقات جام جهانی فوتبال در آلمان افتاد و باعث خرسندی مقامات، چهره‌ها و مردم عادی شد و من بارها آن را از تلوزیون دیدم، این بود که گفته می‌شد «خوشحالیم که آلمانی‌ها پس از مدتی طولانی می‌توانند بی‌خجالت دور هم جمع شده، پرچم‌های آلمان را در هوا تکان دهند». به این معنی که در حال بیرون آمدن از زیر سایه ننگ نسل گذشته هستند. آلمانی‌ها هم مثل ما دونوع گرایش به وطن را می‌شناسند. یکی وطن‌پرست و یکی وطن‌دوست. اولی را ناسیونالیست و دومی را پاتریوت* (میهن‌دوست) می‌گویند. توجه به این که وطن در ذهینت وطن‌پرست جای خدا را گرفته و چنان به بالاترین ارزش او تبدیل شده، که ویژگی‌های Nation خود را والاتر از بقیه ملت‌ها می‌داند - نشان می‌دهد که جنگ «اتفاق»ی در مکتب ناسیونالیسم نیست، جزو برنامه آن است.
[یکی از تفاوت‌های فرهنگی ما با آلمانی‌ها در ارتباط با این موضوع این است که آن‌ها کشور خود را سرزمین پدری، و ما سرزمین مادری می‌نامیم]
اما حب وطن، دانستن قدر خاکی‌ست که ما را در طول هزاره‌ها نان داده است. بزرگ‌داشتن و پاس‌داری منقدانه از گنجینه معنوی، ارزش‌ها و فرهنگی‌ست که در این خاک پرورش یافته است. در وطن‌دوستی برتری‌جویی نیست. وطن‌دوست فرهنگ‌ها را در عرض هم می‌بیند و به ارزش‌های فرهنگ‌های دیگر هم احترام می‌گذارد، و آن‌ها را نیز بزرگ می‌دارد. 
پست پیش ترجمه مطلبی بود در مورد بازی‌های جنگی کامپیوتری که روسیه قصد دارد در واکنش به بازی‌های ساخت آمریکا بسازد. پیش از این هم در مورد بازی بتلفیلد3 حرف زده بودیم. در نوشته پیش سخنی از نویسندگان بازی جنگی «Call of Dutty» آمده بود به این مضمون: «مردی که حقیقتا کشور خود را دوست دارد، زندگی خود را برای آن نمی‌دهد، پسرش را می‌دهد».
