۰۶ آبان ۱۳۹۰

برای دفاع از ارزش‌ها به مجوز شورای امنیت نیازی نیست


 از فاینانشیال تایمز آلمان:


دبیرکل ناتو راسموسن در نشست «بنیاد علم و سیاست» (SWP) که در برلین برگزار شده بود٬ اظها داشت که عملیات آتی ناتو در خارج از مرزهای کشورهای عضو را مانند مدل عملیات لیبی مشروط به مجوز شورای امنیت نمی‌داند.

۰۵ آبان ۱۳۹۰

نسخه اوباما

به نقل از روزنامه سوئیسی Basler Zeitung :

پرزیدنت اوباما در شوی تلوزیونی جی لئون (مجری) یک بار دیگر به دفاع از نقش آمریکا در عملیات لیبی پرداخت. به گفته اوباما٬ اتحاد بین‌المللی‌ای که به سقوط معمر قذافی کمک کرد در خط اول جبهه شریک این عملیات بود. اوباما گفت: تشکیل یک اتحاد گسترده از کشورهای اروپایی و عربی جان سربازان ما را نجات داد٬ هزینه‌ها را کاهش داد و به هدف مورد نظر رسید. هیچ سرباز پیاده آمریکایی در این عملیات حضور نداشت٬ و هیچ سرباز آمریکایی هم کشته و یا زخمی نشد. پرزیدنت اوباما در ادامه گفت: فکر می‌کنم این نسخه موفقیت‌آمیزی برای آینده باشد (به آلمانی این‌جا).


پ.ن.:
پیش‌ترها در این پست به کامنت شخصی به نام طاها عزیزی که در صفحه فیس‌بوک محسن سازگارا به آن برخورده بودم٬ اشاره‌ای داشتم. نوشته بود: «سقوط حکومت قذافی بدون کشته شدن حتی یک سرباز نیروهای غربی شرایط رو برای ادامه این چنین تغییرهایی در منطقه٬ من‌جمله در سوریه و ایران آماده می‌کنه. امیدوارم این شیوه کشورهای غربی برای سرنگونی دیکتاتورهای بی‌خرد ادامه پیدا کنه».

قبلا فکر می‌کردم این کامنت‌گذار یکی از این وطن‌فروش‌های معمولی خارج‌نشینه. الان فکر می‌کنم٬ بعید نیست مشاور اوباما باشه!

ـ

ـ ­ کسانی هستند که فضای اندیشیدن انسانی شان به حدی است که آدم ها، رابطه ها، دوستی ها، دشمنی ها و حتی ازدواجشان براساس پول است. مگر نمیبینیم کسانی را که امروزه با پدرزنشان ازدواج میکنند؟! اینکار مگر برای پول نیست؟ یعنی انسان برای عزیزترین کاری که در زندگی دارد براساس ... مقدار [پولی] ... که همسرش دارد ازدواج کند. کسی که این محاسبه را میکند حتی احساسات غریزی حیوان را ندارد. هیچ وقت یک الاغ نر بخاطر پالان یک الاغ ماده و بخاطر قالیچه یا چیزی که بر پشتش است به طرف آن کشش پیدا نمی کند. وقتی که یک انسان به این صورت در میاید از آن الاغ هم پایین تر است ...*

ـ ببخشید آقا ... لطفا احترام مخاطب را رعایت کنید.


مرتبط

*علی شریعتی

۰۲ آبان ۱۳۹۰

تغییرات گودر بی‌فایده نیست

این یه حکمت قدیمیه که هیچ چیز کاملا بی‌فایده و عاری از نکات مثبت نیست (دندان‌های سفید اسب مرده). حالا اگه اینو قبول کنیم٬ می‌‌بینیم تغییرات گودر هم در کنار نکات منفی یه نکته‌ی مثبت خوشایندی هم می‌تونه داشته باشه. حداقل دیگه با همچین چیزی مواجه نمی‌شیم:
[حتما برا شمام پیش اومده:]

روی آیتم کلیک می‌کنید٬ یهو می‌بینید احمدی نژاد جایی گفته اسرائیل نمی‌تونه یه بمب اتمی بندازه تو تهران.
بعد وحیددوصفرهفت (V@hid007) اینو شر کرده٬ یه نت‌ام بالاش گذاشته تو این مایه‌ها که:
ای خدا این اسرائیلی‌ها یه بمب اتمی بندازن تو تهران روی این دروغگو رو کم کنن.

۲۹ مهر ۱۳۹۰

البته پیروزی دمکراسی را به همه‌ی عاشقان دمکراسی تبریک می‌گویم

اما بعید به نظر می‌رسد این جماعت تفنگ‌‌به‌دستی که هنوز به قدرت نرسیده از قتل و غارت و تجاوز و شکنجه هیچگونه پرهیز نکرده‌اند (و یکی از رهبران آن‌ها اصلن عضو القاعده بوده است) بتوانند به کمک ارتش رهایی بخش ناتو٬ و در کشوری متشکل از صدوچهل قبیله٬ چیزی بسازند که کمی به آن‌چه شما به آن عشق می‌ورزید شبیه باشد.

یه کم خودتونو کنترل کنید!

