۰۹ آبان ۱۳۸۹

خشونت نزد جوانان/ جوانان مسلمان خشن نیستند*

بنا بر یک پروژه تحقیقاتی یونیون اروپایی  تعلق به اسلام جوانان را به سمت آمادگی بیشتر برای اعمال خشونت سوق نمی‌دهد. آن‌چه بسیار بیشتر جوانان را به سمت اعمال خشونت سوق می‌دهد احساس تبعیض است. این پروژه که در روز چهارشنبه در وین معرفی شد٬ توسط «بنگاه حقوق‌بنیادین یونیون اروپا» اجرا شده است.
در این تحقیق که بر پایه مصاحبه با ۳۰۰۰ جوان فرانسوی٬ انگلیسی و اسپانیایی انجام شده٬ آمده  است: با درنظر گرفتن فاکتورهای تبعیض و دفع٬ هیچ نشانی وجود ندارد که جوانان مسلمان بیشتر از جوانان غیرمسلمان به اعمال خشونت فیزیکی و روانی تمایل داشته باشند.
جوانان مسلمان در فرانسه و به صورت شدیدتری در اسپانیا بسیار بیشتر از هم‌سن‌وسال‌های غیرمسلمان خود مورد تبعیض قرار می‌گیرند. بین تجربه تبعیض و اعمال خشونت همگرایی آشکاری وجود دارد. به این دلیل سیاست‌های مبارزه با تبه‌کاری نزد جوانان و تروریسم بایستی علیه تبعیض روزمره‌ای که نسبت به جوانان رواداشته می‌شود نیز مبارزه کند.
«بنگاه حقوق‌بنیادین یونیون اروپا» در عرصه سیاست‌های حقوق‌بشری به یونیون اروپا مشاوره می‌دهد. این نهاد در سال ۲۰۰۷ به عنوان جانشین «مرکز اروپایی نظارت بر راسیسم و خصومت علیه خارجیان» که در سال ۱۹۹۸ تشکیل شده بود٬ آغاز به کار کرده است.
* گزارش از روزنامه آلمانی زوددویچه

۹ آبان ۸۹

۰۷ آبان ۱۳۸۹

خودخواهی

هیچ به این دقت کردید. وقتی از یه امتحان یا آزمون (هرچی میخواد باشه) «سربلند» بیرون می‌آییم٬ وقتی یه «موفقیت»ی به دست میاریم٬ یه کافه باحال با صندلی‌های راحت چرمی و در صورت امکان با موزیک ملایم پیدا می‌کنیم٬ یه فنجون قهوه سفارش می‌دیم٬ یه سیگار روشن می‌کنیم ... و چه کیفی می‌کنیم.

۰۶ آبان ۱۳۸۹

تفاوت «ما» و «آن‌ها»

«آن‌ها» صادق نیستند و از صداقت «ما» سؤاستفاده می‌کنند. صداقت ما به سود آن‌ها تمام می‌شود و هرچه به «آن‌ها» سود برساند به «ما» ضرر می‌زند. در این رویارویی وقتی ما به خودمان ضرر می‌زنیم٬ در مقابل آن‌ها ضعیف می‌شویم. پس اگر برآورده شدن آمال ما در گرو برنده شدن در این رویارویی‌ست٬ بهتر است دست از تضعیف خود برداریم.

۰۵ آبان ۱۳۸۹

کیارستمی/ حضور یک ذهنیت؟

پیشترها در پستی نوشته بودم که فیلم طعم گیلاس را به همراه دوستان اتریشی دیده بودم. نوشته بودم٬ پس از تماشای فیلم از یکی از آن‌ها پرسیدم اگر این فیلم را معیار شناخت ایرانی‌ها قرار دهیم٬ ایرانی‌ها چگونه هستند. دوستم جواب داده بود: «دیوانه».
دیروز در وبلاگ خواب زمستانی مطلب خواندنی و جالبی دیدم. مریم مؤمنی می‌نویسد: نشریه ی سایت اند ساوند شماره‌ی سپتامبر امسال در گفت و گویی که با ژولیت بینوش کرده از او می پرسد:
آیا از فیلم‌نامه ای که او[کیارستمی] نوشت، شگفت‌زده شدید؟
بینوش جواب می‌دهد:
«بله شگفت‌زده شدم. او به من چیزهایی درباره ی کاراکتر گفته بود که باعث شده بود این شخصیت راخیلی دوست داشته باشم. اما بعد که فیلم نامه را خواندم، به نظرم آمد که این زن کمی دیوانه است».
من هنوز فیلم را ندیده‌ام٬ اما فکر می‌کنم تقریبا بتوانم حدس بزنم بینوش چه می‌گوید.


یک نگاه دیگر از امین اینجا.
این جمله امین هم بامزه بود:
طبق معمول هنر به شکل شگفت‌انگیزی فراتر و بهتر از هنرمند می‌نماید. :دی

Vois sur ton chemin

این قطعه موزیک‌ رو توی ۴دیواری قدیمی یه بار گذاشته بودم. اما خیلی بیشتر از دوباره‌شنیدنش می‌ارزه.
آدم باید اینو یه جای خلوت با صدای بلند گوش کنه٬ یه خورده پردربیاره پربزنه٬ توی موج‌های هوا شناور بشه/ و کیف کنه. این یه بخش از موزیک فیلم «بچه‌های موسیو ماتی‌یو»ست. کسی که براش مقدور بوده این فیلم‌و ببینه٬ اما ندیده‌٬ در حق خودش ظلم کرده. اگه می‌دید٬ به احتمال زیاد یه فیلم به بهترین فیلمایی که تو عمرش دیده بود اضافه می‌شد.
این یکی از دعاهای منه: خداوندا شکر که من جزو کسانی‌ام که این فیلمو دیدن.