این یعنی تبلیغ ناسیونالیسم افراطی، آن‌هم نه در یک کشور ضعیف بی‌اهمیت، بلکه در کشوری که با کشتی، بمب، هواپیما، راکت، ماهواره و طیاره بی‌پایلوت در چهارگوشه دنیا مشغول ساختن دمکراسی و محافظت از حقوق‌بشر و بخصوص حقوق زنان(!) است و سربازان‌ش در اقصی نقاط جهان حضوری قاطع دارند.
[بعید نیست چیزی که این وسط قرار است قطع شود، گردن شما و من باشد! البته میگن حقوق نازنین تضمین اه!].
خاخام اعظم اسرائیل حکمت خلق همه‌ی غیریهودیان جهان را خدمت به ملت یهود معرفی می‌کند. ادعایی فاشیستی که به این صراحت از زبان هیتلر هم نقل نشده است!
همه جشن‌ها، مناسک و ماجراهای پرسروصدا و پرخرج ازدواج‌ها، طلاق‌ها، زناکاری‌ها، آبستنی‌ها و زاییدن‌ها در خانواده‌ی سلطنتی بریتانیا را که به لطف «صادق صبا» دیده‌ایم، می‌شود در یک کلام خلاصه کرد: انفجار بمب عاطفه و احساس وطن‌پرستی انگلیسی. تبلیغات جهانی کشوری که لازم می‌داند همه جهان (از جمله شما و من) از دودول یا موشی کودک نوزاده مطلع شود. احساسات ناسیونالیستی چنان شورانگیز است که غریبه‌ها را هم جوگیر می‌کند. شخصا دیدم، گزارشگر بی‌بی‌سی آنقدر از ازدواج شاهزاده شادی می‌کرد که انگار عروسی خود اوست. موازی با این جشن‌ها سربازان و ترورکماندوهای این کشور هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای کشورشان مشغول سلاخی هستند. به قول وزیر دفاع پیشین آلمان استروک: ما در هندوکش از آلمان دفاع می‌کنیم!
یک بار یک وزیر انگلیسی گفته بود، ما برای کمک به مردمان قرن‌سیزدهمی در افغانستان نیستیم، ما در افغانستان از منافع خود دفاع می‌کنیم.
اما در شبکه‌های اجتماعی، همین‌که یک ایرانی از دوستی وطن حرف می‌زند، فورا پیاده‌نظامی متشکل از مهندس، تحول‌خواه خارج‌نشین، طرفداران مداخله بشردوستانه، تئوریسین‌های خودخوانده مدرنیته، جوجوآنلاین و اعضای افتخاری «اسرائیل‌لابی گوگل‌پلاس» با حمله و اهانت، او را عقب‌مانده، دارای افکار  و احساساتی بدوی و نامتناسب با تئوری فرگشت(!)، غیرمدرن و متعلق به گذشته معرفی می‌کنند.