۲۸ مهر ۱۳۹۰

ت ِ ت ِ پ ِ ت ِ

جدایی نادر از سیمین را دیدم. پیشترها در گودر به مطالب زیادی در مورد آن برخورده بودم. این نوشته‌ها در من توقعی را به وجود آورده بود که فیلم آن را برآورده نکرد.

۲۷ مهر ۱۳۹۰

۱۹: نمره انشای ترمه

«... وقتی پسرعموی من به قصد تحصیل راهی خارج شد٬ از پشتوانه مالی پدرش که می‌توانست موفقیت آتی او را پشتوانه کند مطمئن بود».

۲۳ مهر ۱۳۹۰

یک ایده خوب برای نشخوارکنندگان ادبیات و جلقی‌های حرفه‌ای کتاب‌دوست

«کتاب‌های خاطره‌ساز»، فراخوانی است برای ادای احترام به کتاب‌هایی که، گرچه در کتابخانه در کنار دیگر کتاب‌ها قرار می‌گیرند، اما تجربه‌ی مطالعه‌ی آنها، تجربه‌ی زیستنی دگر گونه است.
در زندگی همه‌ی ما، که بخشی از روز را در میان کتاب‌ها می‌گذرانیم. کتاب‌ یا کتاب‌هایی هستند که بیشتر از بقیه به لحظه‌هایمان عمق داده‌اند. کتاب‌هایی که گاه مرز خیال و واقعیت را برایمان کم‌رنگ کرده‌اند و زندگی روزمره‌مان را تحت تاثیر قرار داده‌اند. کتاب‌هایی که تبدیل شده‌اند به نشانه‌ی برهه‌ای از زندگی یا بخشی از شخصیت ما و کتاب‌هایی که گاه بنیان چندین ساله‌ی اندیشه‌مان را به یکباره لرزانده‌اند.
حال، برای خاطرِ این دست کتاب‌ها و ضبط تجربه‌های ناب شما به هنگام مطالعه‌ی آنها، «فرهنگ‌خوان»، فضایی را فراهم آورده تا خاطره‌ی مطالعه‌ی این کتاب‌ها را برای دیگران تعریف کنید و به این بهانه، طعم آن لحظات را دوباره مزمزه کنید.

۱۸ مهر ۱۳۹۰

ناله سر کن/ ناله بس کن

تعریف تقدیرگرایی کمابیش آشناست. ورای این چیزهایی که در عالم واقع می‌بینم٬ چیزی موجود است به نام «سرنوشت». نظمی ناشناس که خصوصیت اصلی آن این است که ورای فهم ماست و اراده ما در آن تغییری ایجاد نمی‌کند. البته در «فرهنگ عامه» ابزاری برای دخالت در این نظم موجود است. از شله‌زرد نذری مامان‌ها که برخی از دانشگاه‌دیده‌های ما قبولی خود در کنکور را مرهون آن می‌دانند٬ و بستن پارچه به ضریح و یا به شاخه‌های درختان مقدس/ تا برپایی انواع مراسم و مناسک عمومی (معمولا پرآه و ناله/ و عجز و لابه‌) جملگی راه‌هایی هستند برای دخالت در نظم موجود اما غیرقابل فهم مذکور.

۱۵ مهر ۱۳۹۰

اختلاس؟ خب که چی؟

ـ ­ دوستی در یک کانال آلمانی برنامه‌ای دیده بود که با بچه‌ها (هفت‌هشت ساله) مصاحبه می‌کردند. در این برنامه از بچه‌ها این سؤال پرسیده می‌شده که می‌خواهند چه‌کاره شوند [به آلمانی: وقتی بزرگ شدی می‌خوای چی بشی؟] طرح این سؤال برای بچه‌ها در سنین مختلف بخشی از برنامه پرورشی مدارس و دبیرستان‌های این‌جاهاست. درگیرکردن اذهان بچه‌ها و نوجوانان با مسئله شغل و کار باعث ایجاد خودآگاهی نسبت به «کار» و شکل‌گیری تصاویر و تصوراتی از «آینده شغلی» نزد آنان می‌گردد.

۱۱ مهر ۱۳۹۰

 سبیل نیچه٬ ماه‌گرفتگی پیشانی گرباچف و عینک دودی کیارستمی.
بین این سه‌تا٬ از همه جالب‌تر پیپ عباس‌معروفی‌ست.

۱۰ مهر ۱۳۹۰

ویست‌سیت و زی‌زی

فکر مرحوم هدایت خیلی به نیاکان ما مشغول بود. او در حرکت خود به سوی گذشته‌ها٬ نزد ساسانیان توقف نکرد و خیلی عقب‌تر رفت:
تا گله میمون‌هایی که در دامنه دماوند زندگی می‌کردند/ تا دوره‌ای که اجداد ما سر درخت بودند.
در داستان «پدران آدم» گفتگویی هست بین دو میمون جوان به نام‌های ویست‌سیت و زی‌زی. ببینید ویست‌سیت (ماده) در یک شب مهتابی به میمون نر چه می‌گوید:
«زی‌زی واوو ... زی‌زی ... واوو».
نفهمیدید؟ چطور خودتان را ایرانی می‌دانید اما زبان نیاکان خود را نمی‌فهمید؟ :دی
هدایت در داستان مذکور برگردان این جمله را به فارسی امروز در اختیار ما می‌گذارد:
«زی‌زی من تو را دوست دارم ... زی‌زی ... من تو را دوست دارم».