۰۳ مرداد ۱۳۹۰
۲۷ تیر ۱۳۹۰
استاکسنت
هیچ بعید نیست که کارمندان بیبیسی فارسی مثل من وطن خود را دوست داشته باشند. اما گاهی اوقات این حس دست از سرم برنمیدارد که ما از دو وطن مختلف حرف میزنیم.
*
«در روایت کارشناسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی، از آلوده و معیوبشدن شمار قابل اعتنایی از سانتریفیوژهای تاسیسات نطنز و اخلال محسوس در روند غنیسازی اورانیوم در این تاسیسات نیز سخن در میان است».
«به این ترتیب، آنچه که با فشارهای دیپلماتیک و قطعنامههای تحریمی سازمان ملل کمتر قابل تحقق بود، با استاکسنت تا حدی واقعیت یافت» (+).
*
«در روایت کارشناسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی، از آلوده و معیوبشدن شمار قابل اعتنایی از سانتریفیوژهای تاسیسات نطنز و اخلال محسوس در روند غنیسازی اورانیوم در این تاسیسات نیز سخن در میان است».
«به این ترتیب، آنچه که با فشارهای دیپلماتیک و قطعنامههای تحریمی سازمان ملل کمتر قابل تحقق بود، با استاکسنت تا حدی واقعیت یافت» (+).
۲۴ تیر ۱۳۹۰
۲۳ تیر ۱۳۹۰
فرح پهلوی در دو پرده
ـ الف
«گروه هنری آ با کوشش آقا/ خانم ب به راه افتاد و عده زیادی از شاعران و نویسندگان کشور نیز به جرگه یاران او پیوستند».
این یک «خبر» است. اما چیزی که اعتماد نوشته است خبر نیست:
«کانون نویسندگان با کوشش فرح به راه افتاد و عده زيادی از شاعران و نویسندگان کشور نیز به جرگه یاران فرح پیوستند».
این اتهام است. اتهامی سنگین که پیشبینی واکنش سریع و معترضانه کانون نویسندگان به آن سخت نبود:
«گروه هنری آ با کوشش آقا/ خانم ب به راه افتاد و عده زیادی از شاعران و نویسندگان کشور نیز به جرگه یاران او پیوستند».
این یک «خبر» است. اما چیزی که اعتماد نوشته است خبر نیست:
«کانون نویسندگان با کوشش فرح به راه افتاد و عده زيادی از شاعران و نویسندگان کشور نیز به جرگه یاران فرح پیوستند».
این اتهام است. اتهامی سنگین که پیشبینی واکنش سریع و معترضانه کانون نویسندگان به آن سخت نبود:
۲۱ تیر ۱۳۹۰
«تنها چیزی که میتوانید در جهان تغییر دهید جای بالش زیر سرتان است»
اصلا دنبال چیز دیگری میگشتم که به جمله بالا از مارکز رسیدم. یکی از گرفتاریهای بزرگ این است که همیشه یک چیزی پیدا میشود که جالبتر از چیزیست که آدم به آن مشغول است.
دنبال ترجمه آلمانی شعر «دلاور برخیز» از مارکز میگشتم که میگویند آن را برای چگوارا سروده است. قصد داشتم آن را با ترجمه شاملو مقایسه کنم. من یک بار دیگر یکی از اشعار بیگل را با ترجمه فارسی شاملو مقایسه کردهام و نشان دادهام چگونه شاملو با اضافه کردن لحن قهرمانانه و حماسی به این شعر٬ آن را از معنا و پیام انسانگرایانه و امروزی آن تهی کرده و به آن خصلتی قبیلهای داده است. شعر «دلاور برخیز» هم به خاطر فضای حماسی و لحن بادکنکی آن خیلی بیشتر به نظرم شاملویی آمد تا مارکزی. حوصله دارید یک نگاهی بکنید:
دنبال ترجمه آلمانی شعر «دلاور برخیز» از مارکز میگشتم که میگویند آن را برای چگوارا سروده است. قصد داشتم آن را با ترجمه شاملو مقایسه کنم. من یک بار دیگر یکی از اشعار بیگل را با ترجمه فارسی شاملو مقایسه کردهام و نشان دادهام چگونه شاملو با اضافه کردن لحن قهرمانانه و حماسی به این شعر٬ آن را از معنا و پیام انسانگرایانه و امروزی آن تهی کرده و به آن خصلتی قبیلهای داده است. شعر «دلاور برخیز» هم به خاطر فضای حماسی و لحن بادکنکی آن خیلی بیشتر به نظرم شاملویی آمد تا مارکزی. حوصله دارید یک نگاهی بکنید:
۲۰ تیر ۱۳۹۰
قابل توجه جویندگان
از شخص ناشناسی روایت شده است که در یکی از نقاط دورافتاده و غیرقابل عبور سرزمینی که کسی نام آن را نمیداند غاری هست که شب و روز تعداد نامشخصی افعی از دهانه آن حراست میکنند و در آن صندوقچهای مدفون است که حاوی کلید زنگزدهایست که معلوم نیست به چه دردی میخورد.
اشتراک در:
پستها (Atom)