* «پاتریوت» هم‌چنین نام موشک‌های جنگی آمریکایی است!

۲۱ مهر ۱۳۹۲

روسیه هم „بالاخره“ بازی‌های جنگی وطن‌دوستانه می‌سازد

نوشته زیر برگردان نوشته‌ای از استاندارد است.
دولت روسیه قصد دارد تا سال دیگر اولین «گیم» را بسازد. اتفاقی که دیر یا زود می‌افتاد.
جنگ‌ها متأسفانه بخشی از واقعیت اجتماعی هستند. و غیرعادی نیست که بازی‌های جنگی جزو ثابت صنعت ویدئو به حساب می‌آیند.
مستقل از خواست سازندگان این بازی‌ها، غیر قابل انکار است که شبیه‌سازی جنگ، طرح و شاید ارزش‌های پشت آن از اتاق نشیمن مصرف‌کنندگان سر درخواهدآورد. سازندگان هرکدام از بازی‌های «Call of Dutty»، «battlefield» و شرکا روی خط باریکی بین برنامه‌های پربیننده تفریحی و پروپاگاندا حرکت می‌کنند.
داستان‌هایی از برنده‌ها و بازنده‌ها، از نبرد برای بقا با استفاده از هر وسیله‌ای.
این‌که اغلب این بازی‌ها در آمریکای شمالی و اروپا تولید می‌شوند، از سناریوهای آن‌ها پیداست. هرچقدر که به داستان جلوه‌ی آبستراکت داده شده باشد، جنگ‌هایی که به نمایش درمی‌آیند، جنگ‌هایی هستند شبیه تصورات ما بازی‌کنان غربی مرفه از جنگ. [آن‌طور که ما می‌توانیم آن را تصور کنیم]. در این بازی‌ها نقطه‌نظرات و ارزش‌های غربی تقویت می‌شوند. قصد تولید کنندگان آمریکایی و اروپایی هم در درجه اول فروش این بازی‌ها در بازار آمریکا و اروپاست. 
پوتین‌بازی کنیم
به نظر وزارت فرهنگ روسیه (تولید بازی‌های یادشده) خیلی یک‌طرفه است و باید به فکر تولید مستقل بازی «وطن‌دوستانه» بود و آن دسته از بازی‌های خارجی را که تاریخ را «اشتباه نشان می‌دهند» عقب راند. 
آرسنی میرونوف سخنگوی وزارت فرهنگ:
«پیش از  هر چیز از تولیدکنندگان ویدئو توقع داریم وقایع را با وفاداری به حقیقت تاریخی بازتولید کنند». تولید «تصویر منفی از سرباز روسی» تحمل نمی‌شود. «یک بازی ویدئویی نباید فقط ارزش  تفریحی داشته باشد، بلکه باید آموزنده باشد و به پرورش وطن‌دوستی کمک کند».
صاحب‌کار تولید این بازی‌ها یکی از زیرمجموعه‌های وزارت فرهنگ، «گروه تاریخ‌ارتش» است. اولین بازی بایستی که سال دیگر به بازار بیاید و آغاز نبردهوایی روسیه در جنگ اول را نمایش دهد. مذاکرات با چندین تولیدکننده داخلی انجام شده است، اما نامی از این تولیدکنندگان برده نشده است.
این می‌تواند شروع یک جنگ پروپاگاندایی جدید باشد. وزارت فرهنگ در کنار درخواست تولید بومی، به احتمال ممنوعیت واردات بازی‌های خارجی که شأن سربازان روسی را خدشه‌دار می‌کنند نیز اشاره می‌کند.
از جمله مثال‌های ارایه شده، بازی «Company of Heroes» تولید استودیوی کانادایی «Relic Entertainment» نیز عنوان شد که در آن، سربازان روسی در جنگ دوم تبهکارانی نمایش داده می‌شوند که خانه غیرنظامیان را آتش می‌زنند. بازی‌ای که با این‌همه، به نظر مورد علاقه جوانان روس می‌رسد.
آیا شعارهای دور از واقع  و وطن‌دوستانه‌ی اولین بازی‌جنگی برای پوتین به پای «Call of Dutty» می‌رسد؟ به زودی معلوم خواهد شد.
شعارهایی نظیر آن‌چه نویسندگان «Call of Dutty» به زبان آورده بودند: «مردی که حقیقتا کشور خود را دوست دارد، زندگی خود را برای آن نمی‌دهد، پسرش را می‌دهد».
اما آیا پیام‌های روسی همین‌قدر پرطنین بسته‌بندی خواهند شد؟