عنوان اصلی: Les Choristes

۰۱ آبان ۱۳۸۹

خیلی وقت بود یک جک خوب نشنیده بودم٬ تا امروز:

دونفر در رستوران ماهی سفارش می‌دهند. در دیسی که گارسون برای آن‌ها می‌آورد دوماهی سرخ‌شده هست که یک‌اندازه نیستند. اولی بلافاصله ماهی بزرگ‌تر را در بشقاب خود می‌گذارد. دومی به او می‌گوید: «اگر من به جای تو بودم ماهی کوچک‌تر را برمی‌داشتم». اولی جواب می‌دهد: «خب٬ الان هم ماهی کوچک‌تر را داری».

*

اولین چیزی که به فکرم رسید این بود که این دیالوگ دونفره نمایشی است از مواجهه دو تیپ گوناگون:
اولی را می‌توان یک عقل/عمل‌گرای آمریکایی فرض کرد٬ و دومی را یک آرمان‌گرای ایرانی!

۳۰ مهر ۱۳۸۹

از شهروندان/ و از دیگران

امروز صبح تاریک‌روشن توی رختخواب دوباره به یادم آمد. منظورم ماجرای سمانه و سمیه است که به همراه پدر خود یک کارگاه تولید ذغال در آمل راه‌انداخته‌اند. خبر آن را در گودر دیده بودم٬ به نظرم جالب رسید. اما این احساس را داشتم که چیزهای مهم‌تری هست. امروز صبح دیدم نه. این ماجرا مهم‌تر از این است لای خبرها گم شود. انگار در ویرانه‌ای یک بوته گل درآمده است، حیف است دیده نشود.

۲۸ مهر ۱۳۸۹

ایران کشور زیبایی‌ست

این خبر به غربی‌ها هم رسیده است که گروهی از ایرانی‌ها از ستایش کشور و تمدن قدیمی خود خیلی سرکیف می‌شوند. سیاست‌مداران غربی با اتکا به این "شناخت"، قبل از تهدید ایران به تحریم، حمله نظامی، و ... از تمدن و فرهنگ شش هزار ساله ما تعریف می‌کنند. و البته همزمان قول می‌دهند که هدف آن‌ها از تحریم و حمله نظامی  چیزی نیست جز این که ایران جایگاه شایسته خود را در جامعه جهانی پیدا کند.

۲۷ مهر ۱۳۸۹

تحریم‌های اقتصادی

من در مورد تحریم‌های اقتصادی چه می‌توانم بگویم؟
شما در مورد تحریم‌های اقتصادی چه می‌توانید بگویید؟ من هم مثل شما.
به این دلیل بود که با خودم فکر کردم از کسانی که اقتصاد می‌دانند و با مناسبات و ساختارهای اقتصادی ایران آشنا هستند٬ نظر بخواهم. یکی از آن‌ها احمد سیف بود. که زحمت کشید و نوشت. همین‌طور از طریق کامنت به حامد قدوسی مراجعه کردم. جواب حامد٬ از جمله این بود:

۲۶ مهر ۱۳۸۹

ما بی‌شمار نیستیم

منظورم «ما»یی است که با حمله نظامی آمریکایی/ اسرائیلی به کشورمان مخالف هستیم. پژوهش‌گران مستقل ایران٬ گروه ناشناسی که پیشتر در مورد یکی از نظرسنجی‌های تحمیق‌کننده آن‌ها نوشته بودم دوباره نظر مردم ایران را پرسیده است.

۱۶ مهر ۱۳۸۹

۱۵ مهر ۱۳۸۹

۱۳ مهر ۱۳۸۹

پیکسل

نه این‌که سرخوش باشم ها. اصلا و ابدا. اما از دیروز که پست قبلی رو گذاشتم٬ هی از جلوی مانیتور بلند میشم می‌رم توی بالکن٬ از توی بالکن میام تو اطاق و بین راه زمزمه می‌کنم: «کجا رود دل عزیز من آخ که دلبرش نی‌ی‌ی‌یست٬ کجا پرد مرغ عزیزم که پر ندارد». و به کلمه «نیست» کش‌وقوسای غم‌انگیزی می‌دم که تو اصل آهنگ نیست. ...

۰۹ مهر ۱۳۸۹

هنرمند مردمی

«مردم» یک مفهوم مجرد است. همه آدم‌ها در نظر دیگری «مردم» هستند٬ همان‌طور که همه دیگران در نظر هر یک از ما «مردم» هستند. آدم‌ها حرف می‌زنند٬ اما «مردم» حرف نمی‌زند. کسی که می‌گوید هنرمند باید «مردمی» باشد٬ برای ویژه‌گی «مردمی‌بودن» یک تعریف و تصور دارد که تعریف و تصور خاص خود اوست. او در واقع می‌گوید هنرمند باید تعریف یا تصور من را از حق و ناحق/ زیبا و زشت و ... راهنمای خود قرار دهد٬ از آن پیروی یا آن‌را تصدیق کند.
مردم می‌توانند آثار هنرمندان را بخرند/ نخرند٬ از آن‌ها استفاده کنند/ نکنند٬ خوششان/ بدشان بیاید٬ آن‌ها را نقد کنند٬ به استهزا بگیرند/ یا روی سرشان گذاشته حلواحلوا کنند. آن‌ها می‌توانند با رمان نویسنده بزرگ زندگی/ یا با اوراق آن ماتحت خود را پاک کنند. نه چیزی بیشتر از این.
به این ترتیب در جواب کسی که می‌گوید: مردم از هنرمند توقع دارند که «مردمی» باشد٬ یک جواب بیشتر وجود ندارد:
- «مردم» گه اضافه می‌خورند.

هنرمند مردمی ۲

۹ مهر۸۹