آیا ولادیمیر بنگ‌بنگ! پوتین دوست دارد چه‌جور بازی‌ها را بازی کند؟














۱۸ مهر ۱۳۹۲

از راه دور نمی‌شود تشخیص داد

اگر گوگل‌پلاس را شبیه یکی از بازارهای هزارویک‌شب ببینیم که در آن تکاپو، جاروجنجال، بحث‌وجدل، بروبیا، دودودم، کف‌بینی، قصه‌پردازی، مارگیری و ... به راه است - حتما توجه کرده‌اید که این بازار دایما شلوغ نیست و منحنی تکاپوی آن تناوبی سینوسی را نشان می‌دهد. گاه سروصدا بیشتر است، گاه کمتر است، گاه به کلی (تقریبا مثل الان) می‌خوابد.
نمونه کوچکتر آن را همه می‌شناسیم. به عنوان مثال روزهای هفته در افت و خیز های‌وهوی بازار مکاره پلاس تأثیر آشکاری دارد. یک قلم، پلاس ایرانی در روزهای کاری هفته شلوغ‌تر است و در روزهای تعطیل، و آخر هفته‌ها کمی فروکش می‌کند. چیزی که برعکس آن را در پلاس آلمانی دیده‌ام(!) 
[یکی از دوستان که این مشاهده را با او در میان گذاشتم گفت: ایرانی‌ها تعطیلات آخر هفته می‌روند دنبال حال! - حق هم دارند! پس از این همه زحمت و صرف نیرو در پلاس آدم به استراحت احتیاج دارد!]
یا مثلا در ایام مبارکی نظیر تعطیلات طولانی و مبارک عید، و در ماه مبارک رمضان نیز شاهد به هم خوردن روال عادی منحنی شاخص تکاپو هستیم. طبق مشاهدات من در این ایام، بین رفتار آتئیست‌‌ها، سکولارها، کم‌مذهب‌ها، مذهبی‌ها، متدینین و دوستداران رپ زیرزمینی، هیچ‌گونه تفاوت معناداری دیده نمی‌شود. جذابیت‌های دنیای واقعی در این ایام طوری‌ست که همه آن‌ها در دل می‌گویند: مبارک است انشاالله! شخصا در گوگل‌پلاس کمونیست‌هایی دیده‌ام که در ماه رمضان از عشق خود به ربنا و زلوبیابامیه می‌گویند و هنگام افطار عین روزه‌داران گرسنه‌شان می‌شود. یک بار روز عاشورا یک فیلسوف آتئیست نت کوتاهی گذاشته بود که، با گلوی خشک از سیگار و قهوه، و در حال مرگ از گرسنگی، پشت در آپارتمان، کاسه به دست منتظر رسیدن قیمه امام حسین علیه‌سلام ایستاده است! [به نظر من کمک به یک چنین شخصی وظیفه دینی هر مؤمنی‌ست!].
این تنها یک مقدمه بود که وقتی از منحنی شاخص «تکاپوی پلاس» و تأثیر امور جهان واقعی روی آن حرف می‌زنیم، از چه حرف می‌زنیم.
یکی دیگر از این تناوب‌ها که از بقیه مهم‌تر است، به موازت منحنی وقایع و رویدادهای سیاسی‌اجتماعی داخلی و خارجی بالا و پایین می‌رود. اتفاقی واقع می‌شود، کسی چیزی می‌گوید و سروصدای ما مثل دسته‌ای جیرجیرک بلند می‌شود و پس از مدتی پایین آمده و دیگر به گوش نمی‌رسد. 
از راه دور واقعا نمی‌شود تشخیص داد. به عنوان مثال این افت چندروز گذشته‌ی منحنی تکاپو در پلاس از چیست؟ چه شده است که نقدنویس ظاهرا حوصله‌ی نقدکردن ندارد؟ سیاسی نویس انگار که به پوچی رسیده باشد، دست از سخن کشیده است، عکاس عکس جدید روی میز نمی‌گذارد، «shahrzade71» قصه نمی‌گوید، نونو انگار حوصله‌ی جوجو را ندارد، آن یکی دست از ویرایش رمان خود (به نام «کتابم) که بیست‌سال است آن را ویرایش می‌کند کشیده است، مغز فراری برای سرنوشت ملت ایران نسخه نمی‌پیچد، و حتی بانوان «صلح و مهربانی» وبلاگستان عکس جذاب یک سینی نون‌خامه‌ای در کنار چای و ادبیات(!) را از ملت پلاس دریغ می‌کنند؟
یافتن جوابی برای این پرسش، بی‌تردید ما را به یکی از ویژگی‌های فرهنگ عمومی، به یکی از کنج‌های خلق‌وخوی ملی نزدیک خواهد کرد.

۱۷ مهر ۱۳۹۲

آدم مزخرفی‌اه، ولی دلش پاک‌اه!

[یه خو فکر کنید، حتما در اطراف خود او را دیده‌اید].
آدم‌هایی معمولا مذکر، موفق و مجلس‌گرم‌کن که خنداندن جمع، به ویژه هنر خنداندن خانم‌ها(!) را می‌دانند، و به هزینه آدمی که در جمع ضعیف است یا نمی‌تواند از خود دفاع کند، یا (با این‌که حتی مهندس است) کمی خجالتی‌ست، جمع را می‌خندانند [شما این‌جور مواقع کجا ایستاده‌اید؟]. و البته همیشه هم کسانی (غالبا از میان زن‌ها) پیدا می‌شوند که آخر شب، از سر احساس و عاطفه دستی هم به سر مهندس مظلوم (که در معده‌اش، به جای اسید تیزآب سلطانی‌ست) کشیده، و دلداری بدهند که: اصلن به دل نگیر عزیز. فلانی درسته آدم مزخرفی‌اه، اما دلش پاک‌اه. اصلن منظوری نداره!
یکی از افتخارات من در زندگی این است که یکی‌دوبار به طرفداری از دل، و در دفاع از مظلوم(!) شخصا این‌جور مزخرف‌های دلپاک بی‌منظور را دمونتاژ کرده‌ام، و البته اعتراف می‌کنم از این کار کیف زیادی هم نصیب من شده است [طوری که الان هم که یادم آمد، باز هم کیف داشت!].
دل چیز مقدسی‌ست. کسی که به این اعتقاد دارد/ یک اهل دل واقعی، هرجا آدم‌های مزخرف دلپاک را دید، باید بداند که در موقعیتی استثنایی به سر می‌برد. موقعیتی که در آن دل شکستن هنر می‌باشد!


+

۱۳ مهر ۱۳۹۲

شاعر پشت نرده

تو دامنگلدارت را روی بند رخت پهن میکنی
من شلوار خاکستریام را روی نردههای اتاقم.
و این دو نقطه آنقدر از هم دورند
که شدیدترین بادها هم بینشان پادرمیانی نمیکنند +

برای شما خواننده گرامی سلامتی و بینیازی آرزو میکنم، و امیدوارم اگر قرار است خداوند دردی به شما بدهد (بیدرد نمیشه) دردی باشد که یک نفس عمیق در نسیم صبا (که در کرمان میوزد)، یا استنشاق رایحهای از نسیم مشهور شیراز، یا اگر اینها نیست، یک نوازش نسیم سحری (هنگام سپیدهدم نسیم سحری) که همهجا یافت میشود، تسلیدهنده آن باشد.
اما جامعه ما به خاطر ایجاد محدودیتهای جنسی نالازم و بیجا و غیرعقلانی، وضعیتی چنان تراژیک ایجاد کرده است که هرآینه کمیک به نظر میرسد. دستهجمعی رنج میکشیم، و میخندیم!
تصور کنید. شاعر جوان که خود را پشت نردهها در زندان حس میکند، چشم امید به باد بسته است. کاش چشم امید به باد بسته بود، او در واقع حتی به پادرمیانی شدیدترین بادها نیز امیدی ندارد!
باید اروتیک بدیعی که در این شعر حضور دارد، و به نظر من متفاوت و بینظیر است پذیرفت. شاعر با زدودن همهی شاخوبرگهایی که جلوی دید شفاف ما را میگیرد، یک راست به سراغ اصل قضیه رفته است. از زمان آدم ابوالبشر تا امروز چیزهایی در شلوار و دامن وجود داشته است که مربوط و تحت شرایطی متعلق به هماند.
دل آدم به درد میآید از اینکه نیازهای اولیه جوانان سرزمینم(!) چنان سرکوب شده است که آرزوی آن‌ها به مالیده شدن «این دو نقطه» به هم تقلیل یافته است.
دامن تو روی بند رخت. شلوار من روی نردهها، آنچنان دور از هم که شدیدترین باد هم نمیتواند آنها را روی هم بیاندازد!

در مورد تأثیر اجتماعیسیاسی این قطعه شعر باید توجه داشت که صاحبان قدرت ممکن است با تمسک به اروتیسم موجود در این شعر مغازههای اتوشویی را مجبور کنند جهت جلوگیری از زناکاری گروهی البسه، برای شستن لباس مردان و زنان از ماشینهای رختشویی مجزا استفاده کنند. 
به شاعر جوان هم که در پشت نردهها پناه گرفته است توصیه میکنم تا رسیدن بادهای موافق رفتار نلسون ماندلا در زندان را سرمشق خود قرار دهد. ماندلا یک بار در مصاحبهای گفته بود، بیرون زندان زنم دست راست من است، در زندان دست راستم زنام